براي رفع بعضي ايرادات و انتقادات وارد شده بر استقرا گرايي، مي توان موضع افراطي استقراگرايان سطحي را به شيوهي نسبتا ساده اي تعديل كرد. راه بردي كه براي تعديل نظر استقراگرايان استفاده مي شود مفهموم احتمال است.
حل اول: به کار بردن احتمال به جای قطعیت!
بر طبق ديدگاه احتمالي، ما نمي توانيم به صرف مشاهده مكرر يك پديده با ويژگي و خاصيت معلوم، صد در صد مطمئن باشيم كه اين پديده در همه زمان ها و مكان ها اين ويژگي را دارد بلكه مي توانيم بگوييم اين پديده با اين ويژگي احتمالا هميشه همراه است.
ما نمي توانيم بگوييم به طور يقين سنگ بعدي را كه رها مي كنيم به طرف بالا سقوط نخواهد كرد بلكه مي توانيم بگوييم بسيار محتمل است كه سنگ بعدي نيز به طرف پايين سقوط خواهد كرد!
در نتيجه بايد بگوييم معرفت علمي معرفتي اثبات شده نيست بلكه معرفتي است كه احتمالا درست است. هر قدر تعداد مشاهدات تشكيل دهنده اساس استقرا بيشتر باشد و هر چه تنوع وضعيت مشاهداتي وسيع تر باشد احتمال اين كه تعميم هاي گرفته شده از مشاهده صحيح باشند بيشتر است.
اگر شكل اصلاح شده از استقراء را برگزينيم در آن صورت اصل استقراء احتمالي جايگزين اصل استقرايي پيشين خواهد شد.
صورت احتمالي اصل استقراء بدين شكل است: اگر تعداد زيادي الف در شرايط متنوع و وسيعي مشاهده شوند و اگر تمام الف هاي مشاهده شده بدون استثناء خاصه ب را داشته باشند در اين صورت تمام الف ها احتمالا داراي خاصيت ب هستند.
این صورت بندی جدید نيز مساله استقراء را حل نخواهد كرد. اگر نكاهي موشكافانه و دقيق و با توجه به مطالب قبلي به صورت جديد استقراء بيندازيم متوجه مي شويم كه اصل تعديل يافته استقراء در صورت جديدش هنوز هم يك گزاره كلي است. اصل تعديل شده كه بر اساس تعداد محدودي موارد موفقيت آميز بنا شده است بر اين دلالت دارد كه تمام مواردي كه در آنها از اصل استقراء استفاده مي كنيم به نتيجه هاي كلي منتج مي شوند كه احتمالا صحيح هستند!
مي بينيم كه شكل جديد نيز همانند قبل به صورت يك اصل استقرايي است و مشكل قبلي را هنوز دارد. در اصل ما مي گويم در مورد الف اصل استقرا نتيجه اي داد كه احتمالا صحيح است. در مورد ب هم اصل استقرا نتيجه اي داد كه احتمالا صحيح است و الي آخر. در نتيجه اصل استقرا هميشه نتيجه اي مي دهد كه احتمالا صحيح است. مي بينيم كه صورت استدلال همان صورت قبلي است و فقط يك احتمال صحت نتيجه به آن اضافه شده است كه همانند اضافه كردن يك ثابت بدون تاثير است و در نحوه استدلال تاثيري ندارد.
حتي اگر بتوان اصل استقراء را در شكل احتمالي آن توجيه كرد، مسائل ديگري هستند كه باز ايجاد سوال و شبهه مي كنند. اين مسائل مربوط مي شود به مشكلاتي كه در تعيين ميزان احتمال قانون يا نظريه اي با توجه به قراين مشخص، با آن مواجه مي شويم!
ممكن است بتوانيم به طور شهودي بگوييم كه به همان اندازه كه قراين مشاهدتي قوانين كلي افزايش يابند احتمال صدق و درستي آن نيز افزوده مي شود. لكن اين ادعا امري شهودي است و نمي توان آن را به صورت دقيق بيان كرد.
مطابق نظريه استاندارد احتمالات، طرح هر شكلي از استقراء كه بتواند از صفر شدن احتمال گزاره هاي كلي مربوط به اين جهان، صرف نظر از مقدار و ميزان قراين مشاهدتي، اجتناب ورزد بسيار مشكل خواهد بود.
توضيح اين كه: شواهد مشاهدتي شامل تعداد محدودي گزاره هاي مشاهدتي است، در صورتي كه گزاره هاي كلي مدعي خبر دادن از بي نهايت وضعيت هاي ممكن است. بنابراين، احتمال صادق بودن تعميم كلي برابر است با مقداري معين تقسيم بر بي نهايت. جواب اين تقسيم، هر قدر هم كه تعداد گزاره هاي مشاهدتي كه قراين ما را تشكيل مي دهند افزايش يابد، همواره صفر خواهد بود. اين تعبيري احتمالاتي است براي نشان دادن اين كه با زبان فني احتمالات هم نمي توان از تعداد محدود گزاره مشاهدتي به قوانين جهان شمول رسيد!
حل دوم: علم فقط يك حالت را پيش بيني مي كند نه همه حالات را!
