جنگ تحمیلی
-
خردهروایتهایی از جبهه/۱۴
فرهنگذوالجناح رزمندگان
«کوتاهههای جنگ» خردهروایتهایی از خاطرات واقعی است که در دوران دفاع مقدس رخ داد و تصویر تازهای از آدمهای جنگ ارائه کرده است؛ کسانی که از همین کوچه و بازار اطراف خودمان، راهی جبهه شدند و وقایع مهمی را در تاریخ این ملت به ثبت رساندند.
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۵۲)؛
فرهنگرگ خواب قذافی!
«وقتی از روی خاک روسیه میگذشتند، خلبان اعلام کرد که هماکنون آقای هاشمی از هواپیمای شاهین پیامی برای گورباچف فرستاد. جنبشی بین خبرنگارها افتاد که بدانند هاشمی چه گفته است، اما به نتیجهای نرسیدند با اینکه هواپیمای تانکر نیمساعت بعد از شاهین حرکت کرده بود...»
-
روایتی از زندگی شهیدان عبدالرحیم و عبدالکریم عبادیان؛
فرهنگبا هم رفتند، با هم شهید شدند و با هم برگشتند
«بغض این سالها با دلتنگی دست به یکی میکند و خواهر میرود به آن سالها به شهریور سال ۶۲، به روزی که به قد دو تابوت نشسته در پرچم سه رنگ برای مرتبه آخر برادرانش را دید و دیدارشان ماند به قیامت…»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۵۱)؛
فرهنگموضع عقرب ۳
«حمایت مردمی، توان موشکی و فشار روانی این دو بر رژیم عراق باعث شد که آن موشکی که آنها عصر ۲۵خرداد یعنی فردای روز قدس بهسمت بغداد شلیک کردند، آخرین موشک باشد و عراق مجدداً بمباران شهرها را متوقف کند.»
-
فرهنگمادر، مادری را خوب بلد است...
«باید مادر باشی تا بدانی انتظار چطور از میان داروهایی که دوای دردش، دیدن بود، قد میکشد و سایه سنگینش را روی ثانیهبهثانیه زندگیات پهن میکند، از همان زمان که ندیدن سهم چشمهای طوفانزدهات میشود.»
-
انصاریپور:
فرهنگزیرکی و بصیرت شهید رهبر در مخابره اخبار جنگ مثالزدنی بود
همسر شهید غلامرضا رهبر گفت: مخابره واقعیتهای جنگ وظیفه دیروز امثال شهید رهبر و مجاهدان عرصه رسانه بود، امروز هم خبرنگاران انقلاب اسلامی وظیفه دارند صدای این انقلاب ارزشمند را به گوش دنیا برسانند.
-
فرهنگعجب عیاری دارند!
یک نویسنده دفاع مقدس از مظلومیت و معصومیت شهید کمسنوسالی نوشت که راه صدساله عرفان را در یک شب طی کرده بود.
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۵۰)؛
فرهنگترور امیر کویت
«خیلی سختش بود به کسانی رو بیندازد که هیچ نیازی به حضورشان احساس نمیکرد. آخرش هم سلیمان با منت و قیافه، گردان فنی را فرستاد. توی این فرصت یکونیم ماه که مأموریت موشکی نبود، پشت میهمانها حسابی باد خورده بود، اما حسنآقا و بچههای گروه حدید بیکار ننشسته بودند و موضع جدیدی را شناسایی کرده بودند.»
-
فرهنگباشگاه افسران؛ نماد ایستادگی تا آخرین نفس
«در اردیبهشتماه سال ۱۳۵۹ بخشی از شهر سنندج به تصرف ضدانقلاب درآمد تا بهزعم و باور اشتباهشان، یک دولت دیگر راهاندازی کنند؛ تعدادی از نیروهای پاسدار، ارتش و پیشمرگان مسلمان کُرد با دیدن این اتفاق، در محل باشگاه افسران به دلیل اشرافیت به منطقه مستقر شدند و دفاعشان از این نقطه شروع شد.»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۴۹)؛
فرهنگجزایر لیلی!
«حسنآقا و چند نفر از بچهها که تازه از کوه برگشته بودند، کنار دریاچه وسط پادگان ولو شده و پاهایشان را توی آب انداخته بودند. حسنآقا شلوار ۶جیب سبز پوشیده بود و یک پیراهن اسپورت هم تنش بود. همگی چفیهها را از زیر کلاه آفتابگیر روی سر انداخته و بساط بگوبخندشان برقرار بود.»
