برگزاری جشنواره خندستان؛ ارتقای نشاط اجتماعی را به همراه دارد

«امروز در حال تجربه دوران پساکرونا هستیم. جامعه در پساکرونا، خمود، کسل و عصبانی است. و چه چیزی بهتر از نمایش کمدی در این دوره است و چه جشنواره‌ای می‌تواند حس و حال خوبی در دل مردم ایجاد کند؟»

به گزارش خبرنگار ایمنا، این روزها، اصفهان شاهد رویداد تئاتر طنز و کمدی خندستان است. شهر و دیاری که خود صاحب مکتب در نمایش و هنر تئاتر، بویژه عرصه کمدی است. از زنده‌یاد ارحام صدر تا آقا رشید معروف شبکه اصفهان، نشان از نشانداری نصف جهان در هنر طنازی است.

خندستان می‌رود تا علاوه بر نشاندن خنده بر لب مردمان ایران و اصفهان، ملی بودنش را به رخ بکشد و ماندگار بماند. نیم نگاهی هم به بین‌المللی شدن دارد.

خندستان زمان‌شناس است و می‌داند که این روزها و این سال‌ها مردم بیش از هر زمانی به نشاط، خنده و سرگرمی نیازدارند؛ از همین رو پله‌پله و گام به گام در حرکت برای بهتر شدن و پویاتر شدن است.

بهرام ابراهیمی، بازیگر مطرح تلویزیون، تئاتر و سینما در گفت‌وگو با خبرنگار ایمنا، علاوه بر یادکردن از مرحوم ارحام صدر، درباره جشنواره خندستان نکته‌ها و حرف‌هایی دارد که در ادامه می‌خوانید.

تئاتر کمدی ایرانی از لحاظ ساختار و محتوا چه تفاوت‌هایی با تئاتر و هنرهای نمایشی سایر کشورها دارد؟

این یک موضوع تخصصی و طولانی است. ابتدا باید به وجود اشتراک و افتراق این دو اشاره کرد. مثال ساده آن این است که ما هم می‌توانیم با کمدی اسلپ استیک بخندیم و هم با کمدی کلام؛ اما اگر کمدی‌های فرانسوی که به شدت کلامی هستند، ترجمه شوند برای ماه خنده‌آور نخواهند بود

لوئی دوفونس هنرپیشه و کمدین معروف فرانسوی است اما اگر دوبلور را حذف کنید، چیزی برای جذابیت ندارد در حالی که ایتالیایی‌ها که شبیه ما کلامی و اسلپ استیکی هستند برای ما هم جذابت دارند. اما کمدی سیاه انگلیسی برای فهم لایه میانه به پایین جامعه جذاب نیست، در حالی که افرادی که کمدی موقعیت را خوب می‌فهمند می‌توانند با کمدی سیاه انگلیسی ارتباط بگیرند و بخندند؛ حتی مردم عادی.

کمدی ایران هم انواع و اقسامی دارد که از پیشینیان تا امروز ریزمکاتب متعدد کمدی را تجربه و ثبت کرده است. از نظر من کامل‌ترین آن‌ها سفیدبازی است. این هم به استاد زنده‌یاد ارحام صدر و افراد بعد از ارحام صدر همچون حسن اکلیلی، مقدم، ممیزان یا رشید مربوط می‌شود.

این استایل خاص، زیرمجموعه کمدی ایران است که مردم بهتر می‌توانند با آن ارتباط بگیرند. سیاه‌بازی مرسوم ایران و بویژه در اصفهان هم شناخته شده است؛ البته نه به رونق سفیدبازی که می‌شناسیم ارحام صدر سهم زیادی در نگهداری کمدی ایرانی بویژه کمدی سفید داشت. کمدی سیاه بازی، انوع و اقسام مختلفی دارد. مکاتب شیراز، خراسان، همدان، تهران و تبریز در نمایش سیاه بازی مطرح بوده‌اند.

