کربلا رفتن، بس ماجرا دارد

«کوتاهه‌های جنگ» خرده‌روایت‌هایی از خاطرات واقعی است که در دوران دفاع مقدس رخ داده و تصویر تازه‌ای از آدم‌های جنگ ارائه کرده است؛ کسانی که از همین کوچه و بازار اطراف خودمان، راهی جبهه شدند و وقایع مهمی را در تاریخ این ملت به ثبت رساندند.

به گزارش خبرنگار ایمنا، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، یکی از مهم‌ترین اتفاقات تاریخ معاصر است که منشأ رخدادهای زیادی در زندگی ایرانیان شد. دوران دفاع مقدس به عملیات‌ها محدود نمی‌شد و در فاصله بین عملیات‌ها، زندگی نیز در سنگرها جریان داشت و بعدها کتاب‌های زیادی از همین زندگی روزمره در آن دوران منتشر شد که کمتر میان مخاطبان عام شناخته شده است.

یکی از نویسندگان با هدف ارائه تصویری از روزهای زندگی رزمندگان در دوران جنگ به گردآوری خاطراتی از آن ایام پرداخته و آن‌ها را با نگاهی نو و با سلیقه مخاطب امروزی، بازنویسی کرده است. این کتاب که با نام «کوتاهه‌های جنگ» تدوین شده، در اختیار خبرگزاری ایمنا قرار گرفته است تا در چند متن، مروری بر خرده روایت‌های این کتاب داشته باشیم.

***

در عملیات محرم چند نفر از بچه‌ها آن طرف رودخانه دویرج مجروح شده بودند.(مصطفی مطلبی) خودش را کنار آنها رسانده بود و با بی‌سیم می‌گفت: بچه‌های مجروح امکان حرکت ندارند و محلشان هم ناامن است، باید فکر کنیم و نگذاریم بمانند.

گفتیم باید تا تاریکی شب صبر کنند و چاره‌ای نیست.

چند ساعتی گذشت، دیدم خود مصطفی چند تخته و تیوپ آورد و گفت: بیایید کمک کنید این‌ها را به هم ببندیم.

قایقی درست شد و رفتیم مجروحین را به عقب انتقال دادیم تا جایی که می‌شد اطراف را خوب گشتیم، دیگر کسی را پیدا نکردیم.

دو سه شب بعد در نقطه رهایی بودیم که صدای ناله‌ای شنیدیم، اما نمی‌دانستیم از کجاست. هوا که روشن شد، اطراف را گشتیم دو مجروح با فاصله از هم روی خاک افتاده بودند.

یکی ترکش به چشمش خورده بود و نفر دیگر به علت برخورد تیر پایش شکسته بود، برایمان خیلی عجیب بود، این‌ها با این وضعیت گرسنه و تشنه مسیر نزدیک به هفت کیلومتر را چه طور طی کرده و از آب گذشته‌اند.

مجروح نابینا، مجروحی که پایش شکسته را به دوش گرفته بود و با هدایت او به عقب برگشته بودند.

از او پرسیدم: چه حالی داری؟

گفت: کربلا رفتن بس ماجرا دارد.

(مصطفی مطلبی در عملیات بعد شهید شد.)

کد خبر 617815

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.