راه ديگري كه براي حفظ مسلك استقراء گرايي انديشيده شده است اين است كه به جاي نسبت دادن احتمالات به قوانين و نظريه هاي علمي، احتمال صادق بودن هر يك از پيش بيني ها را تعيين مي كنند. طبق اين روي كرد، هدف علم، براي مثال تعيين احتمال طلوع فرداي خورشيد است و نه تعيين احتمال اين كه خورشيد هميشه طلوع خواهد كرد. دستگاه هاي محاسباتي متنوعي حول اين محور تكوين يافته اند تا مقدار احتمال پيش بيني هاي منفرد را محاسبه كنند.
دو ايراد اين گونه دستگاه ها را ذكر مي كنيم:
اول: اين تصور كه مقصود از علم توليد مجموعه اي از پيش بيني هاست و نه يافتن معرفت به شكل دستگاهي از گزاره هاي كلي،خلاف شهود و وجدانيات عادي ماست!
دوم: حتي اگر هدف علم را محدود به پيش بيني ها كنيم مي توان استدلال كرد كه نظريه هاي علمي، و در نتيجه قضاياي كلي، به طور محتوم در تخمين احتمال موفقيت پيش بيني ها به كار مي آيند. به این معنا که به طور مثال اگر معرفت ما از قوانین حاکم بر رفتار منظومه شمسی منظور شود تخمین احتمال این که فردا خورشید طلوع خواهد کرد افزایش می یابد. یعنی ما قبل از تخمین احتمال طلوع خورشید با استفاده از یک معرفت علمی (سوال:این معرفت چگونه به دست آمده؟) در تخمین خود استفاده کرده ایم!
این موضوع که احتمال درستی پیش بینی ها به نظریه ها و قوانین کلی متکی است، تلاش استقراء گرایان را برای تعیین مقداری برای احتمال پیش بینی های منفرد که صفر نباشد، بی ثمر می سازد. هرگاه گزاره هاي جهان شمول به نحو موثري مورد استفاده قرار گيرد احتمال درستي پيش بيني هاي منفرد صفر خواهد شد.
پاسخ هاي ممكن به مساله استقراء
با توجه به مساله استقراء و مسائل مربوط به آن، استقراء گرايان براي تبيين علم به صورت مجموعه اي از گزاره ها كه ميتوان صدق يا صدق احتمالي آن ها را با توجه به قراين معين اثبات كرد، با مشكلات پي در پي مواجه شده اند.هر تدبيري كه براي دفع شبهه اي يا رفع انتقادي انديشيده اند آن ها را از هر گونه تصور شهودي راجع به فرآيند علم دورتر كرده است(هر راه حلي پيش نهاد كرده اند باز هم مشكلي ديگر عارض مي شود).
پاسخ هاي ديگري مي توان به مساله استقراء داد كه يكي از آن ها شكاكانه است. ما مي توانيم ابتناي علم بر استقراء و هم چنين برهان هيوم كه استقراء نمي تواند با توسل به منطق و تجربه تصديق شود را بپذيريم و نتيجه بگيريم كه علم را نمي توان به طور عقلاني توجيه كرد. هيوم خود موضعي اين گونه داشت. وي معتقد بود كه عقيده به قوانين و نظريه ها چيزي بيش از عادات روان شناختي كه در نتيجه تكرار مشاهدات مربوط به دست آمده اند نيست!
پاسخ دوم عبارت است از سست كردن اين شرط استقراگرايان كه تمام معارف غير منطقي بايد از تجربه اخذ شوند و نيز اقامه برهان هاي ديگري براي توجيه اصل استقراء. با اين حال مسلم و قطعي فرض كردن اصل استقراء يا چيزي شبيه آن قابل قبول نيست! چرا كه در فرآيند استقراء تربيت، پيش داوري ها و فرهنگ ما در نتيجه گيري ها دخيل است و از اين رو نمي تواند راهنماي قابل اعتمادي براي چيزي كه معقول و منطقي است باشد! (در گفتار هاي بعد توضيح داده خواهد شد). اگر قرار است معقوليت اصل استقراء را مورد دفاع قرار دهيم بايد استدلال پيچيده تري جستجو كنيم نه اينكه به بديهي بودن آن متوصل شويم!
و راه حل سوم براي مساله استقراء عبارت است از اينكه ابتناي علم بر اسقراء را انكار كنيم. اگر بتوانيم ثابت كنيم كه علم شامل استقراء نمي شود از مساله استقراء پرهيز كرده ايم. ابطالگرايان، به ويژه كارل پوپر، اين راه برد را وجهه همت خود قرار داده اند كه در گفتار هاي بعد آن را بررسي خواهيم كرد.
سلسله مباحث چیستی علم؛
مفهموم احتمال، راهبردی براي تعديل نظر استقراگرايان
گفتار پنجم: حل های سرپایی از مساله استقراء
خبرگزاری ایمنا: بر طبق ديدگاه احتمالي، ما نمي توانيم به صرف مشاهده مكرر يك پديده با ويژگي و خاصيت معلوم، صد در صد مطمئن باشيم كه اين پديده در همه زمان ها و مكان ها اين ويژگي را دارد بلكه مي توانيم بگوييم اين پديده با اين ويژگي احتمالا هميشه همراه است.
کد خبر 95632




نظر شما