۱۸ خرداد ۱۴۰۱ - ۰۸:۰۲
گذری بر اصفهان عصر ظل‌السلطان

ظل‌السلطان خود را دوستدار انگلیسی‌ها می‌خواند. او دوستدار تمدن جدید بود و انگلیس را مرکز تمدن جهان می‌دانست. او مدام می‌گفت که شیفته تمدن انگلیس است و نشریات انگلیسی برایش ترجمه می‌شود.

به گزارش خبرنگار ایمنا، تا بوده کسی از دوران حکومت ۳۴ ساله مسعودمیرزا ظل‌السلطان در اصفهان به خوبی یاد نکرده است. در این نوشتار سعی داریم حکومت او را در سه بعد ارزیابی کنیم. به نظر می‌آید با روایت این سه بعد تا حد زیادی می‌توانیم حکومت ظل‌السلطانی را جمع‌بندی کنیم.

۱- ثبات و رکود

۲- شخصیت ناسالم حاکم

۳- نوعی از غرب‌گرایی

هنگامی که این سه مؤلفه از شخصیت شاهزاده شرح داده می‌شود می‌توانیم درک کنیم که اصفهان در بیش از سه دهه حکومت او (سال ۱۲۸۶ شمسی آخرین سال حکومت مسعودمیرزا در اصفهان است) به کدام سمت رفته است.

ثبات و رکود

پس از صفویه دوران انحطاط ایران شروع شد. حتی آغاز این انحطاط از همان زمان صفویه کلید خورده بود. این سیر معکوس و پسرفت درست در زمانی خود را بیش از هر زمان دیگری نشان داد که ایران با امپراطوری روس دو بار جنگید و هر بار بخشی از خاک خود را از دست داد.

در واقع دوران قاجار زمانی بود که این انحطاط و عقب‌گرد، خود را بیش از هر زمانی نمایان کرد. در اصفهان که یادگار شکوه تمدنی صفویان است، این عقب‌گرد و انحطاط بیشتر به چشم می‌آمد. هنگامی که ظل‌السلطان حاکم اصفهان شد، دورانی آغاز شد که می‌توان آن را دوران ثبات نامید. ثبات در اینجا به معنای مثبت کلمه یعنی ثبات قدم نیست بلکه مشخصاً منظور ما «رکود» است.

هنگامی که می‌خواهند از خوبی‌های دوران حکومت ظل‌السلطان چیزی بگویند، بی‌درنگ از ثبات زمان او می‌گویند و تاکید می‌کنند که در دوران او امنیت برقرار بوده است و اصفهان مورد تاخت‌وتاز راهزنان و حرامیان نیفتاده است. این صورت‌بندی را می‌توان پذیرفت و نباید نقاط قوت یک حکومت مقتدر را نادیده گرفت.

از طرف دیگر باید دقت کنیم که آن چیزی که ارمغان دوران ظل‌السلطانی است تنها ثبات به معنای امنیت نیست بلکه به معنای تثبیت رکود است. یعنی در آن دوران قرار نیست ماجرا معمول تاریخ برهم زده شود بلکه حرکت آهسته تاریخ در اصفهان همچنان ادامه دارد و به مسیر تلخ خود ادامه می‌دهد. مطابق با این مسیر، ما اسیر دوران زوال و انحطاطی شده‌ایم که ما از قله دوران صفویه دارد به زیر می‌کشد و هر روز یک درجه از ارج و منزلت ما کاسته می‌شود.

در چنین دورانی حفظ ثبات مطلق ارزش نیست حتی می‌توان گفت ضد ارزش است. ممکن است کسی بگوید این حرکت نزولی ربطی به ظل‌السلطان نداشت و اصفهان و کل ایران در چنین ماجرایی قرار گرفته بود. این سخن درست است و کسی جبر زمانه را رد نمی‌کند؛ به هر حال ما در زمانه‌ای قرار گرفته بودیم که اروپا به شدت در حال صعود بود و ما نه تنها در حال صعود نبودیم بلکه در حال از دست دادن ارزش‌های پیشین خود هم بودیم. از طرف دیگر باید بگوییم که فردا را ما انسان‌ها از همین امروز رقم می‌زنیم. ظل‌السلطان و ظل‌السلطان‌ها اگر اهل عقل و کمالات بودند می‌توانستند بلاد مختلف ایران را به سمت روشنایی حرکت دهند؛ کاری که نکردند و این مهم کم و بیش در دایره اختیار آنان بود و از این حیث آنها متهم هستند.

