از راز قتل دختر جوان در ویلای شمال تا پشت پرده قتل با ۶ گلوله توسط مأمور پلیس

راز قتل دختر جوان در ویلای شمال، قتل فجیع یک زن در برج، کلاهبرداری پزشک زیبایی از ۵۰ زن، افشای راز ناپدید شدن پدر با اعترافات پسر و پشت پرده قتل با شلیک ۶ گلوله توسط مأمور پلیس را در بسته خبری حوادث ایمنا، بخوانید.

به گزارش خبرنگار ایمنا، اوایل شهریور امسال دختری جوان از خانه‌شان در یکی از محله‌های شهر اهواز بیرون رفت و ناپدید شد تا اینکه بعد از چند هفته پیکر نیمه جان او در یک خوابگاه در تهران پیدا شد. او در بیمارستان بستری شد، اما ۱۹ شهریور در آنجا فوت کرد. در جریان تحقیقات مشخص شد دختر جوان در دام سیاه یکی از کارکنان مغازه مشاوره املاک که خودش را عکاس حرفه‌ای معرفی کرده بود، افتاده و فوت شده است.

این مرد که متأهل بود و فرزند داشت، دو هفته بعد از سوی مأموران اداره ۱۰ پلیس آگاهی تهران بازداشت شد. در بازرسی از گوشی تلفن‌همراهش، عکس و فیلم‌های زیادی از دختران و زنان اغفال شده کشف شد. در جریان تحقیقات هویت دو دختر گرفتار شده در دام سیاه او به دست آمد. تحقیقات از آنها نشان داد، هر دو اهل شهرستان هستند.

یکی از دختران جوان در تحقیقات گفت: با فرشاد در یک سایت همسریابی دوست شدم که خودش را عکاس معرفی کرده بود. برای آشنایی با خانواده‌اش مرا به تهران و بعد به خانه ویلایی‌شان در شمال کشور دعوت کرد اما خبری از خانواده‌اش نبود. او مرا زندانی کرد، کتکم زد و مورد آزار و اذیت قرار داد. از من فیلم و عکس سیاه تهیه و تهدیدم کرد که از او شکایت نکنم. دختر دوم هم گفته‌های مشابه را بازگو و از متهم شکایت کرد.

متهم که راز جرایم سیاه خود را فاش شده دید، در اعترافاتش گفت: گفته‌های آنها را قبول دارم. به دروغ خودم را عکاس جا زده و در سایت همسریابی آنها را فریب داده و به خانه ویلایی یکی از اقوام در شمال کشور کشاندم و برای تهدیدشان از آنها فیلم و عکس سیاه گرفتم. دختر فوت شده را هم مثل آنها فریب داده و به شمال کشور کشاندم. او قصد فرار داشت که موفق نشد. بدحال بود، از دوستم شیشه گرفتم و یادم نمی‌آید در آبمیوه یا چای حل کردم و به او خوراندم. حالش بدتر شد او را رها کردم و بیرون رفتم‌. شب که برگشتم متوجه فرارش شدم‌. بعد از دستگیری از فوتش اطلاع پیدا کردم.

با اعتراف‌های جدید متهم روند رسیدگی به پرونده وارد مرحله جدیدی شد و تحقیقات همچنان از وی ادامه دارد.

قتل فجیع یک زن در برج

نیمه شب پنج شنبه مرد میانسالی سراسیمه به کلانتری جنت آباد مراجعه کرد و با ابراز نگرانی به خاطر بی‌خبری از خواهر ۵۸ ساله خود، از پلیس در پیدا کردن او تقاضای کمک کرد. مأموران پلیس با ورود به خانه زن میانسال واقع در طبقه ۱۲ یک برج با پیکر غرق در خون او مواجه شدند که با اصابت هفت ضربه چاقو به گردن و دیگر نواحی بدن به قتل رسیده بود.

بلافاصله رسیدگی به موضوع در دستور کار میثم حسین پور بازپرس کشیک قتل پایتخت قرار گرفت و تیم جنایی در صحنه حاضر شدند.بررسی‌های اولیه حکایت از آن داشت که پاسپورت زن در خانه است اما پاسپورت همسرش نبود. این در حالی بود که این زن به همراه شوهرش هفته قبل از حادثه به کشور امارات سفر کرده بودند تا با مراجعه به سفارت آمریکا اقدام به اخذ ویزا کرده و برای دیدار فرزندان خود که ساکن آمریکا بودند، به این کشور سفر کنند.

