به گزارش سرویس ترجمه خبرگزاری ایمنا، کلاس اول ابتدایی مرحلهای مهم در مسیر آموزشی کودکان در سراسر جهان است. هرچند سن شروع، برنامه درسی و تجربه مدرسهای دانشآموزان پایه اول در کشورهای مختلف متفاوت است، روندها و ویژگیهای مشترکی وجود دارد که شکلدهنده آموزش ابتدایی در سطح بینالمللی هستند.
تنوع آغاز و دورههای پایه اول ابتدایی در جهان
کشورهای مختلف جهان رویکردهای متنوعی را در برنامههای آموزشی پایه اول ابتدایی به کار میگیرند که نشاندهنده تفاوتهای فرهنگی، فلسفههای آموزشی و اولویتهای سیاستگذاری آموزشی است. این رویکردها بهطور معمول در یک طیف از تاکید بر آموزش مبتنیبر بازی تا تمرکز قوی بر برنامههای درسی آکادمیک قرار دارند.
در کشورهای با تأکید بر آموزش مبتنیبر بازی همچون سوئد، آموزشهای پیشدبستانی و سالهای اول ابتدایی مبتنیبر بازی آزاد، بازیهای تخیلی و یادگیری خودجوش است، بهگونهای که نقش معلم بیشتر تسهیلگر و فشار آکادمیک در این دورهها کم است. در چنین نظامهایی، یادگیری رسمی آکادمیک با فاصله زمانی بیشتر و در سنین بالاتر آغاز میشود و بازی به مرکزیترین عنصر در ساخت دانش و رشد جامع کودکان تبدیل شده است.
سنگاپور نیز رویکردی متعادل دارد که ترکیبی از بازی آزاد و هدایتشده را بهعنوان ابزاری برای تقویت خلاقیت و مهارتهای عاطفی-اجتماعی بهکار میگیرد. در بعضی مناطق استرالیا و کانادا نیز بازی در سالهای اول آموزشی بسیار مورد توجه است و کودکان در نوعی از بازیهای اجتماعی، نمایشی و فضای باز شرکت میکنند که در آن معلمان بیشتر نقش تسهیلگر دارند تا ناظر و مدیر مستقیم کلاس.

در ایالات متحده آمریکا، بسته به ایالت و برنامه آموزشی، رویکردی درحال رشد بهسوی یادگیری مبتنیبر بازی دیده میشود که در کنار آموزش مهارتهای پایه خواندن و ریاضیات، اهمیت توسعه مهارتهای خلاقیت، اجتماعی و عاطفی را برجسته میکند. این رویکرد بیشتر در مقاطع سنین پیشدبستان و کلاس اول دیده میشود که تلاش دارد تعادلی میان آموزش رسمی و زمینههای اکتشافی بازی برقرار کند.
در سوی دیگر طیف، کشورهایی قرار دارند که برنامههای آموزشیشان بار سنگینی از محتوای آکادمیک دارد. چین نمونه برجستهای است که در آن با وجود اینکه پیشدبستانی تأکید بیشتری بر بازی دارد، کلاس اول ابتدایی بهطور چشمگیری متکیبر آموزشهای رسمی و محتوای درسی سنگین است که بر خواندن، نوشتن و ریاضیات بهعنوان مهارتهای بنیادین تمرکز دارد.
برزیل نیز سیاستهای ملی خود را بهسمت موفقیت زودهنگام در سوادآموزی برنامهریزی کرده و این رویکرد را بخشی از برنامههای جامع اجتماعی برای کاهش نابرابریها قرار داده است؛ به همین ترتیب آموزشهای کلاس اول این کشور ساختارمند و هدفمند برای رسیدن به مهارتهای خواندن و نوشتن است.
در ایالات متحده آمریکا، در برنامههای استاندارد کلاس اول نیز تأکید بسیاری بر مهارتهای سوادآموزی اولیه، آموزش دستورزبان و ریاضیات و یادگیری مهارتهای عاطفی-اجتماعی وجود دارد که بهطور معمول با درسهای ساختارمند و معیارهای قابل اندازهگیری همراه است. در بلژیک و بعضی کشورهای اروپایی دیگر، برخلاف سوئد، رویکردی بیشتر معلممحور و آکادمیک به کار گرفته میشود که هدفهای آموزشی در سنین پایینتر و فراتر از بازی به صورت جدی دنبال میشوند.

