هیچ ملتی زنده نمی‌ماند مگر "حوالت تاریخی" خود را درک کند

آیدین آغداشلو گفت: اصفهان شهری است که در خودش مفهوم و طرح و برنامه داشت و در طول تاریخ آرام آرام به حیات خود ادامه داد ولی در دوره معینی تصمیم گرفته شد تا نصف جهان و شهرِ شهرها باشد.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، هفتمین نشست از سلسله نشست‌های «اصفهان‌شناسی از نگاهی دیگر» با موضوع «مکتب اصفهان» چهارشنبه_۲۲ فروردین‌ماه_ با حضور «آیدین آغداشلو» در خانه صفوی برگزار شد.

در این نشست، آیدین آغداشلو  اظهار کرد: هر طرح و برنامه ای ممکن است در نهایت امید و  امکانات به وجود آید ولی ضمانتی در آن نیست بلکه آدمهایی که در آن هستند این طرح و برنامه را نگه می دارند، در یک مثال ساده برای این موضوع می توان اصفهان را با سلطانیه زنجان مقایسه کرد که پایتخت ایلخانان مغول و پایتختِ پایتخت ها بود. این شهر نیز مانند اصفهان در دوره ای ساخته می شود یعنی در ساختن آن تعمد وجود دارد و سلطان محمد خدابنده تصمیم داشت سلطانیه را پایتخت جهان اعلام کند اما این شهر در فاصله کمتر از ۵۰ سال متروکه شد و چیزی جز بناهای عظیمی باقی نماند که با بلندپروازی ساخته شده بودند؛ ولی اصفهان این گونه نیست، اصفهان نیز در طول دوره ها ساخته شد اما در یک دوره ای با شدت و قوت ساخته شد ولی مهم این است که مردمان اصفهان به این نکته آگاه هستند و وقتی در دوره شاهی عباس به اصفهان آمدند به این دلیل نبود که مرکز قدرت متصل به اصفهان باشند.

وی افزود: اصفهان یک مادر شهر بوده است، یک شهر بزرگ و در واقع شهرِ مجموعه بوده و هر چیزی که سراغ می گرفتند در آن بود و هنوز هم هست. شهری که در خودش مفهوم و طرح و برنامه داشته است و در طول تاریخ آرام آرام به حیات خود ادامه داد ولی در دوره معینی قصد و بنا شده تا نصف جهان باشد و برای این کار، برنامه ریزی شد و از اوایل سال هزار هجری قمری تصمیم گرفته شد که اصفهان باید شهر شهرها باشد.

اعتقاد به تاریخ محسوس

آغداشلو با بیان اینکه اصفهان در بسیاری از دوره ها شاهد فراز و فرودها بوده است اما هم فرازها و هم فرودها را تحمل کرد، تصریح کرد: تحمل فرودها آسان تر است اما تحمل بالابلندی و خود را نباختن خیلی مهم است و در مورد اصفهان نیز همین اتفاق افتاده است.

وی افزود: این موضوع که چرا مکتب اصفهان معروف و ماندگار شد؟ درونمایه اش کجاست؟ از کجا آمده؟ و این مشعل نورانی با چه قوتی به آسمان پرتاب شده که هنوز رَد خط نورانی آن را می بینیم مساله بسیار جذابی است اما من نمی گویم آموزنده است چراکه من به آموزندگی تاریخ اعتقاد ندارم، به خود تاریخ هم اعتقاد زیادی ندارم و فکر می کنم تاریخ مالامال از دروغ است، نویسنده می آید و تاریخ را می نویسد و دستور می گیرد که تاریخ را بنا به دلخواه بنویسد بنابراین یافتن واقعیت سخت است، حقیقت که جای خود دارد! و من می دانم راجع به هر حقیقتی که صحبت می کنم بخشی از توهم در آن وجود دارد.