دوربین‌های مداربسته نشان داد که روز قتل زن، شوهرش با عجله سوار بر خودرو ۲۰۶ خود شده و از خانه بیرون رفت و دیگر بازنگشت. همچنین تحقیقات از خانواده مقتول نشان می‌داد که شوهر مقتول بیکار بوده و در خانه بودنش سبب می‌شد گاهی رفتارهای پرخاشگرایانه بین او همسرش رخ دهد اما اعضای خانواده اعتقاد داشتند که اختلافات آنها اینقدر عمیق نبود که منجر به بروز چنین جنایتی شود.

با ادامه تحقیقات شماره پلاک خودرو متهم در سراسر کشور تحت تعقیب قرار گرفت و او در شهر قم شناسایی و دستگیر شد. متهم در تحقیقات ابتدایی خود در قم به قتل همسرش اعتراف کرد. بنا بر این گزارش، تحقیقات در خصوص انگیزه متهم در شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران ادامه دارد.

کلاهبرداری پزشک زیبایی از ۵۰ زن

سرهنگ علی ولیپور گودرزی پلیس آگاهی پایتخت، اظهار کرد: رسیدگی به این پرونده در اوایل آبان‌ماه در دستور کار مأموران قرار گرفت و در جریان تحقیقات انجام شده مشخص شد که مالباخته که زنی جوان بود، با یک مرد جوان آشنا شده و این مرد با معرفی خود به عنوان پزشک زیبایی اعتماد شاکی را به خود جلب کرده است.

وی افزود: متهم در ادامه این رابطه با دادن وعده‌های پوچ به شاکی، مقدار زیادی طلا را به بهانه سرمایه‌گذاری از وی گرفته و چند روز بعد نیز متواری شده است. در ادامه چند زن دیگر که به همین شیوه مورد کلاهبرداری قرار گرفته‌بودند به پلیس مراجعه کردند و در جریان تحقیقات انجام شده از سوی مأموران مشخص شد متهم با جعل عنوان پزشک زیبایی و با ادعای داشتن مطبی مجلل در غرب تهران، اعتماد این زنان را جلب کرده و از آنها خواسته تا در ایجاد یک مطب و کلینیک زیبایی با او شریک شوند.

رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ با بیان اینکه مأموران در ادامه تحقیقات خود هویت و مخفیگاه متهم را شناسایی کردند، گفت: در تحقیقات مأموران مشخص شد که این فرد در ارومیه، اصفهان، کیش، مشهد و شیراز نیز با این شگرد از زنان کلاهبرداری کرده است. مأموران پس از اخذ مجوزهای لازم به مخفیگاه متهم رفته و او را در یک عملیات پلیسی دستگیر و به مقر انتظامی منتقل کردند.

وی خاطرنشان کرد: این فرد پس از انتقال به پایگاه ششم پلیس آگاهی تحت بازجویی قرار گرفت و به جرم خود مبنی بر سرقت طلا و پول از ۵۰ زن با شگرد جعل عنوان پزشک زیبایی در شش استان کشور اعتراف کرد. برابر شواهد موجود این فرد بیش از ۲۰ میلیارد ریال از زنان کلاهبرداری کرده است. تحقیقات تکمیلی در خصوص پرونده این فرد ادامه دارد و متهم برای ادامه روند رسیدگی به جرم روانه دادسرا شده است.

افشای راز ناپدید شدن پدر با اعترافات پسر

اول مهر امسال دختر جوانی به اداره پلیس پایتخت رفت و از ناپدید شدن پدرش خبر داد. او زمانی که مقابل افسر پرونده نشست گفت: پدرم از بیست‌وششم شهریور ناپدید شده است. او در کار خرید و فروش ملک است و ویلایی در لواسانات دارد. هر چه با تلفن همراه پدرم تماس می‌گیرم خاموش است. از آنجایی که پدر و مادرم باهم اختلاف داشتند و جدا از هم زندگی می‌کردند، روزهای اول خیلی نگرانش نشدیم، اما با گذشت پنج روز وقتی هیچ خبری از او نشد و کسی هم از پدرم خبر نداشت نگران شدیم.

به‌دنبال شکایت دختر جوان تحقیقات برای یافتن پدر ۶۵ ساله آغاز شد. در جریان تحقیقات کارآگاهان اداره آگاهی دریافتند که آخرین بار پسر بزرگ خانواده به نام سهیل با پدرش قرار داشته است، اما وقتی به تحقیق از سهیل پرداختند وی مدعی شد که از پدرش خبری ندارد و گفت: پدرم قرار بود برای معامله ملکی به قرچک برود و قرار شد که با من تماس بگیرد و من هم برای معامله بروم اما خبری از او نشد و با این تصور که با من کاری ندارد و خودش معامله را انجام داده، دیگر با او تماسی نگرفتم.

