به گزارش خبرگزاری ایمنا، شعارها همواره بخشی از حافظه تاریخی یک ملت هستند، جملههایی کوتاه که در بزنگاههایی حساس، چکیده یک موضع، مقاومت یا انتخابی سرنوشتساز را در خود جای میدهند، یکی از ماندگارترین این شعارها در تاریخ شیعه، جمله «هیهات منا الذلة» است؛ جملهای که امام حسین (ع) در روزهای پایانی عمر خود بیان کرد و از آن زمان تاکنون، به یکی از نمادهای عزتخواهی و پایداری در فرهنگ دینی ما تبدیل شده است.
اما هر شعاری فارغ از صلابت و قدرتش، در یک بستر تاریخی و سیاسی شکل میگیرد، فهم دقیق آن نیز نیازمند شناخت همان زمینههاست. طی سالهای اخیر بهویژه در رویارویی با تحولات سیاسی منطقه یا تصمیمات کلان در عرصه بینالملل بارها دیدهایم که برخی افراد یا جریانها بدون توجه به بافت تاریخی و زمینه صدور این جمله، از آن برای تبیین یا توجیه مواضع خود بهره میبرند، گاه با این تصور که هرگونه مذاکره یا آتشبس به معنای عقبنشینی از آرمانها و نوعی ذلت است.
این در حالی است که تاریخ عاشورا چنانکه در منابع معتبر منعکس شده، سرشار از نشانههایی است که نشان میدهد امام حسین (ع) نهتنها صلحستیز نبودند، بلکه تا آخرین لحظات از هر فرصتی برای گفتوگو، تأخیر در جنگ و پرهیز از درگیری بهره گرفتند؛ تنها زمانی به نبرد رضایت دادند که هیچ راهی جز تسلیم بیقید و شرط پیشرو گذاشته نشده بود.
از سوی دیگر، مقایسه شرایط امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و نحوه رویارویی هرکدام با حاکمیت زمانه خود، یکی از دوگانههای رایجی است که گاه بدون دقت کافی طرح میشود؛ در حالیکه تفاوتهای زمینهای و اقتضائات سیاسی و اجتماعیِ آن دو دوران، هرگونه مقایسهی سادهانگارانه را بیپایه میسازد.
بر این اساس در گفتوگو با سعید طاووسی مسرور، تاریخپژوه و استادیار فلسفه و کلام اسلامی و شیعه شناسی دانشگاه علامه طباطبایی به بازخوانی دقیق و مستند شعار «هیهات مناالذلة» و بررسی جایگاه واقعی آن در منظومه فکری و سیاسی امام حسین (ع) میپردازیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.

ایمنا: امام حسین (ع) شعار «هیهات منّا الذلة» را دقیقاً در چه شرایط سیاسی و اجتماعی این جمله را بر زبان آورد؟ مخاطب امام چه کسی بود و چه پیشنهادی در برابر ایشان قرار داشت؟
طاووسی مسرور: این جمله در زمانی بیان شد که ابنزیاد از امام خواست که تسلیم او شود، نه اینکه با یزید بیعت میکنی یا نه، ابنزیاد گفت یا تسلیم من میشوی یا کشته میشوی، او امام را میان شمشیر یعنی جنگ و ذلت یعنی تسلیم شدن بیقید و شرط مخیر کرد، فارغ از اینکه با یزید میخواهی چهکار کنی. امام در این موقعیت فرمودند هیهات مناالذله، بنابراین صدور این جمله در این موقعیت است نه اینکه امام در مدینه زمانی که به او گفتند با یزید بیعت کند این جمله را گفته باشد.