-
امیر پوردستان:
سیاستآمریکا نگران صدور انقلاب اسلامی است
معاون راهبردی ارتش جمهوری اسلامی ایران گفت: در طول ۴۳ سال گذشته پیچیدهترین فتنهای که در کشور اجرایی شد فتنه اخیر بود و دشمنان از همه ظرفیتهای خود استفاده کردند.
-
یادی از بزرگترین جنایت صدام در شهر اصفهان؛
فرهنگشب غمبار «چهارسوق»
قدیمیهای محله «چهارسوق» با تعبیر جهنم از شامگاه بیستمین روز دیماه سال ۱۳۶۵ یاد میکنند؛ شبی که بمبهای عراقی سر از این محله پرجمعیت با مغازههای زیاد در تقاطع خیابان طالقانی و کاشانی درآوردند و زنها و مردهای بسیاری را در خیابانها و خانهها به خاکوخون کشیدند.
-
سردار کارگر:
فرهنگ۵ موزه دفاع مقدس تا پایان سال افتتاح میشود
رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس با بیان اینکه تا پایان سال پنج مرکز فرهنگی و موزه دفاع مقدس آماده افتتاح خواهند بود، گفت: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس در حوزه جهاد تبیین دو قرارگاه مرکزی و استانی راهاندازی کرده که در حال راهبری است.
-
فرهنگدلتنگی توئیتریها برای سپهسالار حضرت روحالله
همزمان با سالگرد شهادت حاجاحمد کاظمی، کاربران توئیتر یاد و خاطره این سردار دلیر و خطشکن را که در طول حیات پربرکت خود، ضربات مهلکی بر پیکر دشمنان اسلام وارد کرد، گرامی داشتند.
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۴۸)؛
فرهنگپادگان و پارک یکی است!
«عراق هنوز نمیدانست منبع موشکهای ایران از کدام کشور است و چند موشک دیگر در بساطش پیدا میشود. همه چیز در اینباره مبهم بود؛ تنها یک نکته اساسی وجود داشت، آن هم اینکه ایران به جایی رسیده بود که دیگر موشکهای عراق را نه با توپخانه که با موشک جواب میداد. هرچند تمایلی به این موشکبازی نداشت.»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۴۷)؛
فرهنگهلاکت ۶۰۰ سرباز مصری در ترمینال بغداد
«دولت مصر از همان ابتدا ایران را تهدید کرده بود که به صورت مستقیم در جنگ دخالت خواهد کرد و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نکرده بود. از همان ابتدای جنگ، مصر نه تنها کانال مطمئنی برای فروش سلاحهای ناتو به کشور عراق شده بود، بلکه نیروهای آموزشدیدهاش را هم بهطورمستمر روانه عراق میکرد.»
-
روایتی از شهید حسن صابریپور؛
فرهنگراه عمواکبر را رفت؛ شلمچه و شهادت
«روزی که چند نفر با قاب عکس حسن به منزل ما آمدند، فکر کردیم زخمی شده و کمکم متوجه شدیم که شهید شده و او را به سردخانه خیابان کهندژ آوردهاند. واقعاً باورش سخت بود. از زمانی که رفت تا زمانی که پیکرش را آوردند هیچ تماسی با ما نگرفت.»
-
خردهروایتهایی از جبهه/۱۳
فرهنگصدای عملیات
«کوتاهههای جنگ» خردهروایتهایی از خاطرات واقعی است که در دوران دفاع مقدس رخ داده و تصویر تازهای از آدمهای جنگ ارائه کرده است؛ کسانی که از همین کوچه و بازار اطراف خودمان راهی جبهه شدند و وقایع مهمی را در تاریخ این ملت به ثبت رساندند.
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۴۶)؛
فرهنگیک معدن تجربه جنگی
«مهدی باکری در نظر او از شجاعترین و باتقواترین فرماندهان جنگ بود. درست همان حالی را داشت که بعد از شهادت زینالدین به او دست داده بود. از دست رفتن صاحب یک قدرت فرماندهی کمنظیر و یک تفکر و تحلیل عمیق و یک معدن تجربه جنگی، یعنی کسی مثل مهدی باکری، آن هم در این شرایط حساس و وسط عملیات به آن…
-
روایتی از شهید محرم قدیانینژاد؛
فرهنگترکشی که «محرم» را کربلایی کرد
«زمانی که به خانه بازگشتم، او به منطقه رفته بود و به محض برگشت به جزیره مجنون، همانجا ترکش به سینهاش خورد و درجا هم شهید شد؛ دیماه سال ۱۳۶۳ بود. درمجموع حدود ۹ ماه در جبهه بود و زمانی که محرم به شهادت رسید، فقط سه روز از خدمت سربازیاش باقی مانده بود.»
