به گزارش خبرگزاری ایمنا، در سرزمین کهن ایران از دیرباز تا امروز، آیینها و مناسبتهای گوناگونی برگزار میشود که ریشه در فرهنگ، مهر و شادی مردمان این سرزمین دارد. یکی از زیباترین و ماندگارترین این آیینها، شب یلدا است؛ شبی که بهعنوان طولانیترین شب سال و آغاز فصل زمستان شناخته میشود. ایرانیان این شب را که از غروب آخرین روز پاییز، یعنی سیام آذر تا طلوع نخستین روز زمستان، اول دی ادامه دارد، با نام «شب چله» نیز میشناسند.
در این شب دلانگیز، خانوادهها گرد هم میآیند تا در کنار هم با شعرخوانی، قصهگویی، فال حافظ و پذیرایی با خوراکیهای سنتی همچون هندوانه، انار و آجیل، لحظاتی سرشار از عشق و صمیمیت را سپری کنند.
بیشتر بخوانید: تاریخ شب یلدا ۱۴۰۴ + شب چله چه روزی و چندشنبه است؟ | عکس و ایده یلدایی عروس

شعر شب یلدا
در طهرانِ عهدِ قدیم
یلدا شبِ صبر بود…
نه به طولِ شب
که به طاقتِ مردم سنجیده میشد.
چراغها به امیدِ صبح میسوختند
و قصهها تا سپیدهدم ادامه داشت
شب چله پیشاپیش مبارک
بهترین شعر شب یلدا
نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست
شب فراق تو هر شب که هست یلداییست
«سعدی»
شعر شب یلدا کوتاه
هست چون صبح آشکارا کاین صباحی چند را
بیم صبح رستخیز است از شب یلدای من
«خاقانی»
شعر برای شب یلدا برای مدرسه
چه خوبه شب یلدا
شبی بلند و زیبا
به جای حرف دنیا
کنیم یاد خدا را
انار دونه دونه
هر کس باید بدونه
از آدما تو دنیا
فقط خوبی میمونه
شعر زیبا برای شب چله
شب هجرانت، ای دلبر، شب یلداست پنداری
رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری
قدم بالای چون سرو تو خم کردست و این مشکل
که بالای تو گر گوید: نکردم، راست پنداری
دمی نزدیک مهجوران نیایی هیچ و ننشینی
طریق دلنوازی از جهان برخاست پنداری
دلت سختست و مژگان تیر، در کار من مسکین
بدان نسبت که مژگان خار و دل برجاست پنداری
خطا زلفت کند، آخر دلم را در گنه آری
جنایت خود کنی و آنگاه جرم از ماست پنداری
ز هجر عنبر زلف و فراق درد دندانت
دو چشم اوحدی هر شب یکی دریاست پنداری
تبریک شب یلدا رسمی / پیامک جدید، متن باستانی و عکس
شعر برای شب یلدا
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
این همه رنگ قشنگ از کف دنیا برود
هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد...
دل ِ تنها به چه شوقی پی یلدا برود؟
گلهها را بگذار!
نالهها را بس کن!
تا بجنبیم تمام است تمام!
مهر دیدی که به برهم زدن چشم گذشت ….
یا همین سال جدید!
باز کم مانده به عید!
این شتاب عمر است …
من و تو باورمان نیست که نیست!
