هوانیروزی‌ها فرشتگان آسمانی‌اند

«نخستین شهید هوانیروز، دانشجوی من خلبان محمدرضا وجدانی بود. او با استاد خلبان ایرانی آموزش گرفت و خلبان شد و تاریخ کشورم حماسه او را در دفاع از حریم امنیت ایران اسلامی فراموش نخواهد کرد. وجدانی در تابستان سال ۱۳۵۸ در دفاع و پشتیبانی از نیروهای شهید چمران و شهید صیادشیرازی در غرب حماسه آفرید.»

به گزارش خبرنگار ایمنا، هنوز هم می‌توان عشق به خلبانی را در لابه‌لای کلماتی که بر زبان می‌آورد، جست‌وجو کرد. با ذوق و شوق خاصی از ۳۲ سال خدمتش در هوانیروز سخن می‌گوید، سال‌هایی که بیشتر آن‌ها در کسوت استاد خلبان گذاشته است.

سرهنگ بازنشسته خلبان رضاعلی کلانتری، زودتر از زمان مصاحبه بر سر قرار حاضر شده است و با همان دیسیپلین نظامی‌گری صحبت می‌کند. او پنجم مرداد سال ۱۳۲۸ در خانه‌ای که پدر نظامی بوده و به عنوان رئیس پاسگاه مردم‌دار و مقتدر چندین شهر و روستای کشور فعالیت داشت، چشم به این دنیا گشود.

دوران کودکی‌اش را به دلیل شغل پدرش با خانه‌به‌دوشی و در شهر و روستاهای مختلف سپری کرد. از پدر مسئولیت‌پذیری را به یادگار گرفت و در تمام سال‌های خدمت تلاش کرد تا متعهدانه عمل کرده و یک سرباز فداکار برای وطن باشد.

آنچه در ادامه می‌خوانید بخش اول گفت‌وگوی دوساعته ما با سرهنگ کلانتری است که در دفتر معارف جنگ شهید علی صیادشیرازی انجام شد.

در طول دوران آموزشی هرگز زمان را از دست ندادم

سال ۱۳۵۱ بود که مدرک دیپلم را گرفتم، در آن زمان هوانیروز استخدام داشت، زمانی که استخدام هوانیروز شدم، برادرم سروان نیروی‌هوایی بود و با اشاره به سختی‌های ارتش، به من گفت که دخالت یا پیشنهادی نمی‌کنم که به ارتش وارد شوی، باید راهت را خودت انتخاب کنی.

سال ۱۳۵۲ در ارتش استخدام و بعد از تمام شدن دوره آموزش اولیه در فرح‌آباد تهران به اصفهان منتقل شدم. کلاس‌های پروازی را در فرودگاه قدیم اصفهان (بدر) می‌گذراندیم و مدت چند هفته نیز کلاس‌های زبان انگلیسی فشرده را می‌گذراندیم و کلاس‌های فشرده زمینی و زبان و پروازمان ادامه داشت. در شهریورماه سال ۱۳۵۲ استخدام ارتش شدم و در اسفند سال ۱۳۵۳ دوره خلبانی ۲۰۶ و ۲۰۵ را به پایان رساندم.

در سال ۱۳۵۴ به عنوان خلبان ۲۱۴ انتخاب شدم و با اشتیاق تمام پرواز با بالگرد ۲۱۴ را ادامه دادم؛ در سال ۱۳۵۵ برای معلم خلبانی انتخاب شدم و خیلی مشتاقانه روند معلم شدن را طی کردم، در طرح IP۵۰۰ شرکت کردم و با پرواز با بالگردهای ۲۰۵ و ۲۰۶ ساعت پروازم را افزایش دادم به ۴۶۰ ساعت پرواز رسیدم. خیلی فشرده پرواز می‌کردیم و به محض روشن شدن هوا تیک‌آف می‌کردیم و هرگز زمان را از دست نمی‌دادم.

نخستین فلایت کاماندری مرکز آموزش هوانیروز

یکی از انگیزه‌هایی که باعث شد امروز در این جایگاه باشم، تشویقی بود که سرهنگ روحی‌پور برای من انجام داد و مرا به عنوان بهترین معلم خلبان معرفی کرد، در آن روز من به خودم آمدم که باید این سرهنگ را روسفید کنم و پس از آن مطالعات خودم را گسترش و افزایش دادم و سخت تلاش کردم تا یک معلم خلبان خوب برای ارتش کشورم باشم.

