۸ تیر ۱۴۰۲ - ۱۱:۴۸
با بی‌انگیزگی چه کنیم؟

مسیر هر فرد به سمت انگیزه منحصربه‌فرد است و باید بهترین رویکرد در این زمینه توسط وی انتخاب شود، این اقدام به‌ویژه در شرایط بی‌انگیزگی به کشف احساسات و تحریک فکر و عمل منجر می‌شود که هر فردی را از شرایط رخوت به دست به اقدام زدن باز می‌گرداند.

به گزارش سرویس ترجمه ایمنا، بسیار پیش آمده است که انسان بعضی از روزها دلیلی برای بیدار شدن در صبح، بیرون آمدن از رخت‌خواب، سروکله زدن با همکاران، برقراری یک تماس تلفنی دشوار، انجام دادن تکالیف و مواردی از این قبیل ندارد و به‌هیچ‌وجه نمی‌خواهد این اقدامات را انجام دهد، با این حال تعهداتش او را به سمت بلند شدن و دست به عمل زدن سوق می‌دهد و بالاجبار وی را از جا بلند می‌کند، تا بی‌حوصله و بی‌رمق برای انجام کارهایش آماده شود.

بی‌انگیزگی در کار یا زندگی ناراحت، افسرده و ناامیدکننده است؛ در زندگی کاری فرد را در معرض از دست دادن شغل قرار می‌دهد و در زندگی شخصی او را در انجام هر اقدامی دچار سستی و رخوت می‌کند. بی‌انگیزگی پدیده‌ای عجیب و ناشناخته نیست و هر کسی می‌تواند در مقطعی از زندگی خود دچار آن شده باشد. برخی افراد به‌طور روزانه با این احساس سروکار دارند و تعدادی از آن‌ها تنها در مواقعی خاص بی‌انگیزگی را تجربه می‌کنند، در هر صورت برای مقابله با آن و غلبه بر احساس فلج‌کننده کمبود انگیزه راهکارهای ساده‌ای وجود دارد.

انگیزه چیست؟

انگیزه در ساده‌ترین حالت تمایل قوی‌تر برای انجام کاری در برابر بی‌تمایلی نسبت به انجام آن است. این احساس ناشی از اشتیاق، هیجان، درد، ناامیدی یا نارضایتی باشد فرقی ندارد، انگیزه در نهایت باعث می‌شود میل به انجام یک عمل بر میل به انجام ندادن آن غلبه کند. برای مثال زمانی که یک فرد انگیزه‌ای برای به پایان رساندن یک پروژه ندارد، ترس از عواقب این کاهلی بر بی‌انگیزگی وی غلبه و او را به عمل تشویق می‌کند.

دلایل بی‌انگیزگی

بی‌انگیزگی اغلب به این دلیل است که فرد صادقانه به خود و توانایی‌های خود اعتقاد ندارد. پر بودن از شک و تردید نسبت به خود آغاز یک اقدام را دشوار می‌کند، چراکه فرد از پیش تصمیم گرفته است که هیچ چیز خوب پیش نمی‌رود و به این ترتیب می‌خواهد از آن شکست نهایی جلوگیری کند. پذیرفتن مهارت‌های خود در یک زمینه خاص یا لذت بردن از آن دلیلی مستحکم برای انگیزه پیدا کردن و اشتیاق بالا نسبت به آغاز آن عمل است.

بی‌انگیزگی می‌تواند ناشی از دلایل مختلفی باشد، اما به‌طور کلی یک حالت عاطفی است که انسان را درگیر می‌کند و باعث می‌شود فرد گمان کند در عین تلاش برای کاری در واقع کاری نکند. نداشتن هدف یکی از عمده دلایل بی‌انگیزگی است، زیرا نداشتن دلیل برای تلاش یا هدفی برای رسیدن به آن، دلیلی برای بلند شدن و دست به عمل زدن وجود ندارد. نداشتن ساختار و روال در زندگی نیز یک دلیل رایج برای بی انگیزگی است، چراکه ساختار و روال به استحکام عادات و عادات خواه ناخواه به انسان کمک می‌کند. در باور اشتباه رایج میان مردم، انگیزه باعث ایجاد عمل می‌شود، حال‌آن‌که برعکس است و اعمال انگیزه ایجاد می‌کنند.