بسیاری از کشورها نیز رویکردهای ترکیبی و متعادل را اتخاذ کردهاند که در آنها بازی و فعالیتهای مبتنیبر بازی همراه با آموزشهای آکادمیک پایه در کنار هم قرار میگیرند تا رشد همهجانبه کودکان را تضمین کنند. در این رویکردها، بازی بهعنوان ابزار ارتقای مهارتهای حل مسئله، خلاقیت و رشد عاطفی-اجتماعی به رسمیت شناخته شده است و آموزش رسمی نیز بر مهارتهای بنیادی سواد و شمارش تأکید دارد.
بنابراین در جهان امروز، در کشورهایی همچون سوئد و سنگاپور تأکید بر آموزش مبتنیبر بازی و کاهش فشار آکادمیک در سالهای ابتدایی آموزش مشهود است، در حالی که کشورهایی همچون چین، برزیل و بسیاری از ایالتهای آمریکا برنامههایی با رویکرد بیشتر آکادمیک و مبتنیبر معیارهای دقیق یادگیری دارند. با این حال بخش قابلتوجهی از نظامهای آموزشی تلاش میکنند تا تعادلی میان یادگیری از طریق بازی و آموزش هدفمند آکادمیک برقرار کنند تا بتوانند ضمن رعایت اولویتهای فرهنگی و آموزشی خود، بهترین نتایج رشد کودکان را در پایه اول ابتدایی به دست آورند. این روندها نشاندهنده سازگاری سیستمهای آموزش با یافتههای جدید درباره رشد کودک و اولویتهای فرهنگی در سراسر جهان است.
سن ورود به پایه اول ابتدایی در کشورهای مختلف جهان
سن شروع مدرسه یکی از موضوعات مهم و مورد بحث میان آموزگاران، سیاستگذاران و والدین در سراسر جهان است که تأثیر قابلتوجهی بر آمادگی کودکان برای ورود به سال اول ابتدایی دارد. آمادگی تحصیلی کودکان شامل مهارتهای شناختی، اجتماعی و عاطفی لازم برای شروع موفقیتآمیز مدرسه است و پژوهشهای تازه در سال ۲۰۲۵ نشان میدهند که رابطه بین سن شروع مدرسه و نتایج آموزشی، پیچیده و چندوجهی است و تحتتأثیر عوامل متعددی قرار دارد.

