وقتی خدا عاشق کسی می‌شود، آسمان هم تعظیم می‌کند

ازدواجی با واسطه‌ قرآن، زندگی بر مدار اهل‌بیت و شهادتی که ثمره‌ی یک عمر بندگی بود؛ روایت همسر شهید مجتبی امین زاهد، تصویری روشن از سبک زندگی یک مرد مؤمن و ولایت‌مدار را پیش روی ما می‌گذارد؛ مردی که نه‌تنها برای خدا زندگی کرد، بلکه به وقتش، برای او جان هم داد.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، گاهی بعضی مصاحبه‌ها مثل یک گزارش معمولی شروع نمی‌شوند؛ نه با معرفی رسمی، نه با جمله‌ای خشک و بی‌احساس. گاهی خودت را در میانه‌ی یک روایت می‌یابی که چیزی بیشتر از گفت‌وگوست؛ سفری است از دل زمین تا حوالی آسمان، سفری که با یک تماس تلفنی ساده آغاز شد، اما خیلی زود فهمیدم قدم در مسیری گذاشته‌ام که رد نور دارد، رد عشق دارد و نشان از مردی بود که روی زمین، آسمانی زندگی کرد.

صدای آرامش‌بخش همسر شهید

وقتی صدای همسر شهید امین زاهد، خانم پردیس آجودانیان را از آن‌سوی خط آمد، تنها یک معرفی ساده نبود که شنیدم. در صدای او، طنین آرامش و وقاری نهفته بود که حاصل سال‌ها هم‌نفسی با یک روح بلند بود؛ با مردی که امروز نه تنها عنوان شهید را در بر دارد، بلکه با تمام وجود می‌شود حس کرد «شهید بودن» را پیش از «شهید شدن» تجربه و در جان خود نهادینه کرده بود.

شهید امین زاهد فقط همسر نبود، او تبلور مجموعه‌ای از ارزش‌ها و باورهایی بود که این روزها شاید کمی غریب شده‌اند؛ ایمان، اخلاق، ادب، ولایت‌مداری، مسئولیت‌پذیری، و اشتیاق بی‌پایان برای زندگی بر مدار رضایت خدا؛ و این مصاحبه، تکه‌تکه خاطرات زنی است که در کنار چنین مردی نفس کشیده، زیسته، عاشق شهد، ساخته، رشد کرده و حالا… از دل فراق می‌گوید اما نه با ناله، بلکه با افتخار و با صدایی که در عین بغض، پر از قدرت است.

از همان لحظه‌های نخست گفت‌وگو، وقتی از نحوه آشنایی‌شان می‌گوید، مشخص است که این پیوند از جنس دیگری بوده؛ واسطه‌اش قرآن بوده، دعای مادر، نیت‌های پاک، و قلب‌هایی که برای درک معنای واقعی زندگی مشترک، پیش از هر چیز در جست‌وجوی معنویت و بندگی بودند. همسری که در دومین جلسه خواستگاری، نماز اول وقت را بر هر چیز دیگری مقدم دانسته و در هر عمل ساده‌ای ردّی از سیره اهل بیت پیدا می‌کند، انگار آمده است که راه را نشان دهد، نه فقط برای خانواده‌اش، بلکه برای نسلی که در جست‌وجوی الگوست.

زندگی بر محور حدیث و قرآن

اینجا سخن از مردی است که زندگی‌اش را نه براساس روال معمول، که با نگاهی مقدس پیش برده؛ حتی کوچک‌ترین رفتارهایش بر مبنای حدیثی از معصومین و توصیه‌ای از قرآن تنظیم میکرده و حالا همسرش، راوی این سبک زندگی است؛ سبکی که منتهی به شهادت شد. نه یک اتفاق، نه یک حادثه، بلکه نتیجه طبیعی سال‌ها زیستن برای خدا، سال‌ها تلاش برای دیده شدن از سوی پروردگار. همان‌طور که شهید سلیمانی گفته بود: «تا کسی شهید نباشد، شهید نمی‌شود…» و اینجا، در این زندگی، بوی شهید بودن از همان روزهای اول به مشام می‌رسد.

