۶ آبان ۱۴۰۴ - ۱۰:۳۱
سیب هفت ماهه تاریخ اصفهان

مؤلف به یاد دارد که ۵۰ سال گذشته، در خاک برخوار هفتاد قنات مخروبه بوده و هنوز در جلگه موسی آباد و اطراف سمیرم و محلات دیگر قنوات کهنه بسیار است. اگر کسی به دفاتر نادری (افشاریه) بنگرد به نام و نشان مزارعی برمی‌خورد که تاکنون صورت آبادی نگرفته یا جز دیگر دهات رفته است.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، «حاج میرزاحسن خان جابری انصاری» در مهر سال ۱۳۲۱ کتابی ۴۴۶ صفحه‌ای به نام و نشان «تاریخ اصفهان» نوشته که کاوش و خوانش آن درس‌‎آموز، جذاب و البته خاطره‌انگیز و دلنشین است.

او در همان ابتدا خود را پیررنجور می‌نامد در ورودیه نوشتارش آورده است: چنین گوید پیر رنجور از دانش حسن جابری، چهل سال قبل که به سفر طهران مخاطراتی را در دربار رِی برای خاک جی پیش آمد دیدم.

همان زمان به هر بزرگی حقایق را گفتم پاسخی موافق نشنیدم. چاره‌ای ندیدم جز اینکه تاریخی بنگارم و حال ستمدیدگان را بالتبع ودیعه گذارم.

نویسنده در ادامه درباره اصفهان کهن می‌نویسند: خاکش بهترین خاک‌های زمین، آبش گوارا و هوایش نیکو و خالی از گزندگان است. برای صحت مزاج بهترین محل‌ها است؛ مردگانش دیر می‌پوسند، گوشت دیر بو گرفته و سیب هفت ماه تازه می‌ماند.

مردمش جملگی دانش پژوهند و خواندن و نوشتن نیکو می‌دانند. صنعتگران و دکان داران، اشعار بزرگان شاعر پارسی زبان را محفوظ دارند و تجارشان حاذق و دانا هستند.

روند نوشتن و کاویدن تاریخ اصفهان و گاهی میانه ایران در کتاب ادامه‌دار است. از دوره رو به تاریکی شاه سلطان حسین و قحطی معروفی که مردم را به خوردن گوشت سگ و گربه واداشته تا دوران افشاریه، کریم خان و ظل‌السلطان قاجار به ترتیب آمده‌اند در نوشتار.

مرد و زن جملگی ز جان بستوه / همه آواره گشته کوه به کوه

در صفحه ۸۵ کتاب می‌خوانیم که «طهرانیان که نان غارت و قدرت به راحت خورده‌اند، اسپهانی را به خاکروبه کشی مسخره کرده‌اند. همین جا ظریفی نوشت: اصفهان مدخل عبادش از مخرج معتاد است، اما خالصه جات چون از دولت بود و مصارف جات را دولت قبول نمی‌نمود، پس طبعاً دلسوزی نداشت و به تنزلات سنوات گذشته باقی ماند.»

این موضوع اما در زمان ناصرالدین شاه قید شده که هر قریه ای که ویران بوده، از برای دیوان بوده و هر قریه که آباد، از آنِ بزرگ و خانی بوده است.

شاه قاجار چاره می‌پرسد و پاسخ می‌گیرد که دهات را به اهالی مملکت واگذارید آن هم به مالیاتی معین تا آباد شود. شاه هم فوری فرمان داد و و به اندک روزگاری، روی آبادانی دید.

مؤلف این کتاب کهن به یاد دارد که ۵۰ سال قبل، در خاک برخوار هفتاد قنات مخروبه بوده و هنوز در جلگه موسی آباد و اطراف سمیرم و محلات دیگر قنوات کهنه بسیار است. اگر کسی به دفاتر نادری (افشاریه) بنگرد به نام و نشان مزارعی برمی‌خورد که تاکنون صورت آبادی نگرفته و یا جز دیگر دهات رفته است.

در فصل زاینده‌رود دارد که هزارجریب از بهترین محلات در سمت جنوبی رودخانه است و در جایی دیگر خیابانی به نام «نظر» انداخته‌اند که دهقان شاعر در این باب سروده است:

خدای خواست که بر عالمی ببخشاید / بیافرید لب زنده رود، جلفا را

زاینده رود، محلات و نهرها و مادی‌های پیرامونش و سهم هر محل و قریه و قصبه ای به تفکیک در کتاب زیاد به چشم می‌خورند. از کارخانه وطن هفت دست عباسی و شونمان آلمانی، فضل‌الله خان دهش حاج محمدحسین کازرونی هم کوتاه نوشته‌هایی در این مجموعه هست.

در صفحه ۱۳۰ نوشته شده که در کرارج معدن گچ است که از مرق می‌آورند که از بهترین گچ‌ها است و از گچ محله قنبردایی سفیدتر و چسبنده‌تر است.

سیب هفت ماهه تاریخ اصفهان!

جان اصفهان اما لنجان است که بزرگترین بلوکات و نامی‌تر، اتم و اصفی و اکمل از هر جهتی است که در آن دو شهرک معتبر است، یکی فیروزان و دیگری خان لنجان و مافروخی را درخشندگی انگور نشان است.

گاوخونی خشک امروز روایتی بس قابل توجه در گذشته دیروز دارد و بسی خواندنی است. آنجایی که شیخ انصاری در صفحه ۱۵۰ کتاب می‌نویسد: می‌گویند آبی که در گاوخونی فرو می‌رود به کرمان برون آمده و از صحرای کرمان به دریا می‌ریزد که البته به نظر مؤلف افسانه است؛ چراکه آب در گاوخونی زمین را چنان گود و عمیق کرده که به منافذ طبقات زیرین خود زمین راه یافته فرو می‌رود. محتمل است که تا چهل فرسنگ آب را به اطراف ببرد، اما ۲۰۰ فرسنگ بعید است. همچنین میان گاوخونی و کرمان نزدیک به صدوبیست آبادی و روستا است و کویر زیادی دارد.

کمی بعد فریدن را سرچشمه نعمت اصفهان دانسته، منبع زاینده رود که جوشک چهر چشمه باشد در زیرکوهرنگ آنجا است. جوشک چهل چشمه گرداگردش نزدیک به صدوچهل قدم است که آب از همه جایش خودبخود می‌جوشد و سرازیر می‌شود و آب‌های دیگر از اطراف چهارمحال از برف کوه‌ها بدان ملحق شده، زاینده‌رود را شکل می‌دهند.

در سمیرم هم که بسی خوش آب و هواست، تریاک بسیار خوب عمل می‌آید؛ غله‌اش مرغوب و صیفی، خربزه، جو و سیب زمینی‌اش نمونه است.

کتاب حاضر درباره معماری بناها و میدان‌های کهن اصفهان- نام بزرگانی همچون شیخ بهایی، علامه مجلسی پدر و پسر، روضه‌ها، مساجد، مدارس و مقابر، موقوفات و شبستان‌ها، داستان‌ها دارد که خواندنی است و زبان کهن نوشتاری کتاب آن را خواندتی‌تر می‌کند.

کد خبر 865965

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بالاسری IR ۱۴:۴۹ - ۱۴۰۴/۰۸/۰۶
    2 0
    عالی ،«درود بر قلمی که درد تاریخ را با صداقت و اصالت روایت می‌کند. کاش امروز هم چنین صدایی شنیده شود…»