فشار داخلی؛ رویکرد جدید گروه بحران

کارشناس مسائل امنیتی گفت: تغییر رویکرد گروه بحران در قبال جمهوری اسلامی ایران نشان می دهد، این گروه قصد دارند تا این بار ابزارهای فشار را از داخل به کشور ما تحمیل کنند.

به گزارش خبرنگار ایمنا، شورش سال گذشته با عنوان زن، زندگی، آزادی از منظرهای متفاوت قابل بررسی است. یکی از مهمترین نکات درباره وقایع سال گذشته، به میدان آمدن ظرفیت حداکثری دشمنان، گروه‌های اپوزیسیون و معاندین انقلاب اسلامی و حمایت کشورهای مختلف با اهداف گوناگون از تداوم ناآرامی‌ها در ایران بود. در طول اغتشاشات سال گذشته، علاوه بر دروغ پردازی‌های بی وقفه رسانه‌های معاند و شبکه‌های فارسی زبان، تقریباً هر اتفاق کوچک و درشت در داخل ایران با یک ضریب رسانه‌ای گسترده در سطح داخلی و خارجی منعکس می‌شد تا جایی که برخی تحت تأثیر این جو رسانه‌ای گمان کردند همه چیز تمام شده و قرار است جمهوری اسلامی ایران یک شبه به دست آشوبگران بیفتد.

حالا بعد از گذشت یکسال و با عیان شدن بسیاری از مسائل پشت پرده وقایع آن زمان، بهتر می‌توان به تحلیل و نگاه جامعی از اهداف گروه‌های بحران ساز پی برد. همچنین لازم است تا با نگاه به گذشته از نقاط حساسی که سرمایه گذاری زیادی برای بهره برداری از آنها شده بود، آگاه شده و برای پیشگیری از وقوع چنین جریاناتی در آینده چاره اندیشی کنیم، چراکه اگرچه قائله زن، زندگی، آزادی راه به جایی نبرد، اما پروژه‌ای بود که با سرمایه گذاری گسترده‌ای آغاز شده بود و نکات بسیاری را برای اتاق‌های فکر و گروه‌های بحران دشمن آشکار کرد که می‌تواند به تغییر رویکرد آنها در آینده، و نه پایان دشمنی‌ها، منجر شود.

در همین رابطه، با دکتر ابوالفضل بازرگان، تحلیلگر ارشد روابط بین‌الملل و خاورمیانه و پژوهشگر حوزه امنیت، پیرامون نقش کشورهای غربی و جامعه جهانی در پیشبرد اهداف آشوبگران و تجزیه طلبان به گفت‌وگو پرداختیم.

فشار داخلی؛ رویکرد جدید گروه بحران

ایمنا: در سال گذشته شاهد بودیم که طرف‌های غربی در زمان اغتشاشات میز مذاکره را ترک کردند و تمرکز خود را بر اغتشاشات ایران گذاشتند، همچنین از عوامل داخلی ناامنی در ایران حمایت کردند تا جایی که فردی مانند جان بولتون به صراحت درباره مسلح کردن اغتشاشگران از طریق مرز کردستان سخن گفت، تحلیل شما درباره این حوادث به ویژه حالا که کشورهای غربی از مواضع سال گذشته خود عقب نشینی کرده‌اند، چیست؟

به طور کلی در علم تاریخ روابط بین‌الملل و سیاست خارجه، در همه کشورها یک اصل و قانون وجود دارد و آن قانون این است که هر کجا و به هر دلیلی شاهد نقطه شروع و رشد ناامنی یا بی‌ثباتی در منطقه‌ای باشیم، فرصت برای سوءاستفاده، دخالت، تحریک و هیزم در آتش ریختن رقیبان و دشمنان آن منطقه فراهم خواهد شد.

قائله سال گذشته در کشور ما نیز از این قاعده مستثنی نیست، به علاوه اینکه وضعیت سال گذشته به چند دلیل بسیار کم سابقه بود. اول توجه زیاد رسانه‌ای که در دنیا به موضوع مهسا امینی و جنبش زن، زندگی، آزادی شد قابل توجه است؛ در همین راستا وضعیت نمادینی که برای گیس بریدن اتفاق افتاد و توجهی که افکار عمومی جهان و سلبریتی‌ها و هنرمندان مشهور دنیا به آن کردند سبب شد تقریباً یک هم صدایی بزرگ به وجود بیاید.