گفت‌وگوی ما تنها یک روایت همسرانه نبود؛ بازخوانی یک سبک زندگی بود. سبک زندگی‌ای که در آن ایمان به «رفتار» تبدیل شده بود، عشق به «عمل» رسیده بود و ولایت‌مداری در تار و پود زندگی روزمره جاری بود. این‌ها را از زبان زنی شنیدم که اکنون در فراق همسرش می‌سوزد اما خم به ابرو نمی‌آورد، چون به چشم خویش دیده که چگونه خداوند عزیزترین بندگانش را برای شهادت برمی‌گزیند و چگونه شهادت، درِ تازه‌ای از حضور را می‌گشاید؛ حضوری که هر چند جسمانی نیست، اما معنوی‌تر و روشن‌تر از همیشه ادامه دارد.

و حالا، قرار است شما هم این روایت را بخوانید… از زنی که هنوز هم صدای آرامش‌بخش همسرش را در گوش جان می‌شنود؛ از عشقی که نه با مرگ، که با شهادت زنده‌تر شده است؛ از مردی که زندگی‌اش را وقف خدا کرد و در عوض، خدا نیز زندگی‌اش را جاودانه کرد.

گویا که این توفیق و این قرعه به نام من خورده بود، تا با خانواده شهید امین زاهد مصاحبه کنم؛ تلفن همراه خود را برداشتم و با همسر ایشان تماس گرفتم؛ همسری که اکنون عنوان و مدال همسر شهید را برگردن دارد.

با استقبالی گرم و سراسر آرامش بعد از اینکه خودم را معرفی کردم، شروع کرد: پردیس آجودانیان هستم متولد سال ۱۳۷۳ و همسرم شهید مجتبی امین زاهد متولد ۱۳۶۶ هستند.

از شیوه آشنایی خود با شهید امین زاهد گفت که به صورت کاملاً سنتی بوده و خانواده‌ها باهم آشنایی قبلی نداشته‌اند. خانم آجودانیان گفت: مادر شوهر من یک روز به جامعه القرآن، جایی که من برای کلاس حفظ می‌رفتم مراجعه کردند و بعد از یکسری پرس و جوها شماره مرا گرفتند.

همسر شهید امین زاهد از معنوی بودن ازدواجش و خوشحالی‌اش از این مسئله می‌گوید: قرآن واسطه ازدواج ما قرار گرفت و همین موضوع باعث خوشحالی و معنویت پیوند ما شد.

در حین بیان این صحبت از پشت تلفن احساس سراسر رضایت را در کلام همسر شهید حس کردم.

دعای مادر و نشانه خادمی امام رضا (ع)

خانم آجودانیان از تأثیر دعای خیر و مستجاب شده مادرش می‌گوید؛ زمانی که مادرش به مشهد می‌رود و در زیارت خود پیش امام رضا دعا می‌کند که یک نفر را از دم و دستگاه خودشان قسمت و روزی پردیس کنند.

پردیس، همسر شهید امین زاهد می‌گوید: وقتی مادرم از سفر مشهد برگشت به من گفت دعا کردم امام رضا یک نفر را از دم و دستگاه خودشان قسمت و روزی تو کنند. و بعد از اینکه فهمیدیم همسرم خادم الرضا است به استجابت دعای مادرم در حق خودم پی بردم.

همسر شهید امین زاهد از ملاک‌های ازدواجش با این مرد می‌گوید: به عنوان یک دختر ملاک‌های تقریباً زیادی برای ازدواج و انتخاب همسر داشتم اما از بین آن موارد چند مورد برایم واقعاً خیلی مهم بود و همیشه سعی می‌کردم در جلسات اول آنها را مد نظر و مورد بررسی قرار دهم. در مورد همسرم هم می‌توانم بگویم در همان جلسات اول یکسری از رفتارهای ایشان مثل اخلاق، ادب، متانت و احترامی که به من و خانواده‌ام می‌گذاشتند نظر مرا بیشتر جلب کرد چرا که مشخص بود این رفتارها نمایشی نیستند بلکه در وجود و شخصیت ایشان شکل گرفته و نهادینه شده‌اند. در جلسات اول این‌ها خیلی به چشم می‌آمد و به قول امروزی‌ها یک دیسیپلین خاصی داشت.

