جملات زیبای دکتر علی شریعتی + عکس نوشته

سخنان ناب، زیبا، آموزنده دکتر علی شریعتی، نویسنده کتاب کویر و فاطمه فاطمه است از محبوبیت خاصی در میان طرفداران سخنان حکیمانه و سخن بزرگان است.

به گزارش ایمنا، علی شریعتی، نویسنده، جامعه‌شناس و پژوهشگر دینی در ۲ آذر ۱۳۱۲ در مزینان از توابع سبزوار متولد و در تاریخ ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ در انگلیس فوت شد. دکتر شریعتی در طول زندگی خود فعالیت‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بسیاری در پاریس، الجزایر و ایران انجام داده است و نگرشی نوین به تاریخ و جامعه‌شناسی اسلام عرضه کرد.

سخنان قصار این متفکر بزرگ تاریخ را در ادامه می‌خوانید:

خدایا: خود خواهی را چنان در من بکش، یا چندان برکش، تا خود خواهی دیگران را احساس نکنم و از آن در رنج نباشم.


فاطمه راه رفتن را در مبارزه آموخته است و سخن گفتن را در تبلیغ و کودکی را در مهد طوفان نهضت به سر آورده و جوانی را در کوره‌ی سیاست زمانش گداخته است. او یک زن مسلمان است؛ زنی که عفت اخلاقی؛ او را از مسؤولیت اجتماعی مبری نمی‌کند.


نداشتن‌ها است که به ما هدف می‌دهد.

علی شریعتی


گوسفندی ذبح کن! و لقمه‌ای به گرسنه ای ببخش! وه! که این حج, کلافه‌ام می‌کند! چهار سال است که هنوز از حج باز نگشته‌ام!

هنوز حاجی نشده‌ام!


عشق چه آسمانی باشد چه زمینی، عاقبتش به طرف خداست.


انسان معتقد و مسئول, برای دشنام‌هایش نیز ارج و حرمت قائل است و من هرگز آن را در نثار به کسانی که اساساً وجود ندارند, تباه نمی‌کنم


راه تقرب خدا در اسلام تعقل است نه تعبد


عشق، جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی "فهمیدن" و "اندیشیدن" نیست. اما دوست داشتن، در اوج معراج‌اش، از سر حد عقل فراتر می‌رود و فهمیدن و اندیشیدن را نیز از زمین می‌کند و با خود به قله بلند اشراق می‌برد. عشق زیبایی‌های دلخواه را در دوست می‌آفریند و دوست داشتن زیبایی‌های دلخواه را در " دوست " می‌بیند و می‌یابد.


بگذار بر قامت بلند و راستین و استوار قلم به صلیبم کشند، به چهار میخم کوبند, تا او که استوانه‌ی ماتم بوده است، صلیب مرگم شود, شاهد رسالتم گردد، گواه شهادتم باشد, تا خدا ببیند که به نامجویی، بر قلمم بالا نرفته نرفته‌ام تا خلق بداند که به کام‌جویی، بر سفره‌ی گوشت حرام توتمم ننشسته‌ام. تا زور بداند، زر بداند و تزویر بداند که امانت خدا را فرعونیان نمی‌توانند از من گرفت, ودیعه‌ی عشق را قارونیان نمی‌توانند از من خرید و یادگار رسالت را بلعمیان نمی‌توانند از من ربود


شگفتا

وقتی که بود نمی‌دیدم وقتی می‌خواند نمی‌شنیدم وقتی دیدم که نبود وقتی شنیدم که نخواند! چه غم‌انگیز است که وقتی چشمه‌ای سرد و زلال در برابرت می‌جوشد و می‌خواند و می‌نالد، تشنه آتش باشی نه آب و چشمه که خشکید چشمه که از آن آتش که تو تشنه آن بودی بخار شد و به هوا رفت و آتش کویر را تافت و در خود گداخت و از زمین آتش رویید و از آسمان آتش بارید تو تشنه آب گردی نه تشنه آتش و بعد: عمری گداختن از غم نبودن کسی که تا بود از غم نبودن تو می‌گداخت!


عشق زیبایی‌های دلخواه را در معشوق می‌آفریند و دوست داشتن زیبایی‌های دلخواه را، در دوست می‌بیند و می‌یابد!


دلی که عشق ندارد و به عشق نیاز دارد آدمی را همواره در پی گم شده‌اش ملتهبانه به هر سو می‌کشد!؟ خدا، آزادی، هنر و دوست در بیابان طلب بر سر راهش منتظرند. وی کوزه خالی خویش را از آب کدامین چشمه پر خواهد کرد؟


به شماره‌ی هر دلی, دوست داشتنی هست و دل‌ها هر چه شگفت‌ترند، عشق نیز در آن‌ها شگفت‌انگیزتر است.