زندگی گاه به کام است و بس است؛
زندگی گاه به نام است و کم است؛
زندگی گاه به دام است و غم است؛
چه به کام و
چه به نام و
چه به دام …
زندگی معرکه همت ماست …
زندگی میگذرد …
زندگی گاه به راز است و ملامت بدهد؛
زندگی گاه به ساز است و سلامت بدهد؛
زندگی گاه به ناز است و جهانت بدهد؛
چه به راز
و چه به ساز
و چه به ناز …
زندگی لحظه بیداری ماست
زندگی میگذرد …
شعر شب یلدا از شاعران معروف
چنین بود تا بود گردان سپهر
گهی پر ز درد و گهی پر ز مهر
تو گر باهشی مشمر او را به دوست
کجا دست یابد بدردت پوست
شب اورمزد آمد و ماه دی
ز گفتن بیاسای و بردار می
کنون کار دیهیم بهرام ساز
که در پادشاهی نماند دراز
«فردوسی»

شعر حافظ درباره شب یلدا
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
بر در ارباب بیمروت دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید
ترک گدایی مکن که گنج بیابی
از نظر ره روی که در گذر آید
صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید
بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید
غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
هر که به میخانه رفت بیخبر آید
شعر درباره شب یلدا
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده خلوت این غمکده بالا زد و رفت
کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت
درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت
خرمن سوخته ما به چه کارش میخورد
که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت
رفت و از گریه توفانی ام اندیشه نکرد
چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت
بود آیا که ز دیوانه خود یاد کند
آنکه زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت
سایه آن چشم سیه با تو چه میگفت که دوش
عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت
اشعار زیبای شب یلدا
شب را با سیاهی
تاریکی دل
غصه
اشک ناامیدی
بی وفایی شناختند
حال در همین شب
ستارهها درخشیدند
ماه عشوه گرانه تابید
عاشق به عشقش رسید
شب شروعی شد
روشنایی برای فردای گم شده
دامنش را گسترد
یگانه دختر مهتاب بیاید
زاده شد
زیبایی در مرداب
گلی در ظلمت
در یگانه شب گیتی
عالم تک ستارهای دید
دل باخت
عاشقانه جشن گرفت
یلدا آمد
با تمام نبایدهایش
با حکم مرگش

شعرهای زیبای شب یلدا
شب بود
شبی جدا از شبهای سپری شده
شبی پر از خاطره
پر از هیاهو
پر از احساس پرواز
شبی آکنده از نیاز
شبی بود از شبهای اول زمستان
شبی در ظاهر سرد
اما در وجود ما بود گرم
گرم در باطن انسانها
شبی گرم به خاطر احساس شادی
به خاطر احساس علاقه عاشقان
شبی بود از شبهای دی ماه
شبی که همه مردم شاد بودند
همه میخواستند باشند میهمان مهربانی
میخواستند باشند در خاطره این شب جاودانی
آنها پر بودند از عشق
پر بودند از بوی بهار
پر بودند از بوی خاک تازه باران دیده
این شب:
شب یلدا بود
شب خاطرهها
شب با هم بودن و در کنار هم
شب احساس آزادی و رهایی
شب پرواز و جدایی
جدایی از غم و اندوه
شب دوباره زیستن
دوباره نگریستن
نگریست به دنیای پر از زیبایی
با تمام سختی و نگرانیها
شب زیستن با تمام ای کاشها و امیدها
بلی
بود شب یلدا
بهترین شب سالهای عمر ما
شعر کوتاه زیبای شب یلدا
بین چگونه قناری ز شوق می لرزد
نترس از شب یلدا بهار آمدنی است
شعر زیبای عاشقانه شب یلدا
شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشد!
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد...
شعر کوتاه شب یلدا از باباطاهر
شوم از شام یلدا تیرهتر بی
درد دلم ز بودردا بتر بی
همه دردا رسن آخر بدرمون
درمان درد ما خود بیاثر بی
شعر کوتاه در مورد شب یلدا از سهراب سپهری
هدیه دادی دیده نویی به من
یک نگاه تازه ای بر قاب من
این دلم وابسته شد به این سخن
دم گرفت آرامشی از این سخن
دختر شبهای سرد ماه دی
خو گرفت با شعر تو در ماه دی
حرف دل را از دلت تو پس زدی
غم به روی غم، غمی را پس زدی
من به دنیای تو مجذوبم هنوز
به دیار قلب تو، حس دارم هنوز
توشدی سهراب شعر این زمان
یک جهانی در جهان در این زمان
در دلم راهی پر از پیچ مسیر عشق بود
شوق دیدار دلی، احساس گون از عشق بود
شامگاهان قلب من غوغا به پا میکرد، وای
خواب من تعبیر بی تاب غمی از عشق بود
شعر شب یلدا از جامی
شد سحر قاید اقبال من شیدا را
آتش انس من جانب طور نارا
ای خوش آن آتش رخشنده کز آیینه صبح
میبرد شعله آن رنگ شب یلدا را
شعر کوتاه یلدا
شب یلدا و وصف بی مثالش
خداوندا مخواه، هرگز زوالش
شب یلدا فراتر از همه شب
نبینم هیچکس افتاده در تب
شب یلدا زحزن و غم مبراست
شب یلدا مبارک
شعر کوتاه مخصوص شب یلدا
شب هجرانت ای دلبر، شب یلدا است پنداری
رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری
یلدا مبارک
شعر کوتاه شب یلدا
شب یلدا همیشه جاودانی است
زمستان را بهار زندگانی است
شب یلدا شب فر و کیان است
نشان ازسنت ایرانیان است
یلدا مبارک
شعر کوتاه مخصوص شب یلدا
شب یلدا غروب پاییز نیست، طلوع زمستان نیست
شب یلدا بهانه ایست برای غروب غمها و طلوع شادیها
بهترین شعر کوتاه شب یلدا
یلدای چشمهای تو برفی ترین شب است
یلدای چشمهای تو طوفان میآورد
امشب تمام وسوسهها در نگاه توست
ابلیس هم به دین تو ایمان میآورد!
