به گزارش خبرگزاری ایمنا، در خیابان قدم میزنم که بیهوا چشمم میافتد به دیوار، دیوار همچون همیشه خاکستری و خاکخورده نیست، چهرهای بر آن نشسته؛ جوانی با نگاه آرام و صورتی آشنا، انگار همین دیروز در همین شهر راه رفته؛ او یکی از هزار و شصتودو شهید حمله اخیر رژیم صهیونیستی به خاک ایران است.
این روزها سید علی میرفتاح نقاشی میکشد؛ اما نه در گالری و قاب و نمایشگاه، بلکه روی دیوارهای شهر، دیوارهایی که چشم خیلیها به آنها نمیافتد، مگر اینکه چیزی نگاهشان را متوقف کند. حالا آن چیز، چهرههایی بدون شعار و پسزمینههای سنگین است.
کار میرفتاح شبیه نوشتن است، شبیه همانچیزی که سالها با آن شناخته شد. با این تفاوت که حالا روایتش بی واژه است؛ با رنگ، خط و فرم چهره. هر تصویر روی دیوار، روایتی از یک زندگی است. نقاشیهای روی دیوار یادآور این است که پشت هر عدد و هر خبر، یک انسان بوده؛ یک صورت، لبخند و خانواده.
میرفتاح جنگ را از عدد و خبرها به سطح خیابان کشیده است؛ به جایی که میشود ایستاد، تماشا کرد و تأمل کرد؛ در روزگاری که اغلب حرفها مصرف میشوند، این تصویرها انگار بهدردِ ماندن میخورند؛ نه بلند و پرصدا بلکه بیادعا اما دقیق.
این کار تنها نقاشی نیست، نوعی روایتگری است، روایتی بدون اضافهگویی. میرفتاح انتخاب کرده که این روزها، بهجای پست و استوری، رنگ و قلمویش را بردارد و روی دیوار چهرهها را زنده کند.
نظر شما