نویسنده: دبی فورد
ترجمه: فاطمه غلامی
تایپ شده با کیفیت بالا
۱۴۲ صفحه
فرمت :PDF
تا زمانی که ما کاملاً از تاریکی استقبال نکنیم، میتوانیم نور را را در آغوش بگیریم. من شنیدهام که میگوید کار سایه مسیر جنگیدن برای قلب است. ما را به مکانی جدید در آگاهی خود میبرد که باید قلب خود را به روی همه خودمان و به بشریت باز کنیم. در یک سمینار اخیر، زنی با گریه ایستاد. نام او آدری بود. او درد بزرگی داشت. او تصدیق کرد، افکار وحشتناکی داشت و از به اشتراک گذاشتن آنها شرمنده و خجالت زده بود، زیرا در این صورت میدانستیم که او شخص بدی است. پس از بحث طولانی، سرانجام اعتراف کرد که از دختر خود متنفر است. دانلود کتاب نیمه تاریک وجود از دبی فورد ترجمه فارسی او آنقدر ناراحت بود که من به سختی میشنیدم چه میگوید. او آن را آرام و به طور مکرر تکرار کرد: "من از دخترم متنفرم." همه در اتاق به او نگاه میکردند، برخی با ترحم، دیگران با وحشت. من مدتی با آدری کار کردم، توضیح دادم که اگر نفرت چیزی باشد که احساس میکند، اشکالی ندارد. او نفرتی را که نسبت به دخترش احساس میکرد قبول کرد. من پرسیدم که چند نفر دیگر در این اتاق فرزندانی دارند. تقریباً همه دستشان را بالا بردند. از آنها خواستم چشمانشان را ببندند و سعی کنند زمانی را به یاد بیاورند که ممکن است نسبت به فرزندانشان احساس نفرت داشته باشند. همه حداقل یک خاطره از احساس نفرت پیدا کردند.
دانلود کتاب نیمه تاریک وجود از دبی فورد
سپس من آنها را وادار کردم که تصور کنند نفرت چه هدیهای میتواند به آنها بدهد. عدهای گفتند عقل، بعضی گفتند عشق، و عدهای دیگر گفتند آزاد شدن احساسات. همه دیدند که هیچ کنترلی بر خود احساسات ندارند. حتی وقتی نمیخواستند احساس نفرت کنند، گاهی اوقات این احساس را داشتند. او دید که تنها نیست به آدری کمک کرد تا به خودش اجازه دهد بدون قضاوت احساس نفرت کند. توضیح دادم که همه ما برای شناختن عشق به نفرت احتیاج داریم و این نفرت فقط وقتی سرکوب یا انکار میشود، قدرت دارد. من از آدری پرسیدم چه اتفاقی میافتد اگر او احساسات نفرتانگیز خود را بپذیرد و منتظر بماند که هدیههای آنها را به جای سرکوب آنها پیدا کند. او هنوز شرمنده به نظر میرسید، سرش پایین است، بنابراین من برای او داستانی تعریف کردم. یک روز، دو پسر دوقلو با پدربزرگ خود در یک سفر بیرون رفتند. آنها از میان جنگلها گذشتند تا اینکه به یک انبار قدیمی رسیدند. هنگامی که پسران و پدربزرگشان برای کاوش در آن قدم گذاشتند، دانلود کتاب نیمه تاریک وجود از دبی فورد ترجمه فارسی بلافاصله یکی از بچهها شروع به شکایت کرد: "گرامپا، بیایید از اینجا برویم. این انبار قدیمی مانند کود اسب بوی بد میدهد. " پسر با عصبانیت نزدیک در ایستاد زیرا اکنون کفشهای جدیدش به کود اسب کثیف شده است. قبل از اینکه مرد پاسخ دهد نوه دیگرش را دید که با خوشحالی از میان غرفههای انبار میدوید. او از پسر کوچک دوم پرسید "به دنبال چه چیزی میگردی؟ ". "چرا اینقدر خوشحال هستی؟ " پسر نگاهی به بالا انداخت و گفت: "با وجود تمام آن کودهای اسب موجود در اینجا، باید جایی اسب وجود داشته باشد." اتاق اکنون ساکت بود. صورت آدری میدرخشید. این تغییر در درک، باعث شد که انرژی منفی که او سالها با خود حمل کرده بود آزاد شود.