کودکانی که زودتر (در سنین ۴ تا ۵ سالگی) وارد مدرسه میشوند، فرصت طولانیتری برای کسب مهارتهای آکادمیک پایه دارند و در سالهای ابتدایی نسبت به کودکان دیرتر وارد شده، پیشرفتی سهماهه نشان میدهند. با این حال این مزیتهای کوتاهمدت ممکن است در سالهای بالاتر ابتدایی یا متوسطه کاهش پیدا کند، بهویژه اگر کیفیت آموزش باقیمانده مناسب نباشد. از سوی دیگر، کودکانی که دیرتر (از ۷ سالگی) وارد مدرسه میشوند، بهطور معمول از توانمندیهای بالاتر عاطفی، اجتماعی و مهارتهای خودکنترلی برخوردارند که سبب تطابق بهتر و یادگیری عمیقتر آنها میشود. این کودکان بهطور معمول نتایج تحصیلی و اجتماعی مطلوبی دارند و کمتر دچار فشارهای روانی ناشی از شروع زودهنگام مدرسه میشوند.
تحقیقات نشان میدهند که تجربه حضور در مدرسه و تحصیل تأثیر بیشتری بر رشد مهارتهای شناختی دارد تا صرف بزرگتر شدن کودک. به عبارت دیگر، یک سال تحصیل مؤثرتر از یک سال افزایش سن به رشد مهارتهای خواندن و نوشتن کمک میکند. از سوی دیگر با ارائه آموزش با کیفیت و حمایت مناسب، کودکان کوچکتر در همان کلاس میتوانند به اندازه همکلاسیهای بزرگتر پیشرفت کنند که برخلاف تصور رایج مبنیبر آسیبپذیری یادگیری کودکان کوچکتر در کلاس است.
علاوهبر مهارتهای شناختی، آمادگی اجتماعی-عاطفی و مهارتهای خودتنظیمی از عوامل کلیدی موفقیت کودکان در سال اول مدرسه هستند که با سن شروع ارتباط دارند. کودکان بزرگتر کنترل هیجانی، توانایی تمرکز و مهارتهای اجتماعی بهتری دارند و رفتارهای مثبت آموزشی بیشتری بروز میدهند. تجربیات باکیفیت پیشدبستانی و محیطهای حمایتی دوران کودکی نقش مهمی در تقویت این مهارتها دارند و میتوانند تا حدی تفاوت آمادگی بین کودکان کوچکتر و بزرگتر را کاهش دهند. رابطه گرم و پاسخگو با معلمان و مشارکت فعال خانوادهها در فرایند آموزش نیز از عوامل کلیدی برای افزایش آمادگی تحصیلی به شمار میروند.

موضوع سن شروع مدرسه باید در چارچوب عدالت اجتماعی نیز مورد بررسی قرار گیرد؛ زیرا در شرایطی که کودکان محرومتر دیرتر وارد مدرسه یا از پیشدبستانهای با کیفیت پایین بهرهمند میشوند، شکافهای آموزشی تقویت و نابرابریها عمیقتر میشوند. دسترسی برابر به آموزش باکیفیت پیشدبستانی میتواند این نابرابریها را کاهش دهد و زمینه آمادگی بهتر و موفقیت تحصیلی همه کودکان، فارغ از سن شروع را فراهم کند. بنابراین سیاستگذاران باید در طراحی مقررات سن ورود به مدرسه به مسئله عدالت توجه و برای کودکان آسیبپذیر برنامههای حمایتی ویژه تدوین و روی آن سرمایهگذاری کنند.
بر اساس شواهد موجود، توصیههای اصلی برای بهبود سیاستها و روشهای آموزشی عبارتند از:
- اعمال سیاستهای منعطف برای ورود به مدرسه که علاوهبر محدودیت سنی، ارزیابیهای رشد و مداخلههای فردی را نیز در نظر گیرد
- سرمایهگذاری جدی در آموزش باکیفیت پیشدبستانی بهویژه برای کودکان با ورود زودهنگام به مدرسه
- تأکید همزمان بر آموزش مهارتهای خودتنظیمی، شایستگیهای اجتماعی و سلامت عاطفی در کنار آموزشهای علمی
- جلب و تقویت مشارکت خانوادهها و جامعه در فرایند آموزش اولیه که نقش مهمی در تسهیل انتقال موفق کودکان به مدرسه و پیشبرد موفقیتهای بلندمدت تحصیلی دارد
به این ترتیب سن شروع مدرسه یکی از عوامل مؤثر بر آمادگی سال اول ابتدایی است، اما بهتنهایی تعیینکننده موفقیت تحصیلی نیست. آمادگی کلی کودکان ترکیبی از سن، مهارتهای رشدی، کیفیت آموزش پیشدبستانی و حمایت خانوادگی است. کودکان با ورود زودهنگام به مدرسه دارای مزیتهای کوتاهمدت شناختی هستند که وابستگی زیادی به کیفیت آموزش و پشتیبانی دارند و کودکان دیگر بلوغ عاطفی بیشتری دارند که به یادگیری عمیقتر کمک میکند. سیاستهای بهینه باید تعادلی میان این عوامل برقرار کنند تا همه کودکان برای موفقیت تحصیلی و اجتماعی آماده شوند.

