به گزارش خبرگزاری ایمنا از البرز، کوچههای باریک جنوب شهر هنوز بیدار نشدهاند که چراغهای مرکز «امید مادر» یکییکی روشن میشود؛ جایی که هر روز، تصمیمهایی بزرگتر از توان شانههای یک مادر، روی میزهای کوچک آن گذاشته میشود. زهرا موسایی، مدیر گروه مردمی «امید مادر»، سالهاست میان این تصمیمها قدم میزند؛ تصمیمهایی که سرنوشت یک خانواده و گاهی آینده یک انسان را تغییر میدهد.
شروع یک روایت؛ وقتی «نه» گفتن آسانتر از «زندگی دادن» میشود
روایت از زمانی آغاز شد که خانم محمدی، زنی با چهرهای خسته و کودکی در آغوش، وارد مرکز شد، از همان لحظه اول، نگرانی در صورتش دیده میشد؛ همان نوع نگرانی که به طور معمول از ترکیب خستگی، بیپولی و بیپناهی ساخته میشود.
در همان جلسه اول، بدون مقدمه گفت: نمیتوانم این بارداری را ادامه بدهم. همسرم اعتیاد دارد، وضع مالیمان اجازه نمیدهد، همین که توانستهایم مهسا را تا اینجا برسانیم، خودش یک معجزه است.
این جملهها برای زهرا موسایی مدیر مرکز آشنا بود؛ اما آشنایی آن، از وزنشان کم نمیکرد. او میدانست پشت هر تصمیم برای سقط جنین، مجموعهای از بحرانها پنهان است که گاهی از سالها قبل روی هم تلنبار شدهاند، بنابراین گفتوگو را نه با نصیحت، بلکه با شنیدن آغاز کرد؛ با باز کردن مسیری که به مادر اجازه دهد از میان ترسها عبور کند، نه اینکه بر آنها سرپوش بگذارد.

مذاکراتی که در نهایت به زندگی منتهی شد
جلسات متعددی گذشت، بخشی از آنها آرام، بخشی پُر از اشک و بخشی در سکوت؛ تصمیم نهایی نه ناگهانی، بلکه نتیجه مجموعهای از همین گفتوگوها بود "بارداری ادامه یابد و در صورت نیاز، نوزاد پس از تولد برای مدتی به امانت در مرکز نگهداری شود. "
این سازوکار، سالهاست راهی برای کمک به خانوادههایی است که میان خواستن و نتوانستن گرفتار شدهاند؛ راهی برای آنکه مادر مجبور نباشد میان فشار اقتصادی و وجدان مادری یکی را انتخاب کند.
ماههایی که مرکز «امید مادر» جای خالی یک خانواده را پر کرد
در ماههای بعد، مراقبت از خانم محمدی تنها یک کار اداری نبود؛ تیم مرکز از مشاور تا مددکار قدمبهقدم وضعیت او را پیگیری کردند، از جلسات مشاوره تا کمکهای معیشتی، همه برای این بود که او دوره بارداری را با کمترین تلاطم پشت سر بگذارد.
در این مدت، مادر بارها دچار تردید شد اما هر بار به مرکز بازگشت، این بازگشت، نشانه اعتماد بود؛ اعتمادی که در چنین پروندههایی، مهمترین سرمایه است.

لحظه تولد؛ وقتی «عاطفه» چشم باز کرد
بالاخره روزی رسید که نامش بعدها بارها در میان اعضای مرکز تکرار شد: روز تولد عاطفه.
نوزادی کوچک، آرام و ظریف؛ کودکی که اگر چند ماه قبل تصمیم دیگری گرفته میشد، شاید هرگز فرصت آمدن به جهان را پیدا نمیکرد.
اما برخلاف بسیاری از پروندهها، خانواده محمدی همان روز اول برای تحویل گرفتن نوزاد آماده نبودند، اعتیاد پدر هنوز کنترل نشده بود، مشکلات اقتصادی همچنان فشار میآورد و مادر با وجود عشق آشکارش، نمیتوانست مسئولیت یک نوزاد را در آن شرایط برعهده بگیرد.
بااینحال، تصمیم آنها روشن بود "وقتی پدر از اعتیاد پاک شد و وضعیتمان بهتر شد، عاطفه به خانه برمیگردد. "
این جمله نه وعدهای ساده، بلکه تعهدی در میان بحرانی پیچیده بود.

