قصه‌گویی هنری مبتنی بر فن

از آنجایی‌که مهم‌ترین ویژگی ادبیات عامه، شفاهی بودن آن‌ها است و این داستان‌ها سینه‌به‌سینه از مادران به دختران و از پدران به پسران می‌رسیده، اولین قدم جمع‌آوری داستان‌های عامیانه بوده است. فعالیت‌ها و تلاش‌هایی برای این موضوع در ایران انجام‌ شده است که کافی نیست.

به گزارش خبرنگار ایمنا، فرهنگ از جمله مقولات مهم و تأثیرگذار هر جامعه است و تعریف و بیان مفهوم آن نیز به علت وسعت و گستردگی، کار ساده‌ای نیست. چراکه بیش از ۲۵۰ تعریف را شامل می‌شود که در حقیقت همه «نهادها، فنون، هنرها، رسوم و سنت‌ها، ادبیات و اعتقادات» یک قوم را که در جریان آموزشی گوناگون از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌یابد، در بر می‌گیرد.

در جایی دیگر در تعریف فرهنگ نوشته‌اند که عبارت است از مجموعه ارزش‌های مادی و معنوی که توسط انسان‌ها در طول تاریخ انسانی آفریده شده است. هر فرهنگی در هر دوره‌ای نمایانگر میزان، سطح پیشرفت و ترقی‌های فنی، تجربیات تولیدی در کار، وضع آموزش‌وپرورش، علوم، ادبیات، هنرها، آرمان‌ها و نهادهای اجتماعی معین از زندگی انسان‌ها است.

خلاصه اینکه فرهنگ همان راه و روش زندگی روزمره است. اما در تعریف فرهنگ‌عامه یا عامیانه «ویلیام جی تامس»، باستان‌شناس انگلیسی که خود او واژه فرهنگ عامیانه را وضع کرده در توضیح این اصطلاح بر موضوعاتی همچون عادات، آداب، مشاهدات، خرافات، ترانه‌ها اشاره کرده است. همچنین فرهنگ عامیانه یا فولکلور عبارت است از: مجموعه‌ای از دانستنی‌ها و اعمال و رفتاری که بین عامه مردم بدون در نظر گرفتن و حتی بدون وجود فواید علمی و منطقی آن، سینه‌به‌سینه و نسل به نسل و به‌صورت تجربه به ارث رسیده است.

با الهام سعادت، پژوهشگر ادبیات حماسی در رابطه با قصه، قصه‌گویی و جایگاه آن در فرهنگ‌عامه به گفت‌وگو نشسته‌ایم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

قصه‌ها و متل‌ها در فرهنگ عامه چه جایگاهی دارد؟

اگر از فولکلور یا آنچه در زبان فارسی فرهنگ عامه ترجمه شده است، بتوانیم تعریف دقیق و درستی ارائه دهیم، ناخودآگاه پاسخ این پرسش آشکار خواهد شد. البته استفاده از واژه فرهنگ عامه در ترجمه فولکلور، دقیق و درست نیست.

اگر «فولک» را به معنی توده، قبیله یا گروهی از مردمان که از چیزی پیروی می‌کنند و «لور» را دانستن معنا کنیم، فولکلور به معنای دانش توده، دانش قبیله یا دانش جمع یا گروهی از مردمان است. بر همین اساس، تمام نمودهای زبانی مردم نیز جزئی از این دانش به‌حساب می‌آید، همچون تشریفات گفتاری، ضرب‌المثل‌ها، قسم‌ها، تکیه‌کلام‌ها، اشعار شفاهی، متل‌ها، افسانه‌ها و مولفه‌هایی که برآیند تجربه زیست یک قبیله یا گروهی از مردم است.

باید به این نکته توجه کرد که وقتی از «تجربه زیسته» سخن به میان می‌آید منظور تعامل انسان‌ها با آن اقلیم، یا آن طبیعت خاص، نیازها، مشکلات و چه‌بسا راه‌حل‌ها یا راه‌های سازگاری با مسائل مبتلابه مردمان در آن مکان یا در آن اقلیم است که در ادبیات عامیانه انعکاس پیدا می‌کند.

اصفهان نیز همچون سایر سرزمین‌ها بخشی از دانش و تجربیات را با قصه‌ها، افسانه‌ها و شعرهای عامیانه از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌کند اما نکته‌ای باید به آن اشاره و بر آن تأکید کرد، این است که بر اساس نظریه ریچاردسون، مؤلفه‌های قصه‌ها و افسانه‌های عامیانه مبتنی بر روان انسان‌ها است؛ پس می‌شود این نتیجه را گرفت که این داستان‌ها در نگاه اول داستان‌های عقلانی و طبیعی نیستند به خاطر همین است که ما در آن‌ها شاهد حضور پریان، موجودات غیرطبیعی، پهلوانان فراانسانی و حتی اتفاقات فراطبیعی هستیم.