ایمنا: یکی از برداشتهای رایج از سیره امام حسین (ع)، تصویر ایشان بهعنوان شخصیتی است که راه جنگ و تقابل را بهطور مطلق بر صلح و مدارا ترجیح داد. اما آیا چنین تفسیری با شواهد تاریخی هماهنگ است؟ در سیره امام، تا چه اندازه تلاش برای جلوگیری از درگیری، گفتوگو با دشمن و حفظ خونها مشاهده میشود؟ آیا میتوان موضع امام را نفی کامل صلح دانست یا باید آن را در چارچوب شرایط خاص و خط قرمزهای مشخص تحلیل کرد؟
علیرغم اینکه گفته میشود امام حسین مخالف صلح بودند شواهد تاریخی نشان میدهد چنین چیزی درست نیست و امام حسین تابع صلح برادرشان امام حسن بودند
طاووسی مسرور: با وجود اینکه اینکه گفته میشود امام حسین مخالف صلح بودند شواهد تاریخی نشان میدهد چنین چیزی درست نیست و امام حسین تابع صلح برادرشان امام حسن بودند. در زمان امامت خودشان نیز تا زمانی که معاویه حاکم بود همان رویه صلح را پیش گرفتند، هر زمان نیز از ایشان تقاضا میشد کاری کنیم به معنای حرکت مسلحانه، ایشان پاسخ میدادند، بگذارید بعد از زمان معاویه. بنابراین ما همانطور که صلح امام حسن را داریم، صلح امام حسین را نیز داریم. مدت صلح امام حسین با معاویه ۱۰ سال است، پس اینکه بگوییم در قاموس امام حسین صلح جایی نداشته، اشتباه است.
زیدیه میگوید امامی که تدریس و شاگرد تربیت کند، به طور مثال امام صادق، امام نیست. امام کسی است که شمشیر کشیده است؛ اما مکتب ائمه اطهار همچون مکتب زیدیه نیست که بگوید امام کسی است که در هر شرایطی قیام کند و امامان ما شرایط را لحاظ میکردند؛ در زمان یزید، امکان صلح منتفی بود، نه اینکه امام به صلح فکر نکند؛ یزید در همان لحظه اول که بعد از مرگ پدرش حاکم شد، به حاکم مدینه نوشت یا بیعت حسین یا سر حسین. هنوز امام کاری نکرده بود، اما یزید با تهدید شروع کرد.
ایمنا: چرا امام حتی با وجود پیشنهادها و تهدیدهای گوناگون، حاضر به بیعت نشد؟ آیا این تصمیم، بر پایه اختلاف سیاسی بود یا دلایل عمیقتری در پشت آن نهفته است؟
طاووسی مسرور: امام برای خودش خط قرمز داشت، آن هم این بود که تحت هیچ شرایطی با یزید بیعت نخواهد کرد. برای اینکه مسئلهای در زمان ایشان پیش آمد که در زمان ائمه دیگر این اتفاق نیفتاده بود؛ آن مشکل چه بود؟ خلافت به سلطنت تبدیل شده بود. نقض مهمترین بند صلحنامه اتفاق افتاد، یعنی معاویه برای خودش جانشین تعیین کرد. امام نمیتوانست این را امضا و تأیید کند. همچنین امام به دلایل دیگر نیز استناد کرد، به طور مثال اینکه پدرم از جدم روایت کرد که خلافت برای آل ابوسفیان حرام است.
ایمنا: پس چطور ائمه بعدی در قبال این مسئله کاری نکردهاند؟ بهطور مثال امام سجاد (ع) چه در زمان یزید یا بقیه خلفا علیه شرایط موجود قیام نکردند، یا امام رضا (ع) ولیعهد مأمون شدند هرچند شرط کرده بودند وارد سیاست نمیشوند.
طاووسی مسرور: مهم این بود که این «نه» در تاریخ بماند، یعنی این مخالفت باید ثبت میشد. این ماجرا با مصائب بسیار اتفاق افتاد تا امام بگوید این وضعیت مورد تأیید من نیست. بر اساس این اقدام امام حسین، رفتار ائمه بعدی نیز قابل درک است. میگویند یاد امام حسین را زنده نگه دارید؛ در واقع سیره ائمه بعدی بهگونهای بود که میگفتند اگر ما دیگر مانند امام حسین قیام نمیکنیم به این دلیل است که یک بار این حرف زده شده و مسیر، مشخص است. بنابراین امام حسین بهطور مطلق صلحستیز نبود، بلکه شرایط ایشان اینطور اقتضا کرد.
در اسلام نه جنگ اصالت دارد، نه صلح. به هر کدام نتیجه بهتری دارد و منطقیتر است اقدام میشود.
