به گزارش خبرگزاری ایمنا، در دنیای امروز که دغدغههای زیستمحیطی، محدودیت منابع طبیعی و ضرورت نوآوریهای پایدار بیش از هر زمان دیگری احساس میشود، پیوند میان دانشگاه و صنعت اهمیتی دوچندان یافته است. آنچه تا چند دهه پیش بیشتر بهصورت شعار و آرمان مطرح میشد، امروز به ضرورتی انکارناپذیر بدل شده است؛ ضرورتی که اگر جدی گرفته نشود، پژوهشها در حد مقاله و آزمایشگاه باقی خواهند ماند و صنعت نیز از ظرفیتهای عظیم علمی و پژوهشی بیبهره خواهد شد.
نمونهای گویا از این پیوند، تلاش برای توسعه چرم گیاهی مبتنی بر قارچ است؛ نوآوریای که میتواند همزمان پاسخگوی نیازهای زیستمحیطی، اقتصادی و صنعتی باشد؛ قارچها موجوداتی شگفتانگیزند؛ شبکهای از رشتههای نخیشکل به نام «میسیلیوم» تولید میکنند که همچون یک پارچه طبیعی، مقاوم و انعطافپذیر است، همین ساختار زیستی میتواند پایهای محکم برای خلق مادهای نوین باشد که از نظر ظاهری و کارکرد، به چرم طبیعی شباهت دارد اما برخلاف آن، بدون آسیب به حیوانات، بدون مصرف ترکیبات پلاستیکی و با کمترین اثرات مخرب بر محیطزیست تولید میشود. این نوآوری علمی، در بطن خود فرصتی برای بازتعریف صنعت چرم و مدرنسازی زنجیره ارزش آن فراهم میکند.
بااینحال، مسیر تبدیل یک ایده آزمایشگاهی به محصولی صنعتی هرگز ساده نیست، در دانشگاه، پژوهشگران بیشتر به کشف دانش انتشار مقاله و بررسیهای دقیق علمی توجه دارند. آنان زبان علم را با شاخصهایی همچون نوآوری، استناد علمی و مرزهای دانش تعریف میکنند، اما در صنعت دغدغهها متفاوت است؛ آنچه بیش از همه اهمیت دارد بازگشت سرمایه، سرعت تجاریسازی و پایداری اقتصادی پروژهها است، این تفاوت زبان و انگیزه، نخستین مانع بر سر راه همکاری مؤثر دو حوزه است.
از سوی دیگر، زیرساختهای لازم برای آزمودن ایدهها در مقیاس پایلوت یا نیمهصنعتی بهندرت وجود دارد، دانشگاهها بیشتر به تجهیزات تحقیقاتی محدود هستند و صنایع نیز کمتر حاضر به سرمایهگذاری در مرحلهای میشوند که هنوز ریسکها بالا است، این شکاف موجب میشود بسیاری از ایدههای ارزشمند (همچون چرم گیاهی از قارچ) یا در مرحله آزمایشگاهی متوقف شوند، یا در بهترین حالت به شکل نمونهای کوچک باقی بمانند که توانایی ورود به بازار واقعی را ندارد.
اینجاست که ضرورت ایجاد پل ارتباطی پایدار میان صنعت و دانشگاه آشکار میشود؛ پلی که نهتنها از نظر مالی و زیرساختی دو حوزه را به هم پیوند دهد، بلکه زبانی مشترک برای گفتوگو ایجاد کند؛ زبانی که در آن هم ارزشهای علمی حفظ شود و هم نیازهای بازار دیده شود. در این مسیر، حمایتهای دولتی، تعریف گرنتها و تسهیلات هدفمند، ایجاد هابهای فناوری مشترک و حضور تیمهای چندرشتهای نقشی کلیدی ایفا میکند.
پروژههایی همچون چرم گیاهی قارچی نشان میدهد که آینده نوآوری در گرو چنین همکاریهایی است. این فناوری، با استفاده از ضایعات کشاورزی و رشد سریع میسیلیوم، میتواند مادهای اقتصادی، پایدار و قابل رقابت با چرم حیوانی و پلاستیکی تولید کند. اما برای تحقق این آینده، دانشگاه باید فراتر از مقاله و کنفرانس حرکت کند و صنعت نیز باید نگاه کوتاهمدت خود را تعدیل کرده و به فرصتهای بلندمدت بیندیشد. تنها در این صورت است که ایدههای نوآورانه نه در کشوهای آزمایشگاه خاک خواهند خورد و نه در پیچوخم بازار از میان خواهند رفت، بلکه به محصولاتی تبدیل میشوند که زندگی امروز و فردای بشر را دگرگون میسازند.