چرا نمایش‌نامه‌های ایرانی مانند نمایش‌نامه‌های اروپایی به آن وسعت فراگیر و معرفی نشده است؟ آیا اشکال از متن‌ها است؟

متن‌های ما ضعیف نیستند؛ اما دچار معضلاتی می‌شوند که از خاصیت می‌افتند. حرف من سانسور نیست اما خودسانسوری بیشتر متن را از بین می‌برد. واقعیت امر این است که ترجمه متن فارسی به زبانی دیگر دشوار است.

حتی اگر به عربی نوشته می‌شد غیر از ایران در شانزده کشور عرب زبان می‌توانستند ارتباط بگیرند. اگر به انگلیسی نوشته می‌شد دو میلیارد نفر یا اگر به چینی بود، یک‌ونیم میلیارد نفر را در بر می‌گرفت. ما زبان خودمان با تکنیک‌های خاص خودمان را داریم, اما واقعیتی وجود دارد این است که یک سیاست مستمر برای انواع تئاتر همچون کمدی، دراماتیک یا تراژدی هیچ وقت نبوده و نداشته‌ایم.

همیشه ماجرای فرهنگی ما بویژه در زمینه نگارش و متن، به سلیقه فردی ارتباط داشته که در رأس امر فرهنگ بوده است. بنابراین هنرمندان و جوانان ما توان و بضاعت این را دارند که متن‌های خوب بنویسند اما یک نکته مهم؛ اینکه فرض مثال اگر قرار باشد یک متن ۱۰۰ صفحه‌ای در هشت فرم منتشر شود، چه قیمتی دارد؟

امروز ناشر بضاعت این را ندارد که از کار حمایت کند؛ ضمن اینکه نویسندگی در مملکت ما به صورت یک حرفه شناخته نشده است. یعنی نویسنده اعتماد به نفس ادامه دادن به حیات کاری در حرفه خود ندارد تا بتواند حداقل‌های زندگی خود را تأمین کند.

تئاتر ما به صورت دائمی فعال نیست و این یک بخش کار است. سالن‌های تئاتر به جای خدمت رسانی، خدمت دریافت می‌کنند. مثال آن اینکه گروه تئاتری یک سالن خالی متعلق به بخش دولتی یا غیردولتی را پر می‌کند و آن مجموعه رزومه‌ای برای خودش دست و پا می‌کند اما کمکی به تئاتر و گروه هنری نمی‌کند.

همچنین کمک‌های دولتی به گروه‌های نمایش بقدری پایین است که از همان مبلغ ناچیز در نظر گرفته شده، مبلغی بسیار پایینی برای نویسنده در نظر گرفته می‌شود.

بخشی از اشکال و واقعیت هم، سهل انگاری نویسندگان است. این گروه به نظرشان می‌رسد که با ساده‌ترین حرف‌ها و تکنیک‌ها می‌توانند تماشاگر را راضی کنند. اما اینگونه نیست؛ امروز باید تماشاگر را به عمق جان رساند و از او خنده گرفت.

این مسئله هزار جز دارد که باید کنار هم قرار بگیرند تا ادبیات ما جهانی شود. خیام، حافظ و سعدی ما باترجمه اشعارشان جهانی شده‌اند و خیلی از قهرمانان ادبیات ایران جهانی هستند؛ چرا که ترجمه شده و در کشورهای دیگر خوانده شده اند. این امکان را داریم که ادبیاتمان را به جهان برسانیم اما این هزار اما و هزار جز باید کنار هم قرار بگیرند؛ آن زمان به شما قول می‌دهم در «برادوی» به جای اینکه دنبال آثار «نیل سایمون» باشند دنبال آثار عبدالله نصرآبادی خواهند بود.

