رادیو بغداد

«هجدهم اسفند ۶۳ روز حساسی بود، همه نیروهای قدیمی، تازه‌وارد، ایرانی و خارجی گروه موشکی سپاه به وضوح در تکاپو بودند. دو موشک از آن هشت موشک عزیزکرده را بعد از مدت‌ها از توی تونل خارج کرده بودند. لیبیایی‌ها بعد از دو ماه خوردن و خوابیدن، قرار بود بالاخره مأموریتی انجام بدهند...»

به گزارش خبرنگار ایمنا، ایران درحالی به یکی از قدرت‌های موشکی جهان تبدیل شده است که قدمت تشکیل یگان موشکی ایران به ۴۰ سال نمی‌رسد. بمباران گسترده شهرها توسط عراق طی سال‌های آغازین جنگ تحمیلی، مسئولان کشور را به فکر راه‌اندازی این یگان انداخت.

فائضه غفارحدادی در کتاب «خط مقدم» به روایت داستانی چگونگی تشکیل یگان موشکی ایران به فرماندهی حسن طهرانی‌مقدم پرداخته؛ در بخشی از این کتاب آمده است: «از بی‌سیم گوشه اتاق چند مکالمه بی سرو ته شنیده می‌شد. توی همه‌شان کلمه رادیو بغداد بود. حسن‌آقا گوش‌هایش را تیز کرد: چیه همه به رادیو بغداد علاقه‌مند شدن؟ شاید خبری باشه!

رادیو را روشن کرد و مشغول پیچاندن موج آن شد. از بس بغداد را گرفته بود، با صدای بسته رادیو هم می‌توانست موجش را دقیق تنظیم کند. گوینده عراقی مشغول خواندن خبر بود. صدایش را کمی بلند کرد و رادیو را گذاشت روی زانویش. زاهدی خودش را به در خروجی رسانده بود که حسن‌آقا صدایش کرد: بیا گوش ببین چی میگه.

- دست بردار حسن‌آقا من که مثل شما عربی نمی‌فهمم.

- عربی فهمیدن نمی‌خواد که عراق بیانیه داده که قدرت هوایی خودش رو به رخ می‌کشه. میگه حالا که ایران بصره رو زده، ما هم این سی شهر ایران رو می‌زنیم.

زاهدی برگشت و کنار حسن‌آقا نشست. گوینده با لهجه عربی غلیظ اسم شهرها را خواند: دزفول، مسجد سلیمان، تهران، دهلران، اندیمشک، رامهرمز، نهاوند، بهبهان، باختران، تبریز، هویزه، اسلام‌آباد، ایلام، سنندج، مریوان، گیلان غرب، خرم‌آباد، همدان، اهواز، بوشهر و بروجرد. اسم شهرها تمام نمی‌شدند گوینده همین طور اسم‌ها را می‌خواند و هر لحظه اشک بیشتری توی چشم‌های حسن‌آقا جمع می‌شد.

هر بمبی که توی هر کدام از این شهرها می‌افتاد، علاوه بر اینکه خانه‌هایی را تخریب و بچه‌هایی را یتیم و مادرانی را داغدار می‌کرد، احساس امنیت را از تمامی مردم آن شهر می‌گرفت. پیش‌بینی‌اش درست بود، حنای توپخانه دیگر برای دشمن رنگی نداشت.

هجدهم اسفند ۶۳ روز حساسی بود، همه نیروهای قدیمی و تازه‌وارد و ایرانی و خارجی گروه موشکی سپاه به وضوح در تکاپو بودند. دو موشک از آن هشت موشک عزیز کرده را بعد از مدت‌ها از توی تونل خارج کرده بودند. لیبیایی‌ها بعد از دو ماه خوردن و خوابیدن قرار بود بالاخره مأموریتی انجام بدهند. حسن‌آقا سلیمان را احضار و به او ابلاغ کرده بود که دو موشک را برای پرتاب آماده کنند. آماده‌سازی موشک‌ها قرار بود داخل سوله‌ای که حاج‌آقا لشگریان توی پادگان شهید منتظری ساخته بود، انجام شود.

هوا هم انگار لج کرده بود و هر روز سردتر و سردتر می‌شد. گروهی از لیبیایی‌ها از دو سه روز پیش کار خود را در موضع حضرت زینب (س) شروع کرده بودند و مشغول آماده کردن آن بودند. آن چهل نفر نیروی جدید هم به طور گردشی برای نگهبانی بر روی تپه‌ها و کوه‌های مشرف بر موضع، هم زمان با لیبیایی‌ها اعزام می‌شدند؛ هرچند نمی‌دانستند به کجا مأمور شده‌اند و قرار است از چه چیزی و در برابر چه چیزی محافظت کنند. حتی نمی‌دانستند کسانی که داخل دره مشغول کارند لیبیایی هستند.

کار اصلی همان آماده‌سازی موشک‌ها بود که از صبح شروع شده بود. آماده‌سازی موشک، وظیفه گردان فنی یک تیپ موشکی بود که مراحل مختلفی داشت. از انجام تست‌های متعدد ذاتی و افقی و غیره تا مراحل سوخت‌گیری و بستن کلاهک جنگی یا به اصطلاح مسلح کردن موشک و سرانجام سوار کردنش بر روی سکوی موشک. بچه‌هایی که توی سوریه با وسواس و دقت تمام این مراحل را موبه‌مو یاد گرفته و تمرین کرده بودند، حالا دلشان غنج می‌رفت که خودشان این کارها را بر روی موشک‌های بیرون آورده شده انجام بدهند؛ اما لیبیایی‌ها حتی اجازه نگاه کردن هم به آنها نمی‌دادند.

حسن‌آقا رفته بود کرمانشاه تار در جلسه‌ای که حسینی‌تاش و سعیدی ترتیب داده بودند، شرکت کند. حسینی‌تاش جانشین آقارحیم بود در طرح و عملیات سپاه و سعیدی هم مسئول حفاظت اطلاعات سپاه بود. قرار بود توی جلسه بهترین هدف برای اولین پرتاپ موشکی ایران انتخاب شود. جاده‌ها برفی و ناامن بودند و پرواز هواپیماها هم یکی در میان لغو می‌شدند…»

کد خبر 627970

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.