شخصیت ناسالم حاکم

در مورد شخصیت خاص مسعودمیرزا بسیار گفته‌اند. در شناخت او بیان همین خاطره از اعتمادالسلطنه بس که در تاریخ سه‌شنبه، پنجم شعبان ۱۳۰۵ می‌نویسد: «عصر من خدمت ظل‌السلطان رسیدم اما جور غریبی ادرار فرمودند. پیشخدمت گلدان در دست داشت تکمه شلوار را در حضور من باز کردند. شاهزاده را گرفته در گلدان نهاده و شاهزاده ادرار کردند همان پیش‌خدمت‌باشی آب ریخت، طهارت گرفت، من خیلی تعجب کردم.»

در تکمیل شناخت ما از این شخصیت ناسالم حکایت دیگر، کار را تمام می‌کند:

ظل‌السلطان به زور مبلغ هنگفتی را از یک تاجر اصفهانی قرض می‌گیرد. مدت‌ها می‌گذرد و خبری از پس دادن قرض نمی‌شود. آن تاجر اصفهانی به تهران نزد ناصرالدین شاه می‌رسد و از پسرش مسعودمیرزا شکایت می‌کند.

شاه دست به قلم می‌شود به ظل‌السلطان نامه می‌نویسد و می‌خواهد به سرعت قرض را بپردازد.

تاجر اصفهانی خوشحال به اصفهان می‌رود و دستخط شاهنشاه را به ظل‌السلطان تقدیم می‌کند. ظل‌السلطان که نامه را می‌خواند نظری مرموز به مرد می‌اندازد و لحظاتی بعد می‌گوید: "این آقای محترم معلوم می‌شود مرد پردل و جراتی است که از شاهزاده‌ای مثل من به پادشاه شکایت می‌کند. من باید دل او را ببینم." آن گاه جلاد را خبر می‌کند و دستور می‌دهد شکم تاجر را بدرند و دل او را برای مشاهده در سینی مخصوصی قرار دهند.

نوعی از غرب‌گرایی

غرب‌گرایی ظل‌السلطان در سه بعد قابل ردیابی است.

اول- انگلیسی بودن

دوم- فراماسونر بودن

سوم- اقدامات محدود فرهنگی

بدون هیچ شک و شبهه‌ای ظل‌السلطان از رجال انگلیسی تاریخ معاصر ایران است. اوین اوژن [۲] به صراحت می‌گوید ظل‌السلطان در کنف حمایت انگلیسی‌ها است و در عوض آن که این نیروی توانمند از ثروت و منصب او حمایت می‌کند، او نیز از تجارت کمپانی هند شرق در آن منطقه حمایت و بازار پررونقی برای انگلیسی‌ها فراهم کرده است.

در این‌باره اعتمادالسلطنه نیز خاطره جالبی دارد. او در یادداشت‌های روزانه ششم ذی القعده ۱۳۰۶ می‌نویسد: "عصر ظل‌السلطان را دیدم. او حرف غریبی زد نمی‌بایستی چنین حرفی را از یک پادشاه زاده ایرانی بشنوم. می‌گفت: به زودی مملکت ایرانی سه قسمت خواهد شد و من به حمایت انگلیسی‌ها که خیلی دوست هستیم یک قسمت عمده را خواهم گرفت! "

در کتاب فرماسونر در ایران ذکر شده است که ظل‌السلطان از اعضای لژ فراماسونری بیداری ایران بوده است [۳]. در این لژ چهره‌های معروفی مانند سیدحسن تقی‌زاده و محمدعلی فروغی حضور دارند. این لژ که از اساس فرانسوی بوده است با جذب بسیاری از رجال، توانست در آینده ایران تأثیر بسزایی داشته باشد.

امیرنجات هم در سازمان‌های سری و فراماسونری حضور ظل‌السلطان را در این لژ تأیید می‌کنند. اسمائیل رائین نیز همین نظر را دارد [۴].