در اسلام نه جنگ اصالت دارد، نه صلح. به هر کدام نتیجه بهتری دارد و منطقیتر است اقدام میشود؛ در قرآن میگوید از دشمنت طلب صلح نکن. زیرا متضمن خواری و ذلت اس. اما اگر دشمنت گفت صلح کنیم، صلح کن. پس اینطور نیست که بگوییم باید در هر شرایطی بجنگیم. بنابراین در زمان امام حسین در واقع امکان صلح وجود نداشت، چون امام بیعت نمیکرد و یزید نیز به چیزی غیر از بیعت، راضی نمیشد؛ عمر بن علی، برادر امام حسین به ایشان گفت: راهی را که من میروم، پیش بگیر و با یزید بیعت کن اما امام پاسخ داد: من نمیتوانم، خلافت برای این خاندان حرام است.
امام چندین مرحله را پشت سر گذاشت. زمانی که کوفیان دعوت کردند شرایط مهیا بود، کوفیان دست به عمل زدند و نماز جمعه و نماز جماعت و عید فطر حاکم کوفه را تحریم کردند، این به منزله اعلام جنگ علیه حاکم بود. همچنین به امام نوشتند اگر به کوفه برسی، حاکم را بیرون میکنیم. بر این اساس طبق فرمایش امام، بر امام واجب شد که اجابت کند، چون امام پیشوا است و نباید عقبتر بماند.
امام وارد فاز همراهی با کوفیان شد، کوفیان نوشتند ما امامی نداریم، یعنی در بیعت کسی نیستیم. امام نیز اجابت کرد؛ اما در راه کوفه، راه را برای امام بستند. امام تلاش کرد از سیاست دشمن که میخواست سریع جنگ را آغاز کند، جلوگیری کند و زمان بخرد چراکه ممکن بود شرایط تغییر کند، امام تلاش کرد با نصیحت و موعظه جنگ را متوقف کند. بهطور مثال به آنها گفت: «آیا از پیامبر نشنیدید که من و برادرم سرور جوانان بهشت هستیم؟ دو حالت بیشتر ندارد. یا شنیدهاید یا نشنیدهاید؛ اگر شنیدهاید که تمام، اگر نشنیدهاید یا من را صادق میدانید یا نمیدانید، اگر صادق میدانید که تمام، اگر صادق نمیدانید بروید از دیگران بپرسید؛ مگر اصحاب پیامبر در میان شما نیستند، از آنها سوال کنید. آیا همین باعث نمیشود تا زمانی که بروید و بپرسید، جنگ را به عقب بیاندازید؟» یعنی امام از همه ابزارها استفاده کرد که جنگ نشود، اما چیزی که در حرکت ایشان هیچ وقت تغییر نکرد بحث بیعت با یزید بود.
ایمنا: در منابع تاریخی، از گفتوگویی محرمانه میان امام حسین (ع) و عمر بن سعد سخن به میان آمده است که در آن، برخی ادعا کردهاند امام سه پیشنهاد ارائه داده است؛ آیا روایت گفتوگوی امام حسین (ع) با عمر بن سعد درباره پیشنهاد بیعت با یزید، قابل استناد است؟ منابع تاریخی چه میگویند؟
طاووسی مسرور: جزئیاتی در این موقعیت مطرح شده است؛ به طور مثال میگویند امام با عمر بن سعد مذاکره کرد، همین اقدامات امام را میتوانیم ذیل سیاست جلوگیری از جنگ بدانیم. عمر سعد مدعی شد در آن گفتوگو امام حسین سه پیشنهاد داد: برمیگردم، به مرزها میروم و با یزید بیعت میکنم. این پیشنهادات امام قابل قبول نیست. چرا؟ چون این گفتوگو محرمانه بوده است، حتی حضرت عباس و حضرت علی اکبر که همراه امام بودند، گفتهاند ما نمیشنیدیم که امام و عمر بن سعد چه میگفتند، یعنی با فاصله ایستاده بودیم. حال یک طرف این جریان یعنی عمر بن سعد مدعی شده است که امام حسین این پیشنهادات را داد، آیا ما میتوانیم از کسی که امام حسین را به شهادت رسانده قبول کنیم که راست بگوید؟
این در حالی است که وقتی عمر بن سعد به ابن زیاد نامهای نوشت و پیشنهادات امام حسین را گفت، ابن زیاد باور نکرد. شمر را فرستاد و گفت عمر دارد کوتاهی میکند. آنجا تصمیم گرفته شد جنگ را آغاز کنند؛ همچنین این روایت یک معارض دارد؛ عقبة بن سمعان، غلام رباب، همسر امام حسین بوده است. او از مدینه تا عاشورا همراه کاروان بود و شهید هم نشد. چون غلام تکلیف جنگ ندارد، اگر بخواهد میتواند به میدان برود، اگر نخواهد نمیرود.
این فرد زنده میماند و عاشورا را روایت میکند. عقبه میگوید اینکه میگویند امام این پیشنهادات را داد و گفت با یزید بیعت میکنم، کاملاً غلط است. اصلاً چنین چیزی مطرح نشده، بلکه امام به دشمن گفت: میگوئید به کوفه نروم، من هم میپذیرم و نمیروم. من میخواهم برگردم که اجازه آن را هم نمیدهید، در زمین خدا میمانم تا ببینم چه اتفاقی میافتد.
امام در روند عاشورا نیز همین کار را کرد. زمانی که راه کوفه را بستند امام هیچ جا نمیرود، راه برگشت را هم حر بسته بود. پس از آن اگرچه امام به سمت شهر خاصی حرکت نکرد اما در واقع یک منطق پنهان نیز داشت؛ او داشت کوفه را دور میزد. زیرا هر لحظه ممکن بود شرایط کوفه تغییر کند و امام بتواند به کوفه برود؛ به طور مثال ممکن بود ابن زیاد ترور شود یا بمیرد یا احتمالات دیگر اتفاق بیفتد. بنابراین بیعت با یزید توسط امام سندیت ندارد.
ایمنا: با استناد به شعار «هیهات منا الذله» در فضای سیاسی و رسانهای، گاهی این تصور شکل میگیرد که هرگونه توافق، آتشبس یا حتی مذاکره به معنای عقبنشینی از مواضع عزتمندانه و نشانهای از ضعف است. آیا چنین برداشتی با منطق تاریخی و دینی ما سازگار است؟
اینکه شعار هیهات منا الذله را مبنا قرار دهیم و مذاکره را بهطور مطلق نفی کنیم یا بهطور مثال نتیجه بگیریم که آتشبس نوعی ذلت است، اشتباه است
طاووسی مسرور: اینکه شعار هیهات منا الذله را مبنا قرار دهیم و مذاکره را بهطور مطلق نفی کنیم یا بهطور مثال نتیجه بگیریم که آتشبس نوعی ذلت است، اشتباه است؛ برای مثال در آتشبس اخیر طبق تعبیر رهبری ما پیروز شدیم، همین که آتشبس از جانب دشمن درخواست شد نه ما، نشاندهنده پیروزی ماست. پس این قائده که هرگونه آتشبس یا مذاکره، نشاندهنده ذلت است، درست نیست. اگر شرایط و عقلانیت، اقتضا کند دیگر آن امر، مصداق ذلت نیست.
ایمنا: امام سجاد (ع) چرا علیه یزید قیام نکردند؟ مگر یزید، همان یزید نبود؟
طاووسی مسرور: بله. همان یزید بود اما امام سجاد، شرایط و امکانات امام حسین را نداشت. اگر ایشان نیز به شهادت میرسید چگونه راه حق ادامه مییافت؟ بنابراین اقتضای عقلانیت این بود که قیام نکند تا راه حق بماند؛ حفظ جبهه حق، ناموس و خون مردم خودش عزت است. در سایر ائمه نیز چنین چیزی وجود داشته است؛ شرایط قیام نبود اما امامان تا جای ممکن از حاکمیت موجود انتقاد میکردند، تذکر میدادند و موضع خودشان را بیات میکردند.
ذلت یعنی در مقابل استکبار، زمانی که امکان مقابله داریم، کوتاه بیاییم؛ اما اگر در شرایطی به صورت راهبردی و مقطعی برای تقویت و رشد خود در مقابل دشمن نرمش انجام دهیم، این ذلت نیست. در نگاه برخی شیعیان امام حسن بهدلیل صلح محکوم و امام حسین دارای مرتبه بالاتر است؛ این نگاه کاملاً اشتباه است، صلح امام حسن در راستای حفظ جبهه حق بود، بنابراین به هیچ عنوان ذلت نبود؛ پس ما نباید از یک شعار مقدس در راستای منافع خود یا توجیه اقداماتمان