چرم گیاهی از قارچ؛ نوآوری پایدار و مقاوم
امیر ثابت مدیر شرکت دانشبنیان راسن نوین تجارت آسیا در گفتوگو با خبرنگار ایمنا اظهار کرد: نوعی از قارچها که خواص دارویی منحصر به فردی هم دارند، شبکهای از رشتههای نخی شکل درست میکند که شبیه یک «پارچه طبیعی» است؛ این ساختار را میتوان بهعنوان پایهای محکم و بافتدار برای چرم گیاهی بهکار گرفت، علاوه بر این قارچها سریع رشد میکنند و میتوانند با ضایعات کشاورزی مثل کاه گندم تغذیه شوند و هزینه اولیه را پایین بیاورند که هم اقتصادی وهم دوستدار محیطزیست است، ترکیبی که برای توسعه محصول ایدهآل است نوع قارچ میتواند خوراکی و غیر خوراکی هم باشد و این خواص است که فرایند را پیش میبرد.
وی افزود: قابلیتهای ذاتی و ساختاری قارچها با ایجاد پیوندهای قوی میان رشتهها، ساختاری یکنواخت و مقاوم میسازد وقتی این شبکه را با مواد سلولزی (مثل کاه) ترکیب و فرایندهای حرارتی و پرس مناسب انجام دهیم، میتوانیم مقاومت کششی، انعطاف و دوام را نزدیک چرم طبیعی تنظیم کنیم، بافت قارچ میتواند آن نرمی و انعطاف چرم را بدهد ولی چون تار و پودش طبیعی و قوی است، ماندگاری و مقاومتش هم بالاست.

مدیر شرکت دانشبنیان گفت: یکی از انگیزههای اصلی ما همین موضوع بوده است البته بهشرط اینکه طراحی و تولید درست انجام شود. چرمهای معمولی یا از پوست حیوانات درست میشوند یا از پلاستیکهایی که سالها در طبیعت باقی میمانند اما این محصول زیستتخریبپذیر است، نیازی به ترکیبات سمی مثل PU یا PVCندارد و میتواند از ضایعات کشاورزی استفاده کند؛ همه اینها آلودگی را کاهش و منابع را بهینه میکند. بعلاوه اگر بهجای پوست حیوانات استفاده شود، میتواند به کاهش کشتار و قاچاق پوست کمک کند.
ثابت تاکید کرد: بزرگترین چالش، تولید در حجم زیاد است، قارچها موجودات حساسی هستند، اگر محیطشان کمی نامناسب شود یا آلودگی ایجاد شود، کیفیت محصول نهایی پایین خواهد بود. از طرف دیگر، باید مطمئن بود که کیفیت و ظاهر در فرایند تولید و محصول نهایی تغییر نکند و همواره یکسان باشد. به طور کلی چالشهای کلیدی تولید شامل: مقیاسپذیری فرایند بدون افزایش آلودگی یا تغییر خواص، کنترل آلودگی میکروبی در تولید، تضمین تکرارپذیری کیفیت و رسیدن به مقاومت در برابر آب، سایش و تغییرات pH در محصول نهایی خواهد بود، همچنین باید فرایندهای تکمیلی (همچون پوششها یا عملیات سطحی) را طوری طراحی کنیم که هم خاصیت زیستتخریبپذیری حفظ شود و هم دوام صنعتی فراهم گردد.
وی دادمه داد: علت اصلی این است که «زبان و انگیزه» متفاوت است، دانشگاه به دانش جدید، انتشار مقاله و کنفرانس اهمیت میدهد؛ صنعت دنبال نتیجه عملی، هزینه و زمانبندی مشخص و بازگشت سرمایه است. علاوه بر این مسائل قراردادها، مالکیت فکری، انتظارات زمانی و نبود زیرساختهای پایلوت مشترک موجب میشود هر دو طرف همدیگر را درک نکنند.

مدیر شرکت دانشبنیان تصریح کرد: زمانی که اهداف روشن و مشترک نباشند، کار به سمت نتایج نظری یا صرفِ آزمایش میرود و محصول کاربردی شکل نمیگیرد، به عنوان نمونه دانشگاه ممکن است روی یک الگوریتم یا مقاله تمرکز کند، در حالی که صنعت نیاز دارد نمونه پایلوت ظرف ماهها برای تست بازار آماده شود؛ این اختلاف تمرکز موجب تأخیر، هدررفت منابع و گاهی قطع همکاری میشود، پروژه ممکن است ماهها و یا سالها طول بکشد و وقتی نتیجه آماده شد، صنعت و محصول تولیدی باهم تفاوت داشته و روند بازار تغییر کرده باشد و این یعنی با اینکه دانش خوبی بهدست آمده، ولی در عمل فایدهای به جهت تجاریسازی نخواهد داشت.
ثابت بیان کرد: دلایل عمده همچون نبود تأمین مالی «پلی» بین تحقیق و تولید است، نداشتن امکانات زیرساختی پایلوت یا نیمهصنعتی برای تست محصول در مقیاسبندی های مختلف، مشکلات استانداردسازی و تستهای کاربردی و همچنین مسائل مربوط به مالکیت فکری یا نبود تیمهای چندرشتهای که تحقیق را به محصول تبدیل کنند. خلأ وجود تیم یا ابزاری که زبان علم و بازار را بلد باشد و روندهای بازار و صنعت را بفهمد در این حوزه محسوس است به نظر میرسد اگر این موارد رعایت نشده باشد ایدهها به صرف روی کاغذ باقی خواهند ماند یا و در نهایت در آزمایشگاه به شکل نمونه کوچک ساخته میشوند، بدون اینکه وارد بازارها شوند.
وی تاکید کرد: به نظر میرسد سرمایهگذاران ریسک فناوریهای جدید را گاهی بیش از حد میبینند، بازده مالی ممکن است زمانبر باشد و قراردادهای مالکیت فکری پیچیدهاند، از سوی دیگر، سازوکارهای حمایتی برای پروژههای دانشگاهی-صنعتی (گرنتها، تسهیلات پایلوت و…) درست تعریف نشده اند و فرایند ها با چالشهای زیادی برای متقاضیان همراه است.
مدیر شرکت دانشبنیان بیان کرد: ایجاد گرنت و تسهیلات با شرایط مطلوب تیمهای و شرکتهای نوآور با اهداف و تقسیم مالکیت روشن و مشخص؛ تأسیس آزمایشگاهها و هاب های فناوری به روز به منظور تولید نمونههای پایلوت مشترک برای آزمون مقیاسهای نیمهصنعتی؛ اخذ مشاورههای صنعت و بازار در راهبری تیمهای تحقیقاتی؛ تعریف نقشه راه محصول و پرداخت تسهیلات مرحلهای متناسب با دستیابی به اهداف. این روشها ریسک را کم، شفافیت را بالا و حرکت به سمت محصول را سریعتر میکند.