تعاریف زیادی از تئاتر کمدی دیده‌ایم. برخی تئاتر فاخر و برخی می‌گویند باید واقعیت اجتماعی تلخ را بیان کند. چرا تعاریف متعددی داریم و یک تعریف واحد نمی‌بینیم؟

این تعریف در دنیا هم وجود ندارد. این نوع کمدی؛ مدلی است که باید در همه جهان دیده شود. درست مثل این می‌ماند که بیماری‌های مختلفی وجود داشته باشد و شما تنها استامینوفن برای بیماری‌ها تجویز کنید. هر بیماری داروی خودش را می‌خواهد اما واقعیت امر این است که امکان ندارد با یک نوع کمدی بتوانید با همه مردم در کشورهای مختلف ارتباط برقرار کنید. من منظور از کمدی فاخر یا متن فاخر را نمی‌فهمم!

برخی در برابر تئاتر فاخر، تئاتر هجو می‌گذارند. درست است؟

هجو بخشی از یک تکنیک در کمدی است. واقعیت امر این است که هیچ نوع کمدی نیست که مخاطب خاص خودش را نداشته باشد؛ برای همین است که انواع متعدد دیدگاه در این بخش را شاهد هستیم. اصفهان از قطب‌های کمدی سفید ایران بوده است. در تهران موضوعی با عنوان تئاتر آزاد وجود دارد که البته در اصفهان زیاد نیست.

در تهران ۱۰ تا ۱۱ ماه اجرا می‌روند آن هم با ظرفیت کامل؛ این را هم می‌دانیم که کمدی آن‌ها به اندازه یک کمدی با نویسنده صاحب سبک و اعتبار، وزن ندارد اما سالن تکمیل می‌شود. مردم هم اثر را می‌بینند آن هم چند بار. اگر در آن سالن‌ها نمایش کمدی‌هایی وزین و باوقار بگذاریم، همان هفته اول تکلیف معلوم است چه خواهد شد و ۹ ماه دیگر باید بیکار باشند.

واقع امر این است که برای کمدی نسخه نداریم. کمدی کافه‌ای برای جهان داریم مانند کمدی خیابانی و شوخی‌های سطح پایین تا کمدی‌های سطح بالا. اینها برای همه لازم است و خلقت خداوند فقط برای یک نوع فکر یا انسان نیست. خلقت خدا برای هشت میلیارد جمعیت روی کره زمین است.

معروف است که شما در انتخاب کارهایتان وسواس دارید. با وجود سه دهه فعالیت در تئاتر و تلویزیون، به نظر شما تئاتر کمدی کشور در دهه‌های اخیر با چه آسیب‌هایی روبرو بود؟

در همین سه سال اخیر، کرونا برای آسیب رساندن کامل بس بود و آسیب جهانی به نمایش رساند. آن زمان تئاتر در حال ادامه حیات بود. جریانی در سالن‌های کوچک و بزرگ به‌راه افتاده بود و تماشاگران خوبی هم داشت اما به یکباره کرونا وارد شد و تئاتر را تعطیل کرد.

من به‌عنوان یک بازیگر در سال ۹۸ سه نمایش کار کرده بودم البته به غیر از کار تصویر یا رادیو؛ اولی در فرهنگسرای خاوران اجرا شد، کار دوم در سالن سپند بود و نمایش سوم روزهای رادیو با اجرای محمد رحمانیان بود. آن زمان کرونا آغاز شده بود و دو روز و چهار اجرا رفتند، روزی دونوبت اجرا تا پایان اسفند برقرار بود اما آن همه زحمت به یکباره بر یاد رفت و همه چیز تعطیل شد. پس از آن هم تا به امروز تئاتر کار نکرده‌ام.

خندستان تزئینی است یا تخصصی است؟

باید کارکرد تخصصی پیدا کند وگرنه برگزاری آن چه فایده‌ای خواهد داشت. زمانی ۸۰ میلیون نفر ساعت ۱۴ منتظر بودند شبکه یک یا شبکه خبر اعلام کند امروز چند نفر بر اثر ابتلاء به کرونا فوت یا مبتلا شده‌اند. جهان سه سال با این شرایط سخت روبرو بوده است.