این نویسنده با تاکید بر اینکه در مورد اصفهان و مکتب اصفهان قطعا حقیقت های مشخصی وجود دارد و هرچقدر به تاریخ بدبین باشیم و هرچقدر فکرکنیم که این افراد همانی که می گویند نبوده اند، شاید راحت تر بتوانیم قصاوت کنیم، گفت: اسم اصفهان به عنوان نصف جهان و به عنوان بخشی از جهان، با نام شاه عباس اول همراه است، اما شاه عباس اول چه کسی بود؟ قطعا شاه عباس خاص و استثنایی بود ولی این خاص بودن باعث نمی شود ما از کسی چشم پوشی کنیم که پسر خود را می کشد. آیا تمام اعمالش موجه بود؟ می شود تردید کرد ولی می توان او را بر اساس چهارچوب های دورانش توجیه کرد اما آیا این چارچوب ها دایمی هستند؟ یعنی ما هر کسی را در هر دوره تاریخی بر اساس ضرورت های آن دوره می بخشیم و قبول می کنیم؟ این لقمه ای است که از گلوی ما پایین می رود؟ من فکر می کنیم چیزی از داوری و خرد و انصاف باید وجود داشته باشد و بتواند در دیوار صافی که رو به پایین سرازیر شده خودش را به جایی متصل کند.

وی ادامه داد: در مورد شاه عباس نمی شود منکر شد که طراح و سیاستمدار طراز اولی بود، این حکم تاریخ است، تاریخی که در طول زمان جکم کرده است و من در قبال تاریخ مکتوب به تاریخ محسوس اعتقاد دارم. تاریخ را نباید مورخین بنویسند و به کسی مانند شاه تقدیم کنند، این نوعی رزق و روزی طلبیدن است. وقتی مورخ تاریخ را درست می نویسد که پولی در کار نیست، دریافتی در کار نیست، مانند ابوالفضل بیهقی که درباره دورۀ سپری شده می نویسد و در این فکر نبود که کسی به او جایزه ای بدهد و می نویسد به این علت که فکر می کند باید بنویسد؛ درنتیجه اگر به تعهد تاریخی توجه کنیم، می توانیم خودمان را به نکات متعددی متصل کنیم که تعریف کردن، شکل گرفتن و علل و چگونگی شکل گرفتن یک دوره است.

اهمیت تقبل حوالت تاریخی در هر دوره

آغداشلو گفت: وقتی شاه اسماعیل دوم به حکومت رسید خونخواری غریبی به راه افتاد و تفرقه عظیمی ایجاد شد، چطور این بساط جمع شد؟ و چطور دوباره همه پیوند خوردند و چطور شد که میراثی به جا گذاشت که این بساط خونخواری و تفرقه را جمع کرد؟ در این خصوص می توانیم به آدمها اعتقاد داشته باشیم هم‌چنین می توانیم به این موضوع نیز اعتقاد داشته باشیم که در هر فرو اُفتنی و در هر سقوطی، صبر مردم در جایی به پایان می رسد و فکر می کنند باید کاری بکنند و این کار، اتحاد و اجماعشان و ستایش درستی، ستایش پاکی و کنارگذاشتن همه چیزهایی است که باعث تفرقه می شود.

نویسنده کتابهای «سالهای آتش و درد» و «از خوشی ها و حسرت ها» و «از پیدا و پنهان» تصریح کرد: در این دوره تاریخی که شاه عباس اول جانشین پدر نیمه کور خود می شود اتفاقی می افتد که دوباره همه چیز رو به بهبود می رود و به یک دورۀ "حوالت تاریخی" می رسند که می گویند آن روش، کافی است و می خواهند راه دیگری را پیدا کنند.

وی افزود: تقبل حوالت تاریخی در هر دوره ای اهمیت بسیار دارد و هیچ ملتی زنده نمی ماند مگر اینکه حوالت تاریخی خود را درک کند و دوره شاه عباس اول همین اتفاق می افتد و یک طراح درخشان، امکانات اجرایی پیدا می کند، یک طراح درخشان بدون امکانات اجرایی به چه درد می خورد! آدمهایی که امکانات اجرایی دارند ولی خلاق نیستند به چه درد می خورند! به این ترتیب است که نوعی تقارن اتفاق می افتد.