همچنین همزمان با بحث هسته‌ای ایران، کشورهای غربی نیز با این قائله همراه شدند، به علاوه موضوع حضور پهپادهای ایران در جنگ با اوکراین مطرح شد و مجموعاً وضعیتی فراهم شد که ناامنی در داخل به ویژه در شهرهایی که عوامل بالقوه ناامنی به لحاظ مرزی بودن، تفاوت مذهبی و قومیت گرا بودن در آنها بیشتر است، شدت پیدا کند.

وجود تجزیه طلبان در مناطق و مرزهای ناامن از جمله کردستان، سیستان و بلوچستان و خوزستان که به راحتی در آنها اطلاعات و سلاح جابجا می‌شد، از دیگر موارد کم سابقه این قائله بود. هر چند این بار اول نیست که چنین اتفاقاتی در کشور ما می‌افتد اما این بار با حمایت گسترده افکار عمومی جهان و فشار علیه جمهوری اسلامی ایران با عناوین "رژیم سرکوبگر"، "رژیم حامی روسیه در جنگ اوکراین" و "رژیمی که به دنبال تقویت قوای هسته‌ای خود است" مواجه شدیم و فرصتی در دنیا به وجود آمد که هر کس علیه جمهوری اسلامی ایران هر کاری می‌توانست، انجام داد.

فشار داخلی؛ رویکرد جدید گروه بحران

ایمنا: اشاره کردید که به طور کلی ناامنی و بی ثباتی در هر منطقه، تبعاتی به دنبال خواهد داشت، به نظر شما اهداف کشورهای مختلف از حمایت آشوب‌ها در ایران چه بود و چطور قصد سو استفاده از این اوضاع را داشتند؟

همانطور که میدانید در آبان سال ۹۸ در کشور ما یک هفته ناآرامی به وجود آمد و همین فرصتی شد تا ترامپ آن غلط اضافه یعنی ترور شهید سلیمانی را انجام دهد. طبیعتاً وقتی ناآرامی‌ها چند ماه طول بکشد فرصت برای رقیبان و دشمنان هست تا از آب گل آلود ماهی بگیرند.

با این وجود همه دشمنان و رقیبان ما یکدست نبودند. رژیم صهیونیستی، آمریکا و اروپا را باید جدا در نظر گرفت. همچنین کشورهای اعراب منطقه از جمله عربستان و بحرین نیز جدا در نظر گرفته می‌شوند. همه این کشورها پشت قضیه بودند اما اهداف مشترکی نداشتند. به باور من اسرائیل و تا حدودی آمریکا هدفشان ناامن‌تر کردن جمهوری اسلامی ایران، ضربه زدن و تقویت عوامل ناامن کننده به لحاظ مرزی، بومی و مذهبی در کشور بود اما اتحادیه اروپا هدفشان ناامن کردن نبود بلکه تضعیف جمهوری اسلامی ایران در موضع گیری‌های خود در مذاکرات آتی بود تا اهرم فشار خود را بر کشور ما زیاد کنند و ما را مجبور کنند به خواسته‌های آنها تن دهیم که این کار را هم با اضافه کردن تحریم‌ها و امتیاز گیری از ایران در مذاکرات انجام دادند.

کشورهای اعراب منطقه نیز هدفشان تضعیف جمهوری اسلامی ایران در منطقه به ویژه در کشورهای یمن و سوریه بود و هیچکدام قصد براندازی نداشتند؛ چون خودشان حکومت‌های دیکتاتوری هستند و تجربه ثابت کرده تحولات در هر کشوری از منطقه به طور چرخه‌ای به سایر کشورهای منطقه نیز سرایت می‌کند. بنابراین چنانچه در ایران شورشی توسط زنان به وجود می‌آمد یا جمهوری اسلامی ایران سرنگون می‌شد طبیعتاً خود عربستان و بحرین را نیز دچار می‌کرد.

طبق نظریه افول و ظهور ابرقدرت‌ها و نیز از منظر منطق گذار در نظم بین‌الملل؛ وقایع اوکراین و افزایش رقابت‌های چین و تایوان و همچنین رشد موقعیت جمهوری اسلامی ایران، سبب شد کشور ما به عنوان قطب منطقه‌ای بالقوه در آینده نمایان شود. بنابراین قطب‌هایی که جایگاهشان رو به افول است دست به کار شدند. ابرقدرت‌ها در این زمان دو راهکار دارند؛ یا به سرعت خود را تقویت می‌کنند و یا هر کاری انجام می‌دهند تا رقیبشان رشد نکند. از این منظر هم وضعیت ناامنی سال گذشته در کشور ما فرصت مناسبی برای موج سواری آمریکا و اسرائیل به وجود آورد تا ایران را از آن رشد جایگاه در نظم جدید بین‌الملل که رهبر انقلاب از آن با عنوان پیچ تاریخی یاد کرده‌اند، باز دارند.