از دیدگاه جهانی، بیشتر کودکان بین سنین ۵ تا ۷ سال وارد کلاس اول میشوند، اما سیاستها و فرهنگها موجب تفاوت در این سن میشوند. بهطور معمول در آمریکا کودکان پس از پایان کودکستان در ۵ سالگی و در ۶ سالگی وارد کلاس اول میشوند. در استرالیا سن شروع کلاس اول بین ۶ تا ۷ سال است و پیشدبستانی از ۴ یا ۵ سالگی آغاز میشود. در برزیل کودکان در ۶ سالگی وارد آموزش ابتدایی میشوند که مدت ۹ سال طول میکشد و به دو بخش تقسیم شده است. فنلاند با سیستم آموزش قوی، ورود به مدرسه را از سن ۷ سالگی آغاز میکند و پیشدبستان اجباری برای همه کودکان دارد. آفریقای جنوبی شروع تحصیل در کلاس اول را در ۷ سالگی دارد و تحصیلات تا کلاس ۹ اجباری است. چین بهطور معمول ورود به کلاس اول را در ۶ سالگی با توجه به تاریخهای ثبتنام مشخص اجرا میکند. در شمال ایرلند کودکان از سن ۴ سال و ۲ ماه وارد آموزش رسمی میشوند و مصر ثبتنام اجباری را از ۶ سالگی آغاز میکند و تحصیل تا ۱۵ سالگی ادامه دارد. این تفاوتها بازتابدهنده رویکردهای آموزشی، قوانین اجباری و فرهنگهای متنوع است که بر آمادگی دانشآموز تأثیرگذار است.
در بیشتر کشورها، تحصیل از کلاس اول اجباری و پیشدبستانی یا کودکستان اجباری یا انتخابی است. زمان ثبتنام بر اساس تاریخ تولد کودکان و شروع سال تحصیلی تعیین میشود؛ برای مثال آمریکا و استرالیا مهلت ثبتنام را در تابستان دارند و بعضی کشورهای اروپایی بر اساس گروه سنی در سال تحصیلی ثبتنام میکنند. بعضی کشورها برنامههای منعطف و ارزیابیهایی برای تعیین زمان ورود کودکان به مدرسه ارائه میدهند. والدین اغلب انتظار دارند که آموزش ابتدایی محیطی ایمن، فراگیر و پویا باشد و تعادلی میان آموزش علمی دقیق و توسعه رفاه اجتماعی کودکان فراهم کند.

فرایند توسعه همهجانبه در برنامههای درسی ۲۰۲۵
روند برنامههای درسی در سال ۲۰۲۵ به سوی توسعه همهجانبه کودک حرکت میکند و تنها شامل آموزشهای آکادمیک نمیشود. بیشتر کشورها خواندن، نوشتن و ریاضی پایه را به زبان و فرهنگ ملی آموزش میدهند. توجه ویژهای نیز به آموزش مهارتهای عاطفی و اجتماعی (SEL) جهت تقویت توانایی مدیریت هیجانات، همدلی و تعاملات بین فردی کودکان اعمال میشود. فناوری آموزش با استفاده از تبلتها، تختههای تعاملی و نرمافزارهای آموزشی بهصورت فزایندهای در کلاسها بهکار گرفته میشود تا آموزش شخصیسازی و متناسب با نیازهای ویژه هر کودک شود.
روشهای پروژهمحور و پرسشمحور جایگزین روشهای حفظی قدیمی شده است و کودکان را در حل مسائل دنیای واقعی مشارکت میدهد. توجه به آموزش فرهنگیمحور موجب میشود تنوع فرهنگی دانشآموزان در محیط آموزشی رعایت شود. آموزش STEAM (علوم، فناوری، مهندسی، هنر و ریاضی) حتی در پایههای ابتدایی جا افتاده است و به شکوفایی همزمان خلاقیت و تفکر تحلیلی کمک میکند.
برنامههایی برای یادگیری در فضای باز و طبیعتمحور بهمنظور افزایش فعالیت بدنی و تحریک حس کنجکاوی کودکان نیز گسترش پیدا کردهاند. بهعنوان مثال، دانشآموزان پایه اول در آمریکا در کنار آموزش مهارتهای اجتماعی و پروژههای گروهی از فناوری برای پیشبرد یادگیری خود استفاده میکنند و در فنلاند نیز ترکیب بازی و آموزش رسمی از ویژگیهای نظام آموزشی محسوب میشود که با شروع دیرتر مدرسه در سن ۷ سالگی هماهنگ شده است.
نظامهای آموزش کلاس اول در سال ۲۰۲۵ با وجود پیشرفتهای چشمگیر با چالشهایی نیز روبهرو هستند که از جمله آنها تضمین دسترسی برابر به آموزش باکیفیت، پاسخگویی به نیازهای متنوع یادگیری، حفظ نیروهای آموزشی و جلوگیری از خستگی زودهنگام دانشآموزان است. با این حال ابزارهای دیجیتال، روشهای مبتنیبر شواهد آموزشی و همکاریهای بینالمللی فرصتهای بیسابقهای برای ارتقا کیفیت آموزش و بهبود تجربه کودکان فراهم آوردهاند.