لرد کرزن در کتاب خود در مورد ایران می‌نویسد: "ظل‌السلطان خود را دوستدار انگلیسی‌ها می‌خواند و خودش را دوستدار تمدن جدید می‌داند. او انگلیس را مرکز تمدن جهان می‌داند. او مدام می‌گوید که شیفته تمدن انگلیس است و نشریات انگلیسی برایش ترجمه می‌شود. [۵]."

انگلیسی بودن و فراماسونر بودن ظل‌السلطان چه از سر فهم و عقیده و چه از سر سیاست و دغل‌کاری، باعث می‌شد که تحولات خاصی در اصفهان رقم بخورد. از باز شدن دست فعالیت بابیان گرفته تا آزادی برای مبشران مسیحیت. از حمایت از کالاها و پارچه‌های انگلیسی گرفته تا ترویج فرهنگ فرنگیان به واسطه حضور مستقیم و غیرمستقیم آنان.

ظل‌السلطان در هشت‌بهشت، مدرسه‌ای به سبک جدید بنا کرد و اصفهان به همت او برای اولین بار صاحب روزنامه‌ای به نام فرهنگ شد. این روزنامه به مدت ۱۳ سال چاپ می‌شد. ظل‌السلطان در سال ۱۲۹۶ قمری دستور تشکیل «انجمن پزشکان اصفهان» را داد. وظیفه این انجمن رسیدگی به بیماری‌های واگیر و معضلات بهداشتی شهر بود [۶].

یکی از نمونه‌های برجسته‌ای که فرآیند تغییر فرهنگ در دوره ظل‌السلطان را با آن به خوبی می‌توان درک کرد، تأمل در تغییرات سبک معماری یا رواج معماری کارت پستالی است. یکی از مکان‌هایی که در این زمان به همت خود ظل‌السلطان بازسازی شده است، مقبره امام‌زاده احمد است. این مکان در زمان شاه سلطان حسین صفوی ساخته شده و در زمان ظل‌السلطان تعمیراتی در آن صورت گرفته است [۷].

در طرفی از این امام‌زاده مقبره دو بانوی سرشناس قاجاری قرار دارد. در رنگ‌آمیزی دیوارهای این مقبره رنگ‌های متنوعی مشاهده می‌شود که در معماری سنتی اصفهان استفاده از این تنوع رنگی، مرسوم نبوده است. روی قبر فرشته‌ای برجسته شده است که اندامی انسانی دارد این در حالی است که در هنر سنتی اصفهان از ترسیم انسان آن هم تا به این حد فیزیکی خبری نبود. از طرف دیوار بر دیوارهای این فضا تصاویری از ظرف پر از میوه هم وجود دارد.

هنگامی که از اقدامات فرهنگی ظل‌السلطان صحبت می‌کنیم منظور ما توجه به این چند امر کوچک (اما مهم) نیست. صحبت آن‌جا است که دقیقاً از کجا مبدا میل‌ها عوض شد و کعبه مقصود در نزد حاکمان اصفهان چگونه تغییر کرد. از کجا بود که اصفهان شهری بی‌ارزش و حقیر تصور و آنچه نزد ما بود ناچیز شمرده شد و در عوض توجهات همه به سمت جای دیگر رفت. در این سیر طولانی و مفصل ظل‌السلطان اگر چه همه ماجرای اصفهان نیست اما قطعاً حلقه اتصالی مهمی است که به واسطه آن تاریخ به دو بخش تقسیم می‌شود: قبل از ظل‌السلطان و بعد از ظل‌السلطان.

منابع:


[۱] فروزبخش، محمود، حکایت بیداری، آرما، ۱۳۹۲ ص ۱۰۰ و ۱۰۱

[۲] همان

[۳] کتیرایی، محمود، فراماسونری در ایران، اقبال، ص ۱۲۸

[۴] رائین، اسماعیل، فراموشخانه و فراماسونری در ایران ج ۱ ص ۴۳۱

[۵] محمدرضا، والی زاده، تاریخ لرستان روزگار قاجار، حروفیه، ۱۳۸۰، ص ۱۲۹

[۶] رجایی، عبدالمهدی، مسعود میرزا ظل سلطان در قاب روزگار، ماهنامه برای فردا، شماره نوزدهم

[۷] هنرفر، لطف الله، گنجینه آثار تاریخی اصفهان، ثقفی، ۱۳۵۰، ص ۶۷۲

یادداشت از: محمود فروزبخش

کد خبر 580296

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.