دانلود کتاب نیمه تاریک وجود pdf
آدری فهمید که احساسات نفرت انگیزش مکانیزم دفاعی است، که از مرزهای او در اطراف افرادی که دوستشان داشت محافظت میکرد. گرچه این نفرت باعث دردسر بزرگ وی شده بود، اما این امر نیز عامل اصلی سفر معنوی وی و انگیزه وی برای جستجوی حقیقت اصلی خود بود. دو هفته بعد از دوره، دختر آدری با او تماس گرفت. آدری احساس خوبی نسبت به خودش داشت، بنابراین ریسک کرد و به دخترش گفت که چه احساسی نسبت به چند سال گذشته داشته است. آدری توضیح داد که چگونه احساسات نفرتانگیز خود را در این دوره پذیرفته است، و هنگامی که آدری صحبت کرد، دخترش شروع به گریه کرد. او با گریستن و گریه کردن، سالها درد و خستگی را از بین برد و تمام نفرت خود را از مادرش ابراز داشت. وقتی کارش تمام شد از مادربزرگ خواست دانلود کتاب نیمه تاریک وجود که برای ناهار با او ملاقات کند. آنها که رو به روی هم نشسته بودند، قادر به احساس ارتباط ویژه ای بودند که یک مادر و دختر دارند و آنها قول دادند که از آن پس احساسات خود را ابراز کنند تا دیگر هیچ چیز آنها را از هم دور نکند. اگر آدری آنقدر شجاع نبود که بتواند نفرت خود را ابراز کند، این شفا امکان پذیر نبود.
دانلود رایگان کتاب نیمه تاریک وجود
مادر و دختر آنقدر احساسات سرکوب شده داشتند که هر وقت با هم وارد یک اتاق بشوند ممکن است منفجر شود. نفرت نیاز به ابراز و پذیرش داشت تا بتواند موهبت آن آشکار شود. هدیه نفرت آدری عشق بود. این یک رابطه جدید، زیبا و صادقانه با آدری را به دخترش داد. هر جنبهای از خودمان یک موهبت دارد. هر احساس و هر صفتی که داریم به ما کمک میکند تا راه روشنگری، و یگانگی را به خودمان نشان دهیم. همه ما سایهای داریم که بخشی از واقعیت کلی ماست. سایه ما اینجاست تا مشخص کند ما در کجا ناقص هستیم. اینجاست که نه تنها به دیگران بلکه به خودمان نیز عشق، شفقت و گذشت را میآموزیم. و وقتی سایه در آغوش گرفته شود، میتواند ما را درمان کند.
فقط "تاریکی" انکار شده ما نیست که به شکاف سایه ما راه مییابد. یک "سایه روشن" وجود دارد، جایی که ما قدرت، صلاحیت و اصالت را در آن دفن کردهایم. قسمتهایی از روان ما که دور و پنهان هستند فقط تاریک هستند. اگر آنها را به نور آگاهی خود بیاوریم و مواهب مقدس خود را پیدا کنیم، آنها ما را متحول میکنند. پس ما آزاد هستیم. من این را به وضوح در یکی از دورههای خود در یک زن سخت، مقاوم و آدامس جو دیدم که "شما را مجبور" میکند که به طور نامحسوس روی پیشانیاش خالکوبی کنید. او همه چیز را زیر سوال برد، اما با قاطعیت اظهار داشت که با تاریکی خود مشکلی ندارد. او حق داشت: تاریکی او ناحیه راحتی او بود. او اهمیتی نمیدهد که شما او را عوضی نامیده اید. دانلود کتاب نیمه تاریک وجود او آن کلمات را تعارف در نظر گرفت. بنابراین وقتی به او گفتم که "احساساتی" است، با انزجار و ناباوری کامل به من نگاه کرد. "من؟ احساساتی؟ هرگز! " او کاملاً قادر نبود خود را نرم، شیرین یا زنانه ببیند. من او را تنها گذاشتم، اطمینان داشتم که روند آخر هفته راه را به او نشان میدهد. مطمئناً روز بعد، پس از یک مدیتیشن از چند نفر خواستم تا به وسط گروه بیایند تا بقیه ما را در آغوش بگیرند. من قبلاً هرگز این کار را نکرده بودم، اما مشخص بود که آن زن و چند نفر دیگر گیر کرده بودند و به عشق احتیاج داشتند.
نظر شما