مقایسه پایه اول در آمریکا، فنلاند، چین و برزیل
بهطور کلی آموزش کلاس اول در این سال مجموعهای زنده و متنوع محسوب میشود که تحتتأثیر عوامل فرهنگی، قانونی و تربیتی شکل گرفته است. اگرچه سن شروع و برنامه درسی در کشورها متفاوت است، اما روندهای مشترکی همچون توجه به سلامت عاطفی، استفاده از فناوری، یادگیری فعال و احترام به تنوع فرهنگی نمایان است. هدف نهایی ایجاد پایههای قوی برای یادگیری مادامالعمر تمام کودکان جهان، بدون توجه به مکان آغاز مسیر تحصیلی آنهاست.
برای مثال بررسی جامع اهداف برنامه درسی پایه اول ابتدایی در چهار کشور آمریکا، فنلاند، چین و برزیل در سال ۲۰۲۵ نشاندهنده تفاوتها و شباهتهای قابلتوجهی در رویکردهای آموزشی هر کشور است. این مقایسه بر اساس آخرین اصلاحات و استانداردهای برنامه درسی در سال ۲۰۲۵ مستندشده توسط اداره آموزش ایالت نیویورک آمریکا، برنامه درسی ملی فنلاند، قانون آموزش پیشدبستانی چین و برنامههای وزارت آموزش برزیل گردآوری شده است و نمایانگر تنوع رویکردهای آموزشی در سطح جهانی است.
سن آغاز تحصیل رسمی در این کشورها تفاوت دارد؛ فنلاند آغاز مدرسه را در سن ۷ سالگی تعیین کرده است، در حالی که آمریکا، چین و برزیل کودکان را در سن ۶ سالگی به کلاس اول میفرستند. این تأخیر در فنلاند با توجه به تأکید آن کشور بر رشد کامل کودک و آمادگی روانی او برای ورود به مدرسه است.