چهره بزرگتر مسئله؛ پشت پرده تصمیمهای سقط جنین
چیزی که این روایت را از یک داستان فردی فراتر میبرد، تجربههای گستردهای است که موسایی بهعنوان فعال این حوزه از آن میگوید.
او لایههای پنهانتری از مسئله را آشکار میکند "دلایلی که مادران را به فکر سقط میاندازد، فقط فقر نیست، بعضیها فکر میکنند از پس تربیت بچه برنمیآیند، برخی فرزند کوچک دارند و بعضی حتی با موضوعات پیشپاافتادهای مثل اینکه خانهشان پله دارد، احساس میکنند بارداری برایشان دشوار خواهد شد.
این فعال حوزه زنان عنوان میکند: در بعضی پروندهها، مسئله، «جنسیت جنین» است، فشارهایی که از دل فرهنگ یا خانواده میآید و مادر را به تصمیمهایی سوق میدهد که گاه تا آخر عمر با او میماند.
در میان پروندهها، موسایی از مادری یاد میکند که به دلیل فشار مالی قصد سقط داشت و با کمک خیران برای او کسبوکاری کوچک راهاندازی شد، حالا نهتنها از پس هزینههای زندگی برمیآید، بلکه از تصمیمش برای حفظ جنین بهعنوان «بهترین انتخاب زندگیاش» یاد میکند.
در نمونه دیگری، مادرانی بودهاند که به دلیل سن بالا و نگرانی از سلامت جنین، قصد پایان دادن بارداری را داشتند، اما با شرح دقیق اطلاعات علمی و مشاورههای تخصصی، نگرانیشان رفع شده و مسیر تصمیمشان تغییر پیدا کرده است.
موسایی: سقط جنین فقط یک تصمیم فردی نیست
زهرا موسایی بارها تأکید میکند که سقط جنین در قدم اول یک انتخاب فردی بهنظر میرسد، اما در واقع لایهای گسترده از آسیبها را با خود حمل میکند؛ از تبعات روانی بر مادر گرفته تا اثرات اجتماعی و حتی جمعیتی.
وی میگوید: اینکه مادرها در لحظه تصمیم چه میکنند، تنها یک بخش ماجراست، مسئله اصلی این است که جامعه و نهادهای مسئول چقدر پیش از آن لحظه در کنار این زنان بودهاند.
به باور این فعال حوزه زنان کاهش آمار سقط جنین تنها با برخورد سلبی یا محدودیت قانونی امکانپذیر نیست؛ بلکه نیازمند شبکهای از حمایتهای فرهنگی، اقتصادی و مشاورهای است که مادر را در تصمیمگیری تنها نگذارد.

پایانی که هنوز آغاز است
امروز، عاطفه در مرکز «امید مادر» نگهداری میشود؛ نه بهعنوان کودکی رهاشده، بلکه بهعنوان امانتی که خانوادهاش قول دادهاند زمانی که شرایطشان تغییر کرد، برای بازگشتش آماده باشند.
در اتاقهای کوچک مرکز، هر روز سرگذشت مادرانی مرور میشود که میان بار سنگین زندگی و میل به حفظ آنچه در شکم دارند، معلق ماندهاند.
میان تمام این روایتها، چیزی که ثابت مانده، نقش مجموعههایی مثل «امید مادر» است؛ گروههایی کوچک اما اثرگذار که در ساکتترین گوشههای شهر، به جای حذف، راه نجات نشان میدهند.
به گزارش ایمنا، طرح «نفس» نمونهای از یک حرکت ملی است که با ابتکار بسیج جامعه پزشکی و همراهی وزارت بهداشت شکل گرفت تا از جان هزاران جنین محافظت کند. این طرح نشان میدهد که وقتی نهادهای مردمی و دولتی در کنار هم قرار میگیرند، میتوانند تأثیر بزرگی بر سلامت جامعه بگذارند.
با ایجاد صدها مرکز مشاوره و حمایت، طرح نفس نهتنها آمار سقطهای غیرضروری را کاهش داده، بلکه فرهنگ ارزشگذاری بر حیات انسانی را نیز تقویت کرده است.
نفس امروز بهعنوان یک نماد همدلی و مسئولیت اجتماعی شناخته میشود؛ حرکتی که جان هزاران کودک را نجات داده و امید تازهای به خانوادهها بخشیده است.


نظر شما