به گزارش ایمنا، تحلیل مسیر تجاریسازی چرم گیاهی مبتنی بر قارچ نشان میدهد که این فناوری، در عین نوآوری، نیازمند زیرساختها و همکاریهای چندلایهای است تا بتواند از مرحله آزمایشگاهی به سطح صنعتی و بازار واقعی منتقل شود. از منظر علمی، میسیلیوم قارچها به دلیل ساختار رشتهای و قابلیت پیوندهای طبیعی، ظرفیت ایجاد موادی با ویژگیهای مکانیکی نزدیک به چرم حیوانی را دارد. انعطافپذیری، مقاومت کششی و قابلیت تنظیم خواص از طریق ترکیب با سلولز و انجام فرایندهای حرارتی، این ماده را به گزینهای بالقوه برای جایگزینی چرمهای متداول بدل میکند، افزون بر آن، زیستتخریبپذیری و استفاده از ضایعات کشاورزی بهعنوان منبع تغذیه قارچها، این نوآوری را در دسته فناوریهای پایدار و همسو با اقتصاد چرخشی قرار میدهد.
با وجود این نقاط قوت، مسیر تحقق صنعتی این محصول با چالشهای قابل توجهی همراه است. نخستین مانع، تفاوت بنیادی در اهداف و زبان دانشگاه و صنعت است؛ دانشگاه بیشتر بر تولید دانش، اصالت علمی و انتشار پژوهشها تمرکز دارد، در حالی که صنعت به دنبال بازگشت سرمایه، سرعت در تولید و تکرارپذیری کیفیت است. این شکاف موجب میشود زمانبندیها، انتظارات و اولویتها در تضاد قرار گیرند. دومین مانع، نبود زیرساختهای پایلوت و نیمهصنعتی برای آزمون فرایند در مقیاسهای بزرگتر است؛ زیرساختی که میتواند ریسکهای انتقال از آزمایشگاه به کارخانه را کاهش دهد. علاوه بر این، مسائلی همچون مالکیت فکری، استانداردسازی و تأمین مالی نیز نقش بازدارنده دارند.
از منظر علمی–اقتصادی، برای موفقیت در تجاریسازی باید یکپارچگی زنجیره پژوهش تا بازار ایجاد شود. این امر مستلزم تشکیل تیمهای چندرشتهای شامل میکروبیولوژیستها، مهندسان مواد، متخصصان صنایع نساجی و کارشناسان بازاریابی است، همچنین حمایتهای هدفمند دولتی، همچون اعطای گرنتهای مرحلهای، ایجاد مراکز فناوری مشترک و تعریف قراردادهای شفاف مالکیت فکری، میتواند ریسک سرمایهگذاری در مراحل اولیه را کاهش دهد.
بهطور کلی، تحلیل دقیق نشان میدهد که چرم گیاهی قارچی نهتنها یک نوآوری فناورانه، بلکه آزمونی برای کارآمدی پل ارتباطی صنعت و دانشگاه است، اگر این پل با سیاستگذاری صحیح، مدیریت علمی و حمایت مالی مستحکم شود، نتیجه آن ورود محصولی خواهد بود که هم نیازهای بازار را پاسخ میدهد، هم دغدغههای محیطزیستی را کاهش میدهد و هم الگویی برای تجاریسازی سایر دستاوردهای زیستی فراهم میکند، در غیر این صورت خطر آن وجود دارد که این نوآوری همچون بسیاری از ایدههای مشابه، در چرخه تکراری پژوهشهای دانشگاهی گرفتار شده و فرصتهای اقتصادی و زیستمحیطی آن از دست برود.




نظر شما