علی شریعتی


خدایا، آتش مقدس شک را آن چنان در من بیفروز تا همه یقین‌هایی را که در من نقش کرده‌اند, بسوزد! و آنگاه از پس توده این خاکستر, لبخند مهراوه بر لب‌های صبح یقینی, شسته از هر غبار طلوع کند


در روزگار جهل, شعور خود جرم است!


حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود اما افسوس که به جای افکارش زخم‌های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین درد او را بی آبی معرفی کردند.


اگر باطل را نمی‌توان ساقط کرد می‌توان رسوا ساخت، اگر حق را نمی‌توان استقرار بخشید می‌توان اثبات کرد طرح کرد و به زمان شناساند و زنده نگه داشت.


منتظر نمان پرنده ای بیاید و پروازت دهد، در پرنده شدن خویش بکوش.


محبت آرام و پاکی که میان دو دوست پس از شست و شوی غباری که بر دل‌هایشان نشسته بوده است, تندتر و سوزنده‌تر می‌شود.


عشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستن.


حلاج شهرم. کسی نمی‌داند که زبانم چیست؟ که دردم چیست؟ که عشقم چیست؟ که دینم چیست؟ که زندگی‌ام چیست؟ که جنونم چیست؟ که فغانم چیست؟ که سکوتم چیست؟

علی شریعتی


چرا شیعه که از حج می‌آید از خرید و بازار و ضبط صوت می‌گوید
و در بازگشت از کربلا, سخن از زیارت و احساسی که داشته است!؟


خدایا، در تمامی عمرم, به ابتذال لحظه‌ای گرفتارم مکن که به موجوداتی بر بخورم که در تمامی عمر, لحظه‌ای را در ترجیح عظمت, عصیان و رنج, بر خوشبختی, آرامش و لذت اندکی تردید کرده‌اند.


عبادت: کوفتن و هموار کردن ناهنجاری‌ها و دست اندازهای خویشتن است،

تا انسان راهی شود راسته و هموار در زیر پای اراده‌ی حاکم بر هستی.


چه پست و زبون‌اند روح هایی که چشم به گذشت و فداکاری دیگران دارند، این کثیف‌ترین نوع گدایی ست. مگر احساس هم چک و سفته است که مطالبه کنند و آن را با داد و فریاد و خواهش التماس و دیگر اقدامات وصول نمایند؟

علی شریعتی


فاطمه (س) در همه ابعاد گوناگون «زن بودن» نمونه شده بود.
مظهر یک "دختر"، در برابر پدرش.
مظهر یک"همسر"، در برابر شویش.
مظهر یک "مادر"، در برابر فرزندانش.
مظهر یک"زن مبارز و مسئول"، در برابر زمانش و سرنوشت جامعه‌اش.


آزادی از درون مغز تو آغاز می‌شود چه بسیار انسان‌ها که دست و پایشان بسته نیست، اما زندانی افکار خویش‌اند.


آدم وقتی فقیر می‌شود خوشی‌هایش هم حقیر می‌شوند اما کسی که زر دارد یا زور دارد عیب‌هایش هم هنر دیده می‌شوند و چرندیات او هم حرف حسابی به حساب می‌آیند!


ارزش وجودی انسان به اندازه حرف‌هایی است که برای نگفتن دارد.

علی شریعتی


اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست، او جانشین همه نداشتن‌های من است.


درد {امام} علی (ع) خیلی بزرگ‌تر است و آن درد خیلی باید درد نیرومندی باشد، که این روح را این اندازه بی‌تاب بکند! مسلماً این همان درد انسانی است که خود را در این عالم زندانی می‌بیند، انسانی است که خود را بیشتر از این عالم می‌بیند و احساس خفقان در این عالم می‌کند.


{امام} علی (ع) کسی است که، نه تنها با اندیشه و سخنش، بلکه با وجود و زندگی‌اش، به همه دردها و نیازها و همه احتیاج‌های چندگونه بشری، در همه دوره‌ها، پاسخ می‌دهد…


باید انسان بودن، پاک بودن، مسئول بودن و در اندیشه سرنوشت دیگران بودن، وظیفه باشد.
بالاتر از آن صفت آدمی باشد، باز هم بالاتر، وجود آدمی باشد.

علی شریعتی


آنچه در کویر می‌روید، گز و تاق است. این درختان بی باک صبور و قهرمان که علی رغم کویر، بی نیاز از آب و خاک و بی چشم داشت نوازشی و ستایشی و از سینه خشک و سوخته کویر به آتش سر می‌کشند و می‌ایستند و می‌مانند.


عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی، دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال

کد خبر 429191

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.