ترور امیر کویت

«خیلی سختش بود به کسانی رو بیندازد که هیچ نیازی به حضورشان احساس نمی‌کرد. آخرش هم سلیمان با منت و قیافه، گردان فنی را فرستاد. توی این فرصت یک‌ونیم ماه که مأموریت موشکی نبود، پشت میهمان‌ها حسابی باد خورده بود، اما حسن‌آقا و بچه‌های گروه حدید بیکار ننشسته بودند و موضع جدیدی را شناسایی کرده بودند.»

به گزارش خبرنگار ایمنا، ایران درحالی به یکی از قدرت‌های موشکی جهان تبدیل شده است که قدمت تشکیل یگان موشکی ایران به ۴۰ سال نمی‌رسد. بمباران گسترده شهرها توسط عراق طی سال‌های آغازین جنگ تحمیلی، مسئولان کشور را به فکر راه‌اندازی این یگان انداخت.

فائضه غفارحدادی در کتاب «خط مقدم» به روایت داستانی چگونگی تشکیل یگان موشکی ایران به فرماندهی حسن طهرانی‌مقدم پرداخته؛ در بخشی از این کتاب آمده است: «امروز صبح یکی خواسته امیر کویت رو ترور کنه. الان صدام بیانیه داده که نقشه ترور کار ایران بوده و ما به تلافی اون می‌خوایم دوباره شهرهای ایران رو بزنیم. خنده روی لب‌های بچه‌ها ماسید. یعنی صدام دوباره می‌خواست جنگ شهرها را شروع کند؟

دوباره آماده‌باش کامل توی پادگان حکم‌فرما شد. فردای آن بیانیه، هواپیماهای عراقی، تهران، ایلام، گیلان‌غرب را بمباران کردند و به کرمانشاه و اسلام آباد غرب موشک زدند. همان روز، حسن‌آقا از طریق حیدری‌جوار به سلیمان اعلام مأموریت کرد که گردان فنی را برای آماده‌سازی موشک‌ها به پادگان شهید منتظری بفرستد، ولی حالا که نزدیک بیست‌وچهار ساعت از دستور حسن‌آقا می‌گذشت کسی از آنها نیامده بود. حسن‌آقا گوشی تلفن را برداشت و به حیدری‌جوار زنگ زد.

الو حیدری‌جوار؟ پس چی شد این گردان فنی؟

حیدری‌جوار مثل کسانی که داغ دلشان تازه شده باشد، آه تلخی کشید و گفت: حسن‌آقا، میگن ما نمی‌ریم!

- یعنی چی که نمیان؟ مگه دست خودشونه؟ سلیمان کجاست؟ نکنه دوباره تهرانه؟ نه همین جاست حسن‌آقا، از وقتی هوای اینجا از تهران بهتر شده کمتر میره و میاد.

- با سلیمان حرف زدی؟ حرف حسابشون چیه؟ میگن یخ‌هایی که به ما میدین کهنه‌ان !!۱. حسن‌آقا گوشی را دست به دست کرد.

- غلط کرده مرتیکه مغرور، مگه یخ هم کهنه و تازه داره؟

- آره به نظر اینا همه چی خوب و بد داره. چند روزه راننده‌ای که می‌رفت برامون شیر می‌آورد، رفته مرخصی. حالا سلیمان میگه" لا ثلج، لا اطلاق لا حلیب، لااطلاق.

حسن‌آقا با عصبانیت گوشی را گذاشت. خون خونش را می‌خورد. بعد از این همه مهمان‌نوازی چه طور به خودشان اجازه داده بودند به خاطر این چیزها برای اجرای عملیات بهانه‌گیری کنند؟ البته یک بار هم قبلاً توی زدن دهمین موشک بهانه آورده بودند.

آن سری سلیمان می‌گفت که شما که همه‌اش داری بغداد رو می‌زنین، پس کی می‌خواین عربستان رو بزنین؟ حاجی‌زاده جا خورده بود. ایران که قصد زدن موشک به جای دیگری را نداشت. تنها احتمالی که اعتمادبه‌نفس سیمان در درخواست چنین موضوعی را توجیه می‌کرد، هنر زبان‌بازی حاج‌محسن بود!

برای همین موضوع را نفی نکرد. کمی من‌ومن کرد و قول داد که از مقامات بالاتر پیگیری کند. آن روز سلیمان قبول کرد که موشک را شلیک کند. چند روز بعدش حاجی‌زاده رفت پیش حاج‌محسن، حاجی اینا چی می‌گن؟

- فعلاً یه جوری دست به سرشون کن ما که نمی‌خوایم عربستان رو بزنیم.

این شد که در طول اردیبهشت یکی دوبار بلیت هواپیما گرفتند و سلیمان و چند نفرشان را بردند بوشهر و در آنجا موضع پرتاب انتخاب کردند و علامت‌گذاری کردند و بین خودشان قرار شد که مراحل ساخت موضع به این زودی‌ها تمام نشود!

عصر روز ششم خرداد اولین مأموریت از دوره جدید ابلاغ شد. دیروزش حسن‌آقا مجبور شده بود برای صحبت با سلیمان به قرارگاه علی‌بن‌ابی‌طالب برود. خیلی سختش بود به کسانی رو بیندازد که هیچ گونه نیازی به حضورشان احساس نمی‌کرد.

آخرش هم سلیمان با منت و قیافه، گردان فنی را فرستاد. توی این فرصت یک‌ونیم ماه که مأموریت موشکی نبود، پشت مهمان‌ها حسابی باد خورده بود، اما حسن‌آقا و بچه‌های گروه حدید بیکار ننشسته بودند و موضع جدیدی را شناسایی و برای پرتاب آماده کرده بودند.

مثل همان پرتاب‌های اول، بعد از نماز مغرب و عشا به سمت موضع جدید راه افتادند. زمانی که برای شناسایی موضع به جاهای مختلف سر می‌زدند، توی یکی از مکان‌ها سه تا عقرب پیدا کرده بودند که اتفاقاً همان جا به عنوان مکان موضع جدید انتخاب شد. به مرور هر وقت حرف از موضع جدید می‌شد حرف عقرب‌ها هم پیش می‌آمد. آخرش هم اسم موضع شد عقرب سه! …»

کد خبر 632192

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.