وی گفت: وقتی اصفهان به یک قوت می رسد، هم به یُمن خودآگاهی مردم فوق العاده اش و هم به یُمن طراحی که می آید و از این خودآگاهی استفاده می کند و می تواند برنامه های عمده ای را طراحی و اجرا کند؛ از طراحی شهر تا طراحی بخش هایی که به این وحدت صدمه می زنند نباید نابود شوند بلکه باید به این وحدت بپیوندند و لغت کشور ایران دوباره باید شکل بگیرد، بنابراین یک مرکز ایجاد می شود اتفاقی که در همه جهان می افتد در ایران با مرکزیت اصفهان نیز اتفاق می افتد و افراد بسیاری از نقاط مختلف جهان از جمله هرات و تبریز و قزوین و شیراز و دهها نقطه دیگر به اصفهان می آیند و خدمت خود را عرضه می کنند، هرکسی هر چیزی که دارد در اختیار می گذارد و هر کسی شرمنده نیست از چیزی که در اختیار می گذارد.

آغداشلو ادامه داد: آن‌موقع ایران در یک زوال تدریجی گرفتار بود و عثمانی ها بسیار قدرتمند بودند و جلوی آن ها ایستادن آسان نبود، در نتیجه ایرانی ها شروع به عقب نشینی کردند و شاه عباس فکر کرد پایتخت، مرکزی تر و دور از دسترس تر باشد و به این ترتیب حکومت جمع تر شد ولی جمع شد که بعد دوباره باز شود و باز شد و هر چیزی را که عثمانی ها گرفته بودند بازپس گرفته شد و امنیت به وجود آمد. من همیشه فکر می کردم که امنیت در یک دوره تاریخی، تعیین کننده است یعنی وقتی که امنیت وجود دارد پس همه چیز وجود دارد ولی بعد دیدم که در دوره هایی ناامنی وجود داشته ولی در همان ناامنی نیز، رشدی چشمگیر در زمینه های بسیاری اتفاق افتاده است مثل عصر حافظ، عصر سعدی و یا دوره رنسانس در اروپا و در ناامن ترین لحظات، دولت شهرهایی که با یکدیگر می جنگند نوابع و  بزرگانی را هم تربیت کرده اند.

ایرانی ها همیشه یک ملت بوده اند

وی با بیان اینکه مکتب اصفهان در رشته های مختلی مانند معماری، شهرسازی، نقاشی، فلسفه و بسیار از شاخه های دیگر نمود یافت و مهم ترین دستاوردهای آن در بین سالهای هزار تا ۱۱۰۰ شکل می یابد، تصریح کرد: مکتب اصفهان به فرد نزدیک می شود، اومانسیم(انسان مداری) این دوره به وضوح انسان مداری غرب نیست اما به راحتی می توان اولین نشانه های آن را مشاهده کرد و در فاصله ۲۰۰ سال بعد در دوره قاجار تکمیل می شود یعنی هدونیسم(عشرت گرایی و ترویج لذت بردن) در آثار دیده می شود. مکتب اصفهان انسان محور است، کم کار است، گریز از حماسه به شدت در آن دیده می شود، تعداد افراد در آن کم است، شکل آدمها تغییر می کند، حجم آثار و وسواس به جزییات کاهش می یابد و این مکتب آرام آرام با هنر غرب شریک می شود.

آغداشلو ادامه داد: مکتب اصفهان در معماری و شهرسازی نیز بی آنکه در پی ساخت و برپایی بناهای یادمانی باشد خودش به یادمان تبدیل می شود و در صدد تحقق صورت مثالی و سرزمین خیال بر زمین برمی آید.

این نقاش با تاکید بر اینکه تا پیش از شاه عباس، دوره ای جریان دارد که دوره عقب نشستن ایرانی ها در مقابل عثمانی ها است و دائما تغییر پایتخت انجام می شود، گفت: در این دوره فترت، در این دورۀ رو به زوال، در این دورۀ عقب نشینی، چنین به نظر می آید که جان و مفهوم و معنا از صنعت و فرهنگ و هنر ایران رخت بندد چراکه دوره تفرقه و پراکندگی است و این جان باید صدمه دیده باشد اما نکته شگفت انگیز این است برخی از عالی ترین دوره ها در شاخه های مختلف ازجمله معماری و نقاشی ایرانی در همین دوره آغاز شد که البته حمایت پادشاه و حاکمان شهرهای مختلف در این خصوص مهم است اما اگر گسترده تر نگاه کنیم جان کلام و معنای عمیق آن از خیلی پیش تر شروع شده بود و با مکتب اصفهان به پایان رسید که در واقع مکتب اصفهان یک دوره اقتدار تکرار نشدنی است و باید دانست این حسن ختام، چه چیز را به دست می آورد و چه چیز را از دست می دهد.

وی ادامه داد: اگر به شاهنامه دقیق نگاه کنیم متوجه می شویم که شاهنامه، تنها یک کتاب نیست، شاهنامه شناسنامه معنای یک ملت است. در واقع، ایرانی ها همیشه یک ملت بوده اند چون شامل روح یک ملت است و این روح با هیچ کدام از این تفاوت ها شکسته نمی شود و این روح حاکم، وسیع و گسترده است و تا وقتی روح ملت وجود دارد، این ملت نیز وجود دارد. مکتب اصفهان نیز بر پایه این جهان مملو و پروپیمان ایجاد شد که هر گوشه اش را نگاه می کنی معنایی در آن وجود دارد و رسالتش توجه به منظر کل عالم است.

مکتب اصفهان درپی جامعیت تصویر جهان نیست

آغداشلو با بیان اینکه وقتی مکتب اصفهان تاسیس شد، فلاسفه، معماران، طراحان باغ، نقاشان و دیگر صاحبان دیگر رشته ها جمع شدند و هر چیزی را که می دانند وسط گذاشتند، افزود: مکتب اصفهان دیگر درپی جامعیت تصویر جهان نیست و بزرگانی دارد که به پیش از مکتب اصفهان تکیه می کنند. این دوران دورانی متفاوت است و آغاز عقب نشینی آن روح بزرگ در مقابل یک جهان گسترنده و تغییردهنده و مسلط شونده است و در این دوره مدیریت که بسیار اغواگر است در جای بزرگ تری عقب می نشیند. در منظر اول همه چیز در جای خودش است ولی در منظر گسترده تر همه چیز در جای خودش نیست و تقصیر کسی هم نیست بلکه آن جهان خزنده و گسترنده است که کار خودش را می کند.

وی گفت: ایرانی ها در این دوره برای اولین بار به صرافت تجارت طولانی با جهان غرب می افتند و تجار ارمنی به ایران سرازیر می شوند، در این دوره است که شاه عباس تقاضا می کند به ایرانی ها صنعت ساخت توپ آموزش داده شود و این اتفاقات در کنار هم رقم می خورد بنابراین خیلی فریب ظواهر و فریب شاه عباس را نخورید و نگویید که آدم درجه یکی بوده و اگر هیچ کاری هم نکرد لااقل میدان نقش جهان را ساخت! همین شاه عباس بدترین جانشین را برای خودش انتخاب کرد! و این اتفاق در تاریخ بسیار اتفاق افتاده است، ظاهراً آدمها در جایی قفل می کنند و شاه عباس هم قفل کرد.

آغداشلو افزود: بنابراین، این جهان گسترنده غرب آرام آرام و سنگر به سنگر جلو می آید و فتح می کند و نمی ایستد، در دوره قاجار نیز نمی ایستد و حتی مداخله نظامی می کند و روس ها در دو جنگ ایرانی ها را شکست می دهند. در نهایت، اواخر دوره صفوی سهم و میزان خلاقیت در آثار بزرگان و نخبگانی مانند معماران، هنرمندان و صنعتگران تقلیل می یابد و جای خود را به مکتب زند و قاجار می دهد.

به گزارش ایمنا، نخستین نشست اصفهان شناسی از نگاهی دیگر با حضور «مهدی کیوان» تاریخ شناس برگزار شد، هم‌چنین دومین نشست با حضور «علی خدایی» نویسنده، سومین نشست با حضور «سیدمحمد بهشتی» رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور، چهارمین نشست با حضور «سیدمحسن حبیبی» شهرساز، پنجمین نشست با حضور «وحید قاسمی» مشاور فرهنگی کاخ موزه نیاوران تهران و ششمین نشست نیز با حضور «پرویز پیران» جامعه شناس، در سال ۹۶ برگزار شده بود و در ادامه، نخستین شش‌گانه دوم این نشست ها و به نوعی هفتمین نشست اصفهان شناسی از نگاهی دیگر با موضوع مکتب اصفهان و با حضور «آیدین آغداشلو» در خانه صفوی برگزار شد.

کد خبر 341271

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.