در آن زمان کلاس‌های درس ترکیبی از اساتید ایرانی و آمریکایی بود و در هر کلاس دو معلم بود. اساتید ایرانی، من و خلبان قاسم ژنده‌رزمی و سروان خلبان اسفندیاری بودیم، به مرور همه اساتید ایرانی شدند.

در سال ۱۳۵۷ و با پیروزی انقلاب اسلامی که آمریکایی‌ها رفتند، همه فکر می‌کردند که دیگر کسی توان آموزش در هوانیروز را ندارد و کلاس‌ها تعطیل می‌شود و این در حالی بود که آمریکایی‌ها بهمن‌ماه ۵۷ رفتند اما کلاس‌های آموزش هوانیروز در شهریور ماه سال ۱۳۵۸ دوباره از سر گرفته شد.

نخستین فلایت کاماندری که بعد از انقلاب از بین خلبانان ایرانی انتخاب شد، من بودم که فلایت کاماندر کلاس ۲۱۴ بودم و ۱۲ دانشجوی خلبانی داشتم، مرتب کلاس را آموزش می‌دادم. فلایت کاماندر در برج مراقبت می‌ماند و کلاس پروازی را نظارت می‌کرد و از برج مراقبت آسمان را کنترل می‌کرد و تذکرهای لازم را می‌داد و من هم همین روش را استفاده کردم، بعد از من جواد یزدان‌پرست، ناصر اینانلو، قاسم ژنده‌رزمی، علیرضا سالاری آمدند و به مرور به تعداد فلایت کاماندرهای ایرانی اضافه شد.

تا سال ۱۳۵۹ هر پروازی بود را به صورت تخته گاز انجام می‌دادم، در آن سال باید از بین کسانی که بالاترین ساعات پرواز را داشتند افرادی را برای سراستاد خلبان شدن انتخاب می‌کردند، آن زمان من بیشترین ساعت پرواز را داشتم و از ۲۱۴ من سراستاد خلبان شدم، از ۲۰۵ خلبان ناصرپاشازاده و از ۲۰۶ خلبان پارساوش انتخاب شدند.

نخستین شهید هوانیروز، دانشجوی من بود

در طول دوران تدریس، سخت‌گیری یکی از ویژگی‌های من بود؛ هدف من از این سخت‌گیری‌ها، آموزش درست به خلبانان بود، همیشه و در هر حال به تخصصم فکر می‌کردم. معتقد بودم هر چه به دانشجویان خلبانی سخت‌تر بگیرم و خلبانان بهتری را تربیت کنم، برای پرواز و دفاع از میهن عزیزم مردان ستبرتری تربیت خواهند شد. سخت‌گیری‌هایی که کردم در پروازهای سمت یاسوج، دنا، کوه‌های بختیاری و پروازهای خطرناک به خود من هم در پروازهایم کمک کرد.

نخستین شهید هوانیروز، دانشجوی من خلبان «محمدرضا وجدانی» بود. وجدانی با استاد خلبان ایرانی آموزش گرفت و خلبان شد و تاریخ کشورم حماسه او را در دفاع از حریم امنیت ایران اسلامی فراموش نخواهد کرد. او در تابستان سال ۱۳۵۸ در دفاع و پشتیبانی از نیروهای شهید چمران و شهید صیادشیرازی در غرب حماسه آفرید و شهید شد. پروازهای متهورانه‌اش نیز باعث شد شهید چمران جمله مشهور «هوانیروزی‌ها فرشتگان آسمانی‌اند» را به زبان بیاورد.

صدای بمباران فرودگاه اصفهان در روز آغاز جنگ، ما را به پایگاه کشانید

به یاد دارم سال ۵۹ روز آغاز جنگ با صدای بمباران فرودگاه‌های اصفهان، سریع به پایگاه مراجعه کردم و با فشرده‌سازی برنامه آموزشی سعی در تقویت جبهه‌ها کردیم. کیسه خواب گرفتم و تا دو هفته به خانه نرفتم. همانجا در دانشکده می‌خوابیدیم و سعی در تربیت خلبانان برای پرواز در جبهه‌ها داشتم.

یک ماهی گذشت، حدود آبان‌ماه ۵۹ بود که به خوزستان پر گشودیم و ضمن کمک به نیروهای زمینی، در پشتیبانی پروازهای خلبانان کبرا در محور حمیدیه، سوسنگرد و بستان پرواز می‌کردیم و شناسایی با رزم بود. همان‌جا بود که دوست و همکار عزیزم خلبان شاهرخ آذین به شهادت رسید.

کد خبر 654915

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.