امروز در حال تجربه دوران پساکرونا هستیم. جامعه در پساکرونا، خمود، کسل و عصبانی است. و چه چیزی بهتر از نمایش کمدی در این دوره است و چه جشنواره‌ای می‌تواند حس و حال خوبی در دل مردم ایجاد کند؟

امسال بخشی به نام زاینده‌رود به این رویداد اضافه شده. می‌گویند نباید مسئله‌ای بومی در جشنواره‌ای ملی مطرح باشد؛ نظر شما چیست؟

اینگونه نیست. این یک مسئله زیست محیطی است و در این کار تخصصی ندارم اما خشک بودن زاینده‌رود به کل محدوده از سراب تا پایاب و گاوخونی آسیب می‌رساند. اولین پیک نیک زندگی من در پنج سالگی، کنار پل خواجو و با خروش زاینده‌رود همراه بوده است.

اولین حضور در طبیعت و خاطرات من از زاینده‌رود عزیز است. مدتی نیز برای شرکت سپاهان کار می‌کردم و به اصفهان می‌آمدم؛ همچنین شش سال دانشگاه سوره آموزش داشتم یا سال ۹۹ در مجموعه فرشتگان بی‌بال بازی کردم؛ هر بار که به اصفهان می‌آیم و زاینده‌رود را خشک می‌بینم ناراحت می‌شوم.

زاینده‌رود به طنز چه ربطی دارد؟

می‌تواند طنز باشد؛ این را باید از نویسندگان سوال کرد. پس غلط نیست و می‌توان با این جریان شوخی کرد. کمدی با هر چیزی شوخی کند. خودسانسوری نداریم، خط قرمزها هم به جای خود، اما کمدی با هر چیزی شوخی دارد.

جشنواره‌هایی مانند خندستان با رویکرد ملی باید در پایتخت باشند یا می‌توانند در سایر شهرها هم برگزار شوند؟

آیا جشنواره شمسه باید در تهران باشد؟ جشنواره حافظ هم باید در شیراز باشد. چه تداخلی است که همه جشنواره‌ها در تهران باشند؟ ۳۰ سال قبل داور اولین و آخرین جشنواره انجمن‌های نمایش کشور بودم. شهردار وقت اصفهان مراد نیک‌کار بود و جشنواره خوبی برگزار شد. هنرمندان حرفه‌ای شیراز و استان فارس آن رویداد را درو کردند. رضا ارحام صدر در کل ایران تأثیر داشت و تقدیر شد و چقدر آن روز گریه کرد. جشنواره لازم بود در اصفهان ادامه یابد.

اگر قرار است جشنواره‌ای برای امام رضا (ع) برگزار شود، نباید در اهواز یا بندرعباس برگزار شود. باید در مشهدالرضا باشد.

امروز در اصفهان جشنواره طنز برگزار می‌شود. این شهر یکی از مکاتب مهم طنز و کمدی ایران است. داستان‌های طنز زیادی درباره زاینده‌رود خواندم؛ چرا جشنواره زاینده رود باید در تبریز دیده شود! اگر بخواهیم درباره مشروطه و قهرمانان ملی و مذهبی کار کنیم چرا نباید در تبریز کار شود؟ در واقع چه لزومی است که در جایی غیر از تبریز برپا شود؟

ارحام صدر چه ویژگی‌هایی داشت که ماندگار شد؟

ارحام صدر یک هوشمندی در طول زمان کاری خود به دست آورده بود که وقتی من وارد اصفهان و سینما سپاهان شدم و اجرای او را دیدم، به جایی رسیده بود که شوخی، نقد و هر موضوعی سر جای خودش بود. او رگ خواب مردم اصفهان را بلد بود و می‌دانست. او نقاط ضعف و قوت این مردم را می‌دانست و از همه مهم‌تر خوب می‌دانست چه چیزی به دل مردم می‌نشیند و چه چیزی سطحی است. خنده تعریف دارد و ایجاد خلأ در ذهن انسان است. ارحام صدر سال‌ها برای تئاتر اصفهان جان گذاشت و مطالعه کرد. آرتیست نباید فقط از زندگی مردم کتاب بخواند بلکه گاهی باید خوب به مردم نگاه کند.

کد خبر 644128

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.