امروزه چه بهره و استفاده‌ای می‌توان از فرهنگ عامه برد؟

قصه‌ها انعکاس «تجربه زیسته» و بازتاب نوع زندگی مردمان یک شهر یا ناحیه هستند. از آنجایی‌که مهم‌ترین ویژگی ادبیات عامه، شفاهی بودن آن‌ها است و این داستان‌ها سینه‌به‌سینه از مادران به دختران و از پدران به پسران می‌رسیده، اولین قدم جمع‌آوری داستان‌های عامیانه است؛ فعالیت‌ها و تلاش‌هایی برای این موضوع در ایران انجام شده است که کافی نیست.

قدم دوم بررسی و تحلیل این قصه‌ها و افسانه‌ها است. «آلن داندس» فولکلورشناس دانشگاه کالیفرنیا در دو کتاب خود با موضوع فولکلور توضیح می‌دهد که با سه دیدگاه انسان‌شناسانه، اسطوره‌شناسانه، تاریخی و جغرافیایی می‌شود به ادبیات عامه نزدیک شد و با استفاده از هرکدام از این روش‌ها قسمتی از این داستان‌ها می‌تواند رمزگشایی و بررسی شود. با رمزگشایی این داستان‌ها و پی بردن به بن‌مایه‌ها، زیرساخت‌ها، چرایی و چگونگی خلق این افسانه‌ها و قصه‌ها می‌توانیم درک بهتری از گذشته پیدا کنیم و با این نگاه شاید بتوانیم آینده بهتری برای خودمان در زمینه‌های مختلف رقم بزنیم.

شاخصه قصه و قصه‌گویی در کشور چیست؟

قصه‌گویی یک هنر است؛ هنری مبتنی بر فن، یعنی قصه‌گویان قدیم فنون قصه‌گویی را آموزش می‌دادند. اینجا درواقع ما با دو موضوع جدا از هم مواجه هستیم. یکی قصه و دیگری قصه‌گویی. ابتدا باید به این پرسش پاسخ داد که آیا قصه‌گویی نیاز انسان امروز است؟ و دیگر اینکه برای حفظ قصه‌ها و افسانه‌های عامیانه چه‌کارهایی باید انجام داد؟

آیا با حفظ این قصه‌ها سود و منفعتی نصیب مردم و اصفهانی‌ها خواهد شد؟ همچنین اینکه قصه‌گویی قصه‌های عامیانه تأثیری در حفظ این قصه‌ها خواهد داشت یا نه؟ که همه این‌ها نیاز به بحث و واکاوی مفصل دارد.

قصه در فرهنگ امروز مردم چه جایگاهی دارد؟

قصه‌ها نقش خاصی در توسعه فرهنگی ندارند بلکه آثار هنری و ادبی مانند هرگونه خلق اثر و خلاقیت یکی از شاخصه‌های توسعه فرهنگی هر سرزمین به‌حساب می‌آیند. فرهنگ و تاریخ هر ملتی به قصه‌های آن ملت، فرم و جهت می‌دهد، قصه‌ها نیز از نهادی مشترک بین همه انسان‌ها برمی‌خیزند.

آیا قصه و قصه‌گویی نیاز دوران معاصر محسوب می‌شود؟

خیر؛ اما قصه‌گویی ابزار بسیار مناسبی برای فراگرفتن مطالب آموزشی، روان درمانگری، تقویت بیان و بسیاری از مهارت‌های دیگر است.

قصه‌گویی یک ابزار است و از گذشته این‌چنین بوده است. این را در سابقه گوسان‌هایی که داستان می‌گفتند و موسیقی می‌نواختند، می‌توان مشاهده کرد اما به نظر می‌رسد این روزها خود قصه‌گویی از ابزار به یک هدف، تبدیل شده است.

اکنون باید به این پرسش پاسخ داد که سنت قصه‌گویی در پی چه چیزی بوده و چه اهدافی را دنبال می‌کرده است؟ اگر بتوانیم به این سوال پاسخ دهیم می‌توانیم بگوییم که آیا باید به قصه‌گویی بپردازیم و سعی کنیم قصه‌گو تربیت کنیم یا اینکه از قصه‌گویی به‌عنوان ابزاری در کنار سایر فنون استفاده کنیم.

چه کنیم تا فولکلور و ادبیات عامه در جامعه امروز بیشتر شناخته شود؟

فرهنگ عامه همچنان راه خود را می‌رود و همراه با زمانه، دچار دگردیسی‌هایی می‌شود. این‌ها را می‌توان در آداب، رسوم، لهجه و دیگر عناصر فرهنگ عامه مشاهده کرد. در واقع ابتدا باید تقسیمات دقیق و مشخصی در حوزه‌های مختلف انجام داد و بعد آن‌ها را تحلیل کرد.

اما شعرها و افسانه‌های مکتوب، دیگر شفاهی نیستند. با توجه به تغییر و تحولات در جامعه و دنیای امروز، می‌توان از آن‌ها به‌عنوان متن‌هایی برای اجرا، ساخت انیمیشن و بازی‌های رایانه‌ای استفاده کرد.

کد خبر 601188

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.