-
فرهنگیک دنیا غیرت
یک کاربر فضای مجازی از مردان کوچک سرزمینمان نوشت که یک دنیا غیرت بودند.
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۴۵)؛
فرهنگمرکز استراق سمع
«کاروان موشکی نزدیک اذان صبح به سمت موضع راه افتاد و نزدیک اذان ظهر، یک موشک دیگر را به سمت بغداد شلیک کرد. در چنین شرایطی زدن بغداد از نظر روانی ارزش فوقالعادهای داشت، چراکه نیروهای ایرانی درخلال عملیات بدر عقبنشینی کرده بودند و روحیهشان تحلیل رفته بود...»
-
روایت مادر شهیدی که همسر شهید شد(۲)؛
فرهنگچشمبهراه عباس
«آقای عسگری من این دفعه دیگر برنمیگردم، خواب عباس را دیدهام، برای همین یک خواهشی از شما دارم، خانواده من چشمبهراه عباس ماندهاند، اگر حتی یک ساعت هم از من ماند برایشان ببر که دیگر چشمبهراهمن نباشند...»
-
به بهانه سالروز درگذشت شهید سعید کاظمیآشتیانی؛
فرهنگرزمندهای که چهره علمی درخشان کشور شد
«تا زمان درگذشت کاظمیآشتیانی، جز جامعه پزشکی و علمی ایران، افراد زیادی او را نمیشناختند اما پیام رهبری یک روز بعد در پانزدهم دیماه سال ۱۳۸۴، اهمیت این چهره علمی را برجسته کرد و نام او بر سر زبانها افتاد.»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۴۴)؛
فرهنگتیر ضدهواییها!
«موشک قبلی با یک کیلومتر خطا به هدف خورده بود. معلوم نبود این موشک هم درست توی خال بزند یا خطا داشته باشد، ولی اطراف کاخ صدام به شعاع یکی دو کیلومتر پر از مکانهای مهم بود. از سفارتخانهها و وزراتخانهها گرفته تا بانکهای مهم و مراکز تجاری معتبر پایتخت، کار تعیین مختصات تمام شده بود.»
-
فرهنگروایت مادر شهیدی که همسر شهید شد
«زمانی که جنگ شروع شد، پدر هم عزم حضور در جبهه را داشت؛ طوری تربیت شده بود که نمیتوانست نسبت به ظلم بیتفاوت باشد، تقاضای گرفتن مرخصی کرده بود که با این تقاضا موافقت نشده بود، به مدیران مافوق خود گفته بود، مرخصی بدهید یا ندهید، برای من فرقی نمیکند، من تصمیم خود را برای رفتن به جبهه گرفتهام...»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۴۳)؛
فرهنگموشکی به سمت بغداد
«در چنین شرایطی، هیجان و امیدی که از زدن موشک توی دل بیشتر مردم افتاد، وصفشدنی نبود. هرچند صدام هم خودش را از تکوتا نینداخت. یا آنقدر موشک داشتن ایران خارج از تصور و پیشبینیاش بود که واقعاً اعلام زدن موشک از طرف ایران را به حساب یک بلوف نظامی گذاشت...»
-
مدیرکل بنیاد شهیدوامور ایثارگران شهرستانهای استان تهران:
فرهنگشهدای ادیان توحیدی از آرمانهای کشور دلاورانه دفاع کردند
مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستانهای استان تهران گفت: شهدای ادیان توحیدی از آرمانهای کشور دلاورانه دفاع کردند.
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۴۲)؛
فرهنگخبری از ضدانقلاب نبود!
«خودشان میآمدند پایین. آنها هم مثل بچههایی که پایین بودند از خوشحالی سرما را فراموش کرده بودند. نه از ضدانقلاب و کومله خبری شده بود و نه اثری از هواپیما و بمباران دیده میشد. کمکم همه چیز سر جای خودش رفت و به جز چند نفر از بچهها که برای محافظت از تجهیزات ماندند، همه سوار ماشینها شدند.»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۴۱)؛
فرهنگآتشی که زبانه میکشید
«آتش با صدای بلند از انتهای موشک زبانه زد و نور شدیدی چنان موضع و اطراف آن را روشن کرد که چشمها از نگاه کردن مستقیم به آن اذیت شدند. چند لحظه بعد آن لوله ۱۱متری چند تنی، به نرمی یک موشک کاغذی از زمین کنده شد و صدای مهیبش در میان صدای الله اکبر بچهها گم شد. سیدمهدی همچنان داشت عکس میگرفت.»