نمونه‌هایی از تقید دینی شهید امین زاهد

او ادامه می‌دهد: در طی آشنایی‌مان هم از آنجایی که ایمان و اخلاق برایم مهم بود؛ در ایشان هم بررسی کردم و دیدم این موارد را دارند؛ معتقد بودم ایمان به تنهایی کافی نیست یا بهتر است این‌طور بگویم که معنای واقعی ایمان در اخلاق فرد هم نمود پیدا می‌کند. آقا مجتبی این ویژگی‌ها را داشت، خوشرو بود، خوش اخلاق بود و از لحاظ ایمانی ویژگی‌های بارز و مدنظر من را داشت.

تمام این حرف‌ها را با حسی سراسر رضایت و عاشقانه بیان می‌کند… حسی که هنوز در میان آنها وجود دارد و به قول معروف آتش این عشق هنوز پرفروغ است و بلکه این بار پر تب و تاب تر!

اما پردیس خانم با قلبی سراسر از خاطرات دلنشین ادامه می‌دهد و از دوران آشنایی می‌گوید: اگر اشتباه نکنم جلسه دوم خواستگاری بود که بنا به دلایلی خانواده‌ها نتوانستند با ما بیایند و از آن طرف هم نمی‌خواستند جلسه خواستگاری عقب بیفتد؛ برای همین گفتند که ما دوتایی خودمان برویم و صحبت کنیم. برای صحبت کردن رفتیم و یادم است که موقع اذان بود؛ او گفت مسجدی در این نزدیکی است و برویم نماز بخوانیم و ادامه حرف‌ها برای بعد از نماز باشد. همین کار را کردیم و این برای من خیلی جالب بود که اینقدر به نماز اول وقت مقید هستند. به طور کلی بخواهم بگویم، هر چقدر شناخت من در جلسات خواستگاری پیش از عقد از ایشان بیشتر می‌شد، می‌دیدم که واقعاً ملاک‌های اصلی و پررنگ من یعنی ایمان، اخلاق، مال حلال، توجه به خمس، خانواده مذهبی و دیدگاه سیاسی با محوریت ولایت فقیه را داشتند.

همسر شهید می‌گوید: همیشه پافشاری می‌کردم همسری انتخاب کنم که ولایت فقیه را قبول داشته باشد، اطلاعات خوبی در این زمینه داشته باشد و فقط به صورت ظاهری پیش نرود بلکه واقعاً پیرو ولایت فقیه باشد و بتواند از آن دفاع کند. بعد از آن وقتی ازدواج کردیم، تا الان هر چقدر شناخت من نسبت به ایشان کامل‌تر می‌شد می‌دیدم که واقعاً زندگی همسرم طبق دستورات خدا و سیره اهل بیت چیده شده است؛ وقتی کار عادی‌ای را انجام می‌دادند، می‌پرسیدم که چرا مقید به این اعمال هستید و خودتان را اذیت می‌کنید؟ همسرم به عنوان مثال در جواب می‌گفتند: از امام صادق حدیث داریم که باید این کار را انجام دهیم یا از امام کاظم حدیث داریم که باید این‌طور پیش برویم و…. اگر بخواهم مثالی بزنم، شهید امین زاهد هنگام غذا خوردن نوشیدنی نمی‌خورد و می‌گفت مثلاً از روی فلان حدیث امام بزرگوار این‌طور گفته شده.

در تک تک این جملات خلوص نیت و آن ایمان صادق شهید را حس می‌کردم؛ واقعاً پی بردم که همین ملاک‌های مورد پسند خداوند موجب شده که خانم آجودانیان با آقای امین زاهد پیوند بخورند و زندگی پرنور و خدا پسند را تشکیل دهند که سرانجام آن به زیبایی ختم شد.

اگر خدا عاشق کسی شود، شهید می‌شود

خانم آجودانیان ادامه می‌دهد: شهید اهل برنامه‌ریزی بود، از همکاران‌شان هم خیلی شنیده بودم که همزمان می‌توانستند کار چند نفر را خودشان انجام بدهند، سعی می‌کردند در امورات ریز زندگی طبق سیره و منش اهل بیت پیش بروند و به هیچ عنوان اتلاف وقت نداشتند. چیزی که من حس می‌کنم، یک فرد زمانی برایش اتفاقی بزرگ رقم می‌خورد که به اصطلاح عامیانه خیلی به چشم خدا بیاید و طبق همان حدیث قدسی که می‌گوید اگر خدا عاشق کسی شود شهید می‌شود؛ بنظرم ایشان هم به چشم خدا آمدند و شهادت نصیب‌شان شد، چون آقا مجتبی در زندگی جوری عمل می‌کردند تا به آن قله‌ی جلب رضایت خداوند برسند.