تعیین اهداف غیر واقعی برای خود یکی از دلایل رایج احساس بی‌انگیزگی است، چراکه فرد خود رسیدن به آن را باور ندارد و با غرق شدن در بزرگی هدف خود از شروع آن به‌سادگی اجتناب می‌کند. نداشتن تمرکز و این شاخه به آن شاخه شدن نیز منجر به ایجاد احساس شکست می‌شود یا فرد را به این باور می‌رساند که در انجام وظیفه خود به‌اندازه کافی خوب نیست. این امر وی را بی‌انگیزه‌تر می‌کند و مانع حرکت وی رو به جلو است.

محیط اطراف نیز یکی از دلایل داشتن انگیزه یا بی‌انگیزگی است. فضای کار می‌تواند انرژی فرد را ببلعد، باعث ناراحتی او شود یا برای وی انرژی‌بخش و الهام‌آفرین باشد. این امر در مورد اطرافیان نیز صدق می‌کند. افراد و مکان‌های منفی نقش مهم‌تری در انگیزه و موفقیت دارند.

غلبه بر بی‌انگیزگی

غلبه بر بی‌انگیزگی با راهکارهایی ساده اما کاربردی میسر است. در نخستین گام لازم است که فرد بی‌انگیزه در مورد احساسات خود کنجکاوی به خرج دهد، چراکه انسان به ندرت برای بررسی احساسات خود وقت می‌گذارد. کافی است که در این مرحله فرد به‌دنبال منشأ بی‌انگیزگی در درون خود بگردد و البته به جای تلاش برای تغییر آن، سعی در درک آن داشته باشد. لازم است فرد بی‌انگیزه در این مرحله میزان تمایل خود به نخواستن را بسنجد که این امر یک استراتژی مؤثر برای مقابله با احساسات ناخواسته است و به وی کمک می‌کند تا از تجربه خود آگاه‌تر و با آن همراه شود. دومین گام پرهیز از قضاوت خود با اصطلاحاتی هم‌چون «تنبل بی‌ارزش»، «به‌دردنخور»، «دست‌وپاچلفتی»، «هرگز کاری را درست انجام نمی‌دهی»، «هرگز از پس کاری برنمی‌آیی» و مواردی از این قبیل است. این افکار بسیار سنگین است و باید سبک شود. برای از بین بردن این افکار باید به آن‌ها ضربه زد.

سومین گام دست به‌عمل زدن است. باید از همین الان اقدام کرد، تنبلی را کنار گذاشت و با به جریان درآوردن خون در بدن، وضعیت بدنی، تنفسی، فکری و حتی احساسی را دست‌خوش تغییرات کرد. گشت‌وگذار در بیرون از منزل و وقت‌گذرانی در طبیعت نقش بسزایی در این اقدام دارد. گام بعدی شناختن به وجد آورنده‌ترین عنصر موجود برای شخص به‌شمار می‌رود. برخی افراد با نوشیدن یک قهوه صبحگاهی سر حال می‌آیند، برخی با قدم زدن در طبیعت، برخی ورزش کردن و برخی با شب‌بیداری و فعالیت‌های سحرگاهی. این گام به‌طور کامل به نیازهای فردی و ترجیحات شخصی بستگی دارد و برای آن فرمول واحدی وجود ندارد. برای دریافتن آن نیز کافی است به آخرین روزی که فرد هنوز در زندگی خود باانگیزه بود نگاه کرد و تفاوت آن دوره را با دوران بی‌انگیزه فعلی پیدا کرد.

گام پنجم غلبه بر بی‌انگیزگی شامل شناسایی هر دلیل مهمی می‌شود که زندگی در برابر انسان قرار می‌دهد. این دلیل ممکن است در مورد امنیت مالی، ارتباطات فردی، سلامتی، خانواده یا حتی صرفاً داشتن وجدانی آسوده باشد. گام پنجم به معنای شناختن ارزش‌هایی است که فرد تمایل دارد با آن زندگی کند. این اقدام به وی هدف می‌دهد. ششمین و نهایی‌ترین گام نیز اقدام از همین لحظه بدون حتی ثانیه‌ای تأخیر است. انگیزه به‌ندرت آن‌طور که مردم فکر می‌کنند عمل می‌کند و برخلاف باورهای رایج به‌طور ناگهانی ایجاد نمی‌شود تا فرد را به‌عمل وادارد. بلکه به‌عکس یک فرد ابتدا انجام کاری را آغاز می‌کند و سپس برای تداوم آن انگیزه به‌دست می‌آورد. بنابراین نباید پیش از شروع، منتظر انگیزه بود. شروع کردن مهم‌ترین عامل در یافتن انگیزه است. بنابراین شروع از همین لحظه ضمن توجه به گام‌های یادشده، عاملی اساسی در غلبه بر بی‌انگیزگی به‌شمار می‌رود.

کد خبر 668622

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.