به گزارش خبرگزاری ایمنا، تئاتر در طول تاریخ، همواره آینهای برای بازتاب زندگی انسان بوده است؛ آینهای که گاه با واقعگرایی صحنهها را روشن میسازد و زمانی دیگر با خیالپردازی و نمادها، مرزهای واقعیت را در هم میشکند. در این میان، ژانری چون گروتسک جایگاهی ویژه دارد؛ ژانری که تماشاگر را همزمان به خنده و هراس وامیدارد و حقیقت را در لباسی غریب و اغراقآمیز به نمایش میگذارد.
واژهی «گروتسک» ریشه در هنرهای تجسمی دورهی رنسانس دارد؛ زمانی که نقشمایههای عجیب و شگفتانگیز بر دیوارهای غارگونه کشف شدند و هنرمندان آن را به کار گرفتند. این اصطلاح بعدها در ادبیات و سپس در تئاتر رسوخ کرد و به ژانری بدل شد که بیش از هر چیز بر اغراق، تناقض و تلفیق عناصر متضاد استوار است. در گروتسک، زیبایی و زشتی، خنده و گریه، طنز و وحشت، همزمان در کنار هم مینشینند و تجربهای یگانه میآفرینند.
یکی از ویژگیهای اصلی گروتسک، آفرینش شخصیتهایی کاریکاتوری و اغراقشده است؛ شخصیتهایی که در ظاهر خندهدار به نظر میرسند، اما در عمق خود حقیقتی تلخ و حتی دردناک را پنهان کردهاند. برای نمونه، یک پادشاه در نمایش گروتسک ممکن است دلقکگونه رفتار کند، اما همین رفتار بهظاهر خندهآور، فساد، پوچی و سقوط اخلاقی او را آشکار میسازد.
در تئاتر ایران نیز ردپای گروتسک در برخی آثار معاصر دیده میشود. نمایشنامهنویسانی که کوشیدهاند با بهرهگیری از زبان طنز تلخ، واقعیتهای اجتماعی و سیاسی را به تصویر بکشند، ناخودآگاه به قلمرو گروتسک پا گذاشتهاند. خندهای که در این آثار بر لب تماشاگر مینشیند، خندهای ساده و بیخیال نیست؛ بلکه خندهای است که اندکی بعد، جای خود را به اندوه و تأمل میدهد.
گروتسک همچنین در شکلگیری زبان بصری صحنه نقشی مهم دارد. طراحی صحنه و لباس در این گونه نمایشها معمولاً بر پایهی اغراق و تناقض بنا میشود؛ رنگها و فرمها عمداً ناهماهنگاند، اندازهها اغراقآمیزند و اشیا کارکردی دوگانه یا غریب پیدا میکنند. این همه برای آن است که تماشاگر از جهان عادی فاصله بگیرد و در فضایی تازه با واقعیت مواجه شود.
از نظر محتوایی، گروتسک اغلب به نقد جامعه و ساختارهای قدرت میپردازد. اما این نقد مستقیم و صریح نیست؛ بلکه در پوشش طنز و اغراق عرضه میشود. همین ویژگی است که گروتسک را بدل به ابزاری قدرتمند میکند؛ چراکه پیام اصلی نه در شعار، که در دل خنده و هراس پنهان است.
به باور کارشناسان تئاتر، گروتسک فرصتی برای آشکار کردن زشتیهای پنهان زندگی انسانی است. جهانی که در آن همهچیز بهظاهر مسخره و مضحک جلوه میکند، اما این مضحکه، آیینهای است که عمق بحرانها را بیپرده پیش چشم میگذارد. در واقع، گروتسک بیش از هر ژانر دیگری انسان را با تناقضهای وجودیاش روبهرو میسازد.
امروز، با گسترش بحرانهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، بازگشت به ژانرهایی چون گروتسک میتواند تئاتر ایران را به عرصهای تازه برساند؛ عرصهای که در آن هنر نه صرفاً سرگرمکننده، بلکه بیدارکننده و هشداردهنده باشد. هنری که تماشاگر را در صندلی سالن رها نمیکند، بلکه او را به اندیشهای عمیق و پرسشی بنیادین میکشاند.
تئاتر گروتسک همانگونه که از دل تاریخ هنر سربرآورده، امروز نیز میتواند زبان گویای جامعه باشد؛ زبانی که تلخ، اما صادق است. خندهی گروتسک، خندهای است که بر زخم مینشیند، اما حقیقت را روشن میکند. امید آن است که کارگردانان و نویسندگان ایرانی با نگاهی ژرفتر به این ژانر، پلی میان طنز و تراژدی بسازند و آینهای شفافتر برای جامعهی امروز فراهم آورند.


نظر شما