در ادامه مأموران راهی خانه باغ ویلایی مرد میانسال در لواسانات شدند و در بررسی خانه لکه‌های خونی داخل خانه و خودروی پژو ۴۰۵ مرد گمشده پیدا کردند. با انجام آزمایش‌های دی‌ان‌ای مشخص شد که لکه‌های خون متعلق به مرد میانسال است، بدین ترتیب فرضیه قتل وی قوت گرفت. در ادامه تحقیقات مشخص شد که مرد ثروتمند شش ماه قبل زنی به نام منیر را به عقد موقت خود درآورده است؛ بنابراین کارآگاهان جنایی راهی خانه این زن در قرچک ورامین شدند.

منیر که باردار بود در تحقیقات گفت: من هم مثل شما از شوهرم خبری ندارم. مدتی قبل با او آشنا شدم و به عقد موقت او درآمدم اما قرار بود مرا عقد دائم کند و حتی آخرین باری که با او صحبت کردم به من گفت کارهایش را انجام داده و به‌دنبالم می‌آید تا به محضر برویم و مرا به عقد دائم خود درآورد. بعد از آن هم تلفن همراهش خاموش شد و دیگر خبری از او ندارم.

وقتی اظهارات زن جوان تأیید شد کارآگاهان این بار تحقیقات خود را در شاخه دیگری دنبال کردند. در حالی که تحقیقات تیم جنایی ادامه داشت، بار دیگر دختر مرد گمشده به اداره آگاهی رفت و سرنخ اصلی را به‌دست مأموران داد. او گفت: به برادرم سهیل خیلی مشکوک هستم. با اینکه مادرم خیلی با پدرم اختلاف داشت، اما او هم نگران سرنوشت پدرم است و مدام سراغ او را می‌گیرد و همه جا دنبالش می‌گردد، اما سهیل خیلی بی‌تفاوت است و انگار یک موضوعی را از ما پنهان می‌کند.

اظهارات دختر جوان از یک‌سو و مدارکی که تیم تحقیق به دست آورد مبنی بر اینکه روز ناپدید شدن پدر خانواده، پسرش سهیل در اطراف باغ لواسان دیده شده بود، باعث شد که انگشت اتهام به سمت سهیل نشانه برود و با فرضیه دست داشتن مرد ۳۵ ساله در ناپدید شدن مرموز پدرش، او بازداشت شد.

گرچه سهیل در تحقیقات همچنان منکر قتل بود، اما چند روز بعد، راز ناپدید شدن پدرش را برملا کرد. او مدعی شد پدرش را به قتل رسانده و جسدش را داخل چاه قدیمی در ویلای لواسان انداخته است. با اعتراف او، مأموران اداره آگاهی و آتش‌نشانی راهی باغ شدند. ۱۲ ساعت تلاش مأموران پلیس و آتش‌نشانان در نهایت منجر به بیرون آوردن جسد مرد میانسال شد. بدین‌ترتیب سهیل به اتهام قتل پدر روانه بازداشتگاه شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.

متهم در اعترافات خود اظهار کرد: پدرم خیلی مادرم را اذیت می‌کرد اختلاف زیادی با هم داشتند. اصلاً به مادرم توجهی نداشت و رفتار او هر روز سردتر می‌شد. برای یافتن علت این رفتار او را تحت نظر قرار دادم و متوجه شدم پدرم بی‌خبر از ما، زنی را موقت به عقد خود درآورده است. از این ماجرا خیلی ناراحت شدم و عصبانیتم زمانی بیشتر شد که فهمیدم پدرم می‌خواهد مادرم را پس از سال‌ها زندگی طلاق بدهد. مادرم نیز به شدت از این موضوع ناراحت بود. رفتم با پدرم در این مورد صحبت کنم. گفتم تو حق نداری که مادرم را طلاق بدهی و چرا زنی را وارد زندگی‌ات کرده‌ای.

سر همین مسئله باهم درگیر شدیم و پدرم شروع به فحاشی کرد و من که خیلی عصبانی شده بودم با میله چند ضربه به او زدم. به خودم که آمدم متوجه شدم پدرم نفس نمی‌کشد. خواستم جسد پدرم را از باغ ویلا بیرون ببرم و در بیابان‌های اطراف دفن کنم، اما به محض اینکه از خانه بیرون آمدم، دیدم چند نفری داخل خیابان هستند و با دیدن آن‌ها ترسیدم که نکند جسد را ببینند و راز این قتل مطرح شود.