رویکرد برنامه درسی در آمریکا بر یادگیری فردی، تفکیک شده و متناسب با نیازهای فرهنگی و زبانی دانشآموزان استوار است و تمرکز ویژهای بر آمادگی شناختی و رشد اجتماعی-هیجانی دارد. فنلاند اصلاحاتی در برنامه درسی ملی خود انجام داده است که مشارکت دانشآموزان، یادگیری معنادار، مهارتهای یادگیری مادامالعمر و یادگیری مبتنیبر علایق فردی را تقویت میکند.
در چین، برنامه درسی فعالیتمحور بهمنظور تسهیل گذار کودکان از پیشدبستانی به دبستان طراحی شده است و تأکید میشود دانشآموزان کلاس اول را بهعنوان پایهای نو شروع کنند، هرچند بسیاری از آنها پیش از ورود دانش قبلی دارند. برزیل با تمرکز ویژه بر سوادآموزی، برنامهای ملی برای تضمین مهارتهای خواندن و نوشتن تا پایان پایه دوم ترتیب داده است که سواد را بهعنوان پایهای برای یادگیری مادامالعمر و مشارکت اجتماعی میداند و پس از همهگیری کرونا بر جبران افت یادگیری تأکید دارد.
از نظر اهداف یادگیری، برنامه آمریکا شامل حوزههایی همچون رویکردهای یادگیری و شناخت، رشد جسمانی و سلامت، یادگیری اجتماعی و هیجانی، آموزش زبان انگلیسی و مسیرهای یادگیری فردی است. فنلاند بر مشارکت دانشآموز، انگیزه، مسئولیتپذیری در انجام امور مدرسه، حل مسئله و یادگیری مبتنی بر تجربه و احساسات تمرکز دارد.
چین به واسطه قانون آموزش پیشدبستانی، هدایت میکند که محتوای مدارس ابتدایی نباید در مهدکودک آموزش داده شود و بنابراین برنامهها بهگونهای تنظیم شدهاند که گذار نرم و آسانی داشته باشد. در برزیل، مهارتهای خواندن و نوشتن در اولویت قرار دارند و هدف اصلی ارتقای سواد برای توانمندسازی فرد و کاهش نابرابریهای اجتماعی است.

روشهای آموزشی در آمریکا تاکید بر سوادآموزی زودهنگام با استفاده از آگاهی واجی (فونولوژیک)، استراتژیهای درک مطلب و روشهای چندحسی دارد و همزمان مهارتهای اجتماعی-هیجانی را در فرآیند آموزش ادغام میکند. در فنلاند آموزش با رویکردی منعطف انجام میشود تا توسعه همهجانبه دانشآموزان تأمین شود و دانشآموزان مسئولیت پذیری و خودارزیابی را میآموزند و تدریس براساس علایق و تعاملات آنها طراحی میشود.
چین با محدود کردن آموزشهای آکادمیک در پیشدبستانی و تأکید بر فعالیتهای گروهی، به کودکان کمک میکند که برای ورود به دبستان آماده شوند. برزیل تمرکزش را بر توسعه مواد آموزشی مؤثر، آموزش معلمان، ارزیابی و نظارت گذاشته و سرمایهگذاری قابلتوجهی در زیرساختهای مدارس و پشتیبانی از آموزگاران انجام میدهد.
در زمینه ارزیابی، آمریکا و فنلاند بیشتر بر ارزیابی مستمر و مبتنیبر پیشرفتهای توسعهای به جای آزمونهای استاندارد شده تأکید دارند و این ارزیابیها با مشارکت خود دانشآموز صورت میگیرد. در مقابل، چین و برزیل براساس استانداردهای ملی و سیاستهای ساختاری نظاممند، روند پایش و ارزیابی یادگیری بهویژه در حوزه سوادآموزی را اجرا میکنند. چین همچنین جداسازی میان برنامه درسی پیشدبستانی و ابتدایی را قانونی و اجباری کرده است.

در پایان، اهداف فراتر از آموزش صرف نیز در این کشورها دیده میشود؛ آمریکا به عدالت آموزشی و پاسخگویی به نیازهای متنوع دانشآموزان و اهمیت یادگیری اجتماعی-هیجانی تأکید دارد. فنلاند یادگیری را در چارچوب مسئولیت اجتماعی، اخلاق و مشارکت در جامعه تعریف میکند و به هدفگیری یادگیری مادامالعمر توجه میکند. چین برنامههای سیاسی قوی برای تحکیم آموزش پیشدبستانی بهعنوان پایهای برای کل سیستم آموزشی دارد. برزیل نیز سواد را در حکم ابزاری برای تحول اجتماعی و کاهش نابرابریها میبیند و بر شمولیت اجتماعی در قالب برنامههای آموزشی تأکید میکند.
گزارش از مریم زمانی، مترجم ایمنا


نظر شما