همسر شهید امین زاهد از دورانی می‌گوید که همسرش را از زبان مادر همسرش شنیده است: طبق شناختی که من از ایشان داشتم و صحبت‌هایی که از مادرشان شنیدم، مسیر زندگی کودکی، نوجوانی، جوانی و بعد تا همین اخیر که به شهادت رسیدن واقعاً مسیری صعودی بوده که مدام برای آن تلاش می‌کرده و می‌گفت آدم همیشه باید تسلیم امر خدا باشد و هر کاری را که خدا دستور داده انجام بدهیم را باید انجام بدهیم. شهید امین زاهد تمام زندگی خود را طبق خواست خدا، دستور خدا و امر خدا چیده بود و زندگی خود را هم آماده کرده بود! یعنی ما بعد از شهادت ایشان می‌دیدیم بدهکاری به کسی نداشت، نماز و روزه قضا نداشت، حق‌الناسی به گردن‌ش نبود و همه این چیز هارا که بررسی می‌کردیم، می‌دیدیم واقعاً آماده شهادت بود و آن لحظه‌ای که به چشم خدا می‌آید این اتفاق می‌افتد و شهادت روزی‌اش می‌شود. البته خودش هم از خدا خواسته بود که شهید شود، چون شهدا تا خودشان از خدا شهادت را نخواهند، نصیب‌شان نمی‌شود.

اینجاست که انسان مفهوم جمله طلایی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را درک می‌کند که «تا کسی شهید نباشد، شهید نمی‌شود. شرط شهیدشدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می‌شود…»

او از این روزهای دلتنگی حرف می‌زند؛ با صدایی نیمه لرزان و پر از بغض، از روزهای دوری اما سراسر مملو از عشق می‌گوید، از روزهای فراق اما پر امید…! همسر شهید با صدایی نازک‌تر و آرام‌تر می‌گوید: حقیقتاً روزهای بعد از ایشان برای همه ما احساس دوگانه‌ای به وجود آورده است…! چون از لحاظ فیزیکی و ظاهری آقا مجتبی را نمی‌بینیم و نمی‌توانیم با چشم ظاهر و نگاهش کنیم اما از آن طرف یک جاهایی انگار احساس می‌کنیم دستی بر سینه ما می‌گذارند و آرامشی را به روح‌مان می‌دهند. شاید اگر این شهادت اتفاق نیفتاده بود و خدای ناکرده با مرگ طبیعی یا هر مرگ دیگری می‌رفت، می‌توانستیم به طور قطع بگوییم که دیگر بین ما نیست، چه از لحاظ ظاهری و چه معنوی رفت و از ما جدا است اما شهید فرق می‌کند! ما الان داریم به عینه می‌بینیم که این اتفاق نیفتاده و حضورشان را حس می‌کنیم…همان‌طور که خداوند در قرآن می‌گوید: «گمان نکنید که آنها مرده‌اند بلکه آنها زنده هستند و نزد پروردگار روزی می‌خورند». هرچند الان هم الطاف، دعاهای خیر و حضور معنوی‌شان حس می‌شود اما بالاخره همین که با چشم‌خود آقا مجتبی را نمی‌بینیم، دلتنگی را برای همه ما شدیدتر می‌کند.

به پایان مصاحبه نزدیک می‌شویم و در حال و هوای حرف‌های همسر شهید و معناها غرق بودم و به ایشان گفتم الان شهید دست‌شان باز است و قطعاً بیشتر نظر می‌کنند که حرفی یادش آمد و گفت: بعد از شهادت آقا مجتبی برکات فوق‌العاده‌ای دارد از خون‌شان رقم می‌خورد که واقعاً اشک‌مان را در می‌آورد.

کد خبر 886253

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.