همزمان با قائله پارسال طرح جداسازی آذربایجان جنوبی از سوی نمایندگان اسرائیل مطرح شد و همچنین در کردستان عراق به تروریست‌های تجزیه طلب تحت عنوان مبارزه برای آزادی تریبون‌های بین‌المللی داده شد و برای آنها مشروعیت‌زایی به وجود آمد. با وجود آنکه چهار نقطه حساس در ایران دستخوش تحولاتی متفاوت از سایر نقاط کشور شد و شاهد اتفاقاتی که رخ داد، بودیم اما آن دوران گذشت و ایران توانست بر تحولات فائق آید و از وقوع جنگ داخلی گسترده جلوگیری کند.

فشار داخلی؛ رویکرد جدید گروه بحران

نقش دولت بایدن در این میان چه بود؟ آیا بایدن قصد براندازی در کشور ما را داشت؟

باور ندارم که قصد دولت بایدن براندازی بوده باشد. دولت آمریکا در آینده پژوهی‌های خود طبق اصول و قواعد سیاسی قدرت و بقا می‌داند که این اتفاق نمی‌افتد و حمایت‌های آمریکا از اپوزوسیون، گروهک منافقین و دیگران تنها برای فشار به جمهوری اسلامی ایران بود نه تغییر رژیم. هر چند آنها قصد داشتند فضا و افکار عمومی را برای ضربه‌های بعدی خود آماده کنند و اگر این قائله ادامه پیدا می‌کرد امکان حمله نظامی از خارج به داخل کشور وجود داشت.

در هر صورت ایران با سیاست هوشمندانه و صبری که داشت توانست این قائله را جمع کند هر چند لازم است به نقش سازنده روسیه و به ویژه چین اشاره کرد. اقدام چین برای عادی سازی روابط ایران و عربستان تقریباً تیر خلاص و نقطه پایانی بر فشارها علیه جمهوری اسلامی ایران و انزوای کشور ما بود. با توجه به اینکه تنش‌ها در ایران به خاطر حمایت‌های عربستان از اینترنشنال بیشتر شده بود و گفته می‌شد که با اتمام بازی‌های جام جهانی قطر جنگ ایران و عربستان آغاز می‌شود اما طرح عادی سازی روابط ایران و عربستان توسط چین نقطه پایان همه این وقایع بود. پس از آن شاهد رویکرد فعالانه‌تر جمهوری اسلامی ایران در شانگهای و بریکس بودیم.

فشار داخلی؛ رویکرد جدید گروه بحران

رهبر معظم انقلاب در دیدار با مردم سیستان و بلوچستان به شکست گروه بحران اشاره کردند؛ از طرفی مکرون که روزی با مخالفان جمهوری اسلامی ایران دیدار داشت حالا تقاضای مکالمه ۹۰ دقیقه‌ای با آیت الله رئیسی را دارد و …؛ آیا این به منزله پذیرش شکست توسط غربی هاست؟

تغییر رویکرد گروه بحران در قبال جمهوری اسلامی ایران نشان می‌دهد ابزارهای فشار از خارج جواب نداده و بنابراین کشورهایی که در این گروه بحران نقش دارند، تلاش می‌کنند تا ابزارهای فشار را از داخل به کشور ما تحمیل کنند. آنها به طور کامل شکست نخورده‌اند و اگر در توطئه سال گذشته شکست خورده‌اند بدان معنا نیست که روش‌ها را عوض نکنند. این یک مسئله بسیار جدی است. گسل‌ها کماکان در خوزستان، جمهوری آذربایجان، کردستان و … وجود دارد و سفر آقای فواد حسین (وزیر خارجه عراق) به تهران در همین زمینه است.

لازم به ذکر است که رویکرد ما نیز از برجام به شانگهای و بریکس تغییر کرده و وارد الگوهای دیگری در مذاکرات شده‌ایم؛ در تفاهمات، خارج از بستر برجام سخن می‌گوئیم و به تبادل زندانیان، آزادسازی منابع مالی، پهپادهای روسیه و … می‌پردازیم. حتی گفتگوهای مستقیم و غیرمستقیم ایران با آمریکا و اروپا در رسیدن به توافقات آتی خارج از بستر برجام است. هر چند آمریکا و اروپا شکست خود را قبول نمی‌کنند اما به آنها ثابت شده ایران بیدی نیست که با این بادها بلرزد و در حال حاضر کشور ما در یکی از بهترین جایگاه‌های خود در عرصه سیاست خارجه قرار گرفته است.

کد خبر 687707

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.