داخل ویلا یک چاه آب قدیمی بود، جسد پدرم را داخل چاه انداختم. بعد از آن ماجرا سعی کردم با صحنه‌سازی طوری وانمود کنم که از سرنوشت پدرم بی‌خبر هستم. من به خاطر مادرم با او درگیر شدم، اما نمی‌خواستم پدرم را بکشم یک لحظه عصبانی شدم.

پشت پرده قتل با شلیک ۶ گلوله توسط مأمور پلیس

شانزدهم مهر امسال بود که مردم قلعه گنج روز پر التهابی را سپری کردند. همه جا حرف از زن جوانی به نام سمیه بود که به دست یک مأمور پلیس درست وسط خیابان و مقابل چشمان فرزندش با شلیک اسلحه کلت کمری به قتل رسید اما همه ماجرا به این جنایت هولناک ختم نشد و انگار دومینوی اتفاقات بد روی ریل حرکت قرار داشت: قتل سمیه محمودی نژاد، حمله خانواده‌اش به کلانتری و تیر خوردن برادرش، اقدام به خودکشی مادرش و سکته پدرش!

دو سال قبل بود که سمیه محمودی نژاد ۲۶ ساله به خاطر اختلافاتی که با همسرش داشت، اقدام به جدایی از او کرد. در جریان پرونده طلاق با یک مأمور پلیس برخورد کرد که این مأمور به سمیه قول داده بود در گرفتن طلاق به او کمک کند. حالا دو سال گذشته بود و سمیه از بلاتکلیفی خسته شده بود، دادخواست طلاقش هم به نتیجه نمی‌رسید.

کلافگی سمیه باعث شد که او صبح روز حادثه درمانده سراغ همان ماموری برود که به او قول مساعدت داده بود. وقتی وارد محل کار این مأمور شد از کوره در رفت و شروع به بد و بیراه گفتن کرد. سمیه با ناراحتی و عصبانیت از آن محل خارج شد و با خودرویی که از آژانس کرایه کرده بود به سمت خانه پدری خود حرکت کرد.

در همان لحظه مأمور پلیس که از رفتار او عصبانی شده بود با خودرویی دیگر اقدام به تعقیبش کرد و بالاخره در یکی از خیابان‌های قلعه گنج جلوی خودرو را گرفت و آن را متوقف کرد. سپس از سمیه خواست که از خودرو پیاده شود. زن جوان که کلت کمری را در دست مأمور می‌دید وحشت کرده بود و از پیاده شدن امتناع می‌کرد.

یک دفعه مأمور اسلحه را با سمت سمیرا نشانه رفت و در مقابل چشمان فرزندش چند گلوله به او شلیک کرد. سمیرا غرق در خون شده بود و صدای فریادهای کودک خردسالش خیابان را پر کرد. ضارب بعد از این جنایت پا به فرار گذاشت و راننده آژانس زن جوان را به بیمارستان منتقل کرد اما او جان باخته بود.

خبر که به گوش خانواده سمیه رسید از شدت خشم راهی کلانتری شدند و شیشه‌های آنجا را شکستند. برادر سمیه مورد اصابت گلوله یک سرباز قرار گرفت. نیروهای یگان ویژه و نوپو در محل حاضر شدند و جو را آرام کردند. فرمانده انتظامی استان و دادستان هم به خانواده سمیه قول دادند که با جدیت موضوع را دنبال کنند.

این قول خیلی سریع جامعه عمل به تن کرد. ساعتی بعد متهم به قتل در روستایی دور افتاده به نام روستای چاه دادخدا شناسایی و دستگیر شد. مادر سمیه تاب داغ دختر جوانش را نداشت و با خوردن سم اقدام به خودکشی کرد. پدر خانواده هم از این اوضاع پیش آمده دچار چنان فشار روحی‌ای شد که منجر به سکته‌اش شد.

اقدام به موقع و مقتدرانه پلیس قابل ستایش بود. برای آنها فرقی نمی‌کرد که متهم همکارشان است یا یک فرد معمولی. خیلی سریع اقدام به شناسایی و دستگیری او کردند و مطابق قانون برای او پرونده تشکیل شد. اکنون حال برادر سمیرا و پدر و مادرش مساعد است و رسیدگی به این پرونده هم در جریان روال قضائی قرار دارد. اخیراً همسر سمیه کلیپی منتشر کرده و خواستار رسیدگی فوری به پرونده قتل همسرش در مراجع قضائی شده است.

کد خبر 619146

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.