پیشاپیش شب یلدا مبارک
شعر کوتاه برای شب یلدا
باور به نور و روشنایی است،
که شام تیره، از دل شب یلدا
جشن مهر و روشنایی به ما هدیه میدهد
یلدایتان مبارک

شعر کوتاه تبریک شب یلدا
شب یلدا شد و میلاد خوش ایزد مهر
زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر
شب یلدا شد و بر سفره دل باده عشق
رخ معشوقه و مدهوشی دلداه عشق
شب یلدایتان پرستاره و پرخاطره باد
شعر کوتاه غمگین شب یلدا
من بلندای شب یلدا را
تا خود صبح شکیبا بودم
شب شوریده ی بی فردا را
با خیال تو به فردا کردم
چه شبی بود!؟
عجب زجری بود!؟
غم آن شب که شب یلدا بود
شعر کوتاه مخصوص شب یلدا
شعر کوتاه عاشقانه شب چله
شعر نو کوتاه در وصف شب چله
شعر عاشقانه کوتاه شب یلدا
شعر کوتاه عاشقانه شب یلدا
بهترین شعر کوتاه تبریک شب یلدا
شعر کوتاه در وصف شب یلدا
شعر در وصف شب چله
شعر عاشقانه شب یلدا
در همین حسرت که یک شب را کنارت، ماندهام
در همان پس کوچهها در انتظارت ماندهام
کوچه اما انتهایش بی کسی بن بست اوست
کوچهای از بی کسی را بیقرارت ماندهام
مثل دردی مبهم از بیدار بودن خسته ام
در بلنداهای یلدا خسته، زارت ماندهام
در همان یلدا مرا تا صبح، دل زد فال عشق
فال آمد خسته ای از اینکه یارت ماندهام
فال تا آمد مرا گفتی که دیگر، مرده دل
وز همان جا تا به امشب، داغدارت ماندهام
خوب می دانم قماری بیش این دنیا نبود
من ولی در حسرت بُردی، خمارت ماندهام
سرد میآید به چشم مست من چشمت و باز
از همین یلدا به عشق آن بهارت ماندهام
شعر غمگین شب یلدا
من پارههای قلبم و در اشک جاریام
خونابهای به وسعت یک زخم کاریام
چون قلب دیرسال تراشیده بر درخت
تنهاترین نشانه یک یادگاریام
یلدای من که ثانیه شوم ساعت است
ای وای بر حکایت شبزندهداریام
زندان شیشه بود جوابم که چون گلاب
دیدم سزای خنده شوم بهاریام
من دست بر کمر زدهام از خمیدگی
جز دست من نکرده کسی دستیاریام
غم زوزه جراحت گرگم به کوهسار
با درد خویش هم نفس بی قراریام
چون سایه طویل درختم که در غروب
هر لحظه بیشتر ز تن خود فراریام
بندی به پای دارم و باری گران به دوش
در حیرتم که شهره به بیبندوباریام
شعر در وصف شب یلدا
آخرین روز خزان هم چه گریزان شده است
آذرم رفت و دی سرد زمستان شده است
باد سردی شده و پنجره را میکوبد
گربه را کشته دم حجله و طوفان شده است
شمع و شام شب یلدا و قلم در دستم
بیت بیت غزل از دست تو گریان شده است
به چه احساس قشنگی شده ابری غمگین
بغض بشکسته و همدرد خیابان شده است
با اشارات قلم دست و دلم میلرزد
چشمهای تر من گوش به فرمان شده است
شب یلدای من افکار تو و اشعار است
من و این آب اناری که به چشمان شده است
چه شبی بهتر از امشب که تو را یاد کنم
حال و احوال تو بر قافیه مهمان شده است
شعر برای شب چله
مثل آن چایی که میچسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم… با دلهای تنها بیشتر
درد را با جان پذیراییم و با غمها خوشیم
قالی کرمان که باشی میخوری پا بیشتر
بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار
زخم غربت بر دلم آورد اینجا بیشتر
هر شبِ عمرم به یادت اشک میریزم ولی
بعدِ حافظخوانیِ شبهای یلدا بیشتر…
شعر شب یلدا غمگین
باز هم یلدا رسید و دل من زار گریست
عکس محبوب به دست
نگهی ز شیشه پنجره بیرون افکند
شب بود و سکوت و یک جهان دلتنگی
با خود اندیشه کنان گفت: خدایا
راز این عشق ز چیست؟
انتظار و بی قراریام ز کیست؟
او که با من همه جا هست و فقط گاهی نیست
ناگهان ستاره چشمک زد و پشت ابرها قایم شد
آسمان مکثی کرد
نمنمک باران شد
گویی از بغض صدای دل من
چشم خیس آسمان نیز گریست
عکس محبوب به من میخندید
خندههایش همه رویایی بود
همه دریایی بود
همه از جنس بلور شب یلدایی بود
و من از خوشحالی
شاید هم ترس ز سوز یک تب سرمایی
عکس محبوب نهادم بر دل
تا مبادا بلرزد ز غم تنهایی
صبح شد
آسمان دل من ساکت بود
لیک باران محبت همچنان میبارید
شعر زیبا برای شب یلدا
یلدا، دوباره در آغاز فصل سرد
شعر و غزل را برای وسعت تنهایی تو عاشقانه کرد
شب را کنار تو
با خماری و مستی توی برف
پس لرزههای اول دیماه را نشانه کرد
ساعت به اول زمستان رسیده است
امشب دل غزل زدهام را درمان چه میشود
دیگر به مغز پریشان من، خون نمیدهد
دیر آمدی
تنهاترین ستاره یلدای سال پیش
دیگر به فکر تو هم آرام نمیشود
آری
پاییز بیبهار به انتها رسیده است
اینجا دوباره خواب از سر کلاغان شهر ما
با فال و غزل و هندوانه
یکجا پریده است
امشب از ترس کابوس منتظر
بر دست نوشتههای یخزده
کبریت میکشم
شاید پناه برم از سرمای سرنوشت
به رویای تو
به امید اضطراریت
این شعر هم به تاراج سرمای امشب بلند شد
شاید دوباره ایمان بیاوریم
به آغاز فصل سرد

شعر عاشقانه کوتاه شب یلدا
آری تو نوشتی
من خواندم
تو خواندی من گوش سپردم
تو بودی و من نگاهت میکردم
تو بودی و عشق بود
و عشق و عشق
تو بودی مهربانی بود و امید
چشمان تو بود و یک دنیا زندگی
آری عزیزم
آری امشب شب یلدا است
شب فال
شب عشق
شب هندوانه
و شب آزادی و شب رهایی
چیزی به یادم نمیآید
جز اینکه
امشب شب تنهایی من است
جدیدترین شعر کوتاه تبریک شب یلدا
سلام ای دیر آشنای لوند دوران
ای دخترک باز مانده قرون و اعصار
ای بهانه بیداری ادب رنجور ایران
امشب ایران محفلش هست با تو بیدار...
شعر کوتاه شب چله
رویت به سرخی انار شبت به شیرینی هندوانه
خندهات مثه پسته و عمرت به بلندی یلدا....
بهترین شعرهای شب یلدا مبارک
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسر نمیشود ما را
تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش
بیان کند که چه بودست ناشکیبا را
بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم
به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را
به جای سرو بلند ایستاده بر لب جوی
چرا نظر نکنی یار سروبالا را
شمایلی که در اوصاف حسن ترکیبش
مجال نطق نماند زبان گویا را
که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد
خطا بود که نبینند روی زیبا را
به دوستی که اگر زهر باشد از دستت
چنان به ذوق ارادت خورم که حلوا را
کسی ملامت وامق کند به نادانی
حبیب من که ندیدست روی عذرا را
گرفتم آتش پنهان خبر نمیداری
نگاه مینکنی آب چشم پیدا را
نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی
چو دل به عشق دهی دلبران یغما را
هنوز با همه دردم امید درمانست
که آخری بود آخر شبان یلدا را
جدیدترین شعرهای زیبا برای تبریک شب یلدا
شب جمشید و جامش
شب بوسه به خاکش
شب حافظ و سعدی
شب پارسی و مادی
شب آخر آذر
شب پاک و منور
شب آرش و آتش
شب مهر و سیاوش
شب پاک اهوراست
شب مژده و یلداست
شعر دوبیتی شب یلدا
شب یلدا شب غم را شکستن
به یاد هم کنار هم نشستن
شب شادی، شب از غم گذشتن
شعرهای جدید و زیبا برای تبریک شب یلدا
یلدا چه شبی پر از حکایت
دلداده به هم پر از حمایت
یلدا شب ما شب قشنگیست
سفره دلمون پر از یه رنگیست
یلدا رو ببین سالی گذشته
در فراق یار حالی گذشته
یلدا شبیه که دوستی کاشتیم
آن شب جای قهر آشتی داشتیم
یلدا میمونه تو خاطراتم
تا یلدای بعد من باهاتم
بهترین شعر شب یلدا
گذشت پاییز آمد فصل سرما
سر آغازش شب زیبای یلدا
چه شبهای درازی دارد این فصل
یقین زلف سیاه گیسوی یلدا
در این فصل زمستان یکدلی به
محبت دوستی سیمای یلدا
شب یلدا عجب نیکو فتاده
به ماه دی که آید بوی یلدا
در ایام گذشته کرسی عشق
بپا بود از شب والای یلدا
به روی کرسی و سینی فراوان
عیان بود از صفا صد خوی یلدا
لحاف و منقل و آتش به خانه
نشسته دور هم همسوی یلدا
ز برف و داستان راه مانده
سخنها رفته از سرمای یلدا
ز سنجد آش کشک و قصه گفتن
بسی دریای قصه پای یلدا
ز نو رسمی بپا از بهر فردا
صفا و خرمی فردای یلدا
مبارک باد فصل برف و باران
به یٌمن نعمت دیمای یلدا
مقدم شکر ایزد کن به عالم
ز حاصل پر ثمر دارای یلدا
سلام ای فصل سرد و برف و باران
خوش آمد گویمت فصل زمستان
اگر چه زحمتی را نیز داری
ولکن رحمت آری باغ و بستان
اشعار شب یلدایی
شب یلدا ز راه آمد دوباره / بگیر ای دوست! از غمها کناره
شب شادی وشور و مهربانی است / زمان همدلی و همزبانی است
در آن دیدارها تا تازه گردد / محبت نیز بیاندازه گردد
به هر جا محفلی گرم و صمیمی است / که مهمانی در آن رسمی قدیمی است
به دور هم تمام اهل فامیل / شده بر پا بساط میوه آجیل
ز خوردن خوردنِ این شام چلّه / شود مهمان حسابی چاق و چلّه!
همه با انتظاری عاشقانه / نظر دارند سوی هندوانه
نشسته با تفاخر توی سینی / کنارش چاقویی را هم ببینی
چو گردد قاچ قاچ آن هندوانه / شود آب از لب و لوچه روانه!
بساط خنده و شادی فراهم / اس ام اس میرسد پشت سر هم
جوانان آن طرفتر جوک بگویند / دل از گرد و غبار غم بشویند
کسی را گر صدایی نیم دانگ است / در این محفل پی تولید بانگ است!
زند با «ای دل ای دل» زیر آواز / ز بعد آن «هاهاها» یی کند ساز!
ببندد چشم و جنباند سرش را / بخواند شعرهای از برش را!
چنین با شور و نغمه، شعر و دستان / خرامان میرسد از ره زمستان
شمردم من ز چلّه تا به نوروز / نمانده هیچ؛ جز هشتاد و نه روز!
کنون معکوس بشمارید یاران / که در راه است فصل نوبهاران…
شعر کوتاه برای شب چله
رفیق روزهای قشنگم!
زمستان هم فرا رسید…
اگر سردت شد خبرم کن تا برایت بسوزم…
بهانههای دنیا تو را از یادم نخواهد برد
در قلبم جاری هستی..
هفتهات پربرف، لبت پرخنده…
یلدایت مبارک
شعر کوتاه برای شب چله
هندوانه رویاهایتان شیرین
انار موفقیتهایتان پر دانه
پسته خاطراتتان خندان
قصه زندگیتان خوش و
عمرتان چون یلدا بلند باد
شعر کوتاه تبریک شب یلدا
بیایید در بلندترین فرصت شبانه
از هزار رنگی پاییز به یکرنگی زمستان برسیم
یلدا مبارک
شعر احساسی کوتاه برای شب یلدا
نمیدانم چه رازی در دل یلدا نهفته است
که در حوالی این شب طولانی
دلم هوای بچگیهایم را میکند
و یک دنیا خاطره قشنگ از دورترین خوشیهایم
به وجودم سرازیر میشود
یلدا شب شادمانی است
یلدایت شادمان باد
شعر کوتاه درباره شب یلدا
یلدا عزیز مصرِ فصلهاست!
از هر جا نشانی دارد
زردی موهایش
از مادرش پاییز
سفیدی چهرهاش
از پدرش زمستان
و زیبایی حضورش از بهار است
گرمای تابستانیاش اما
از همنشینی با عزیزانمان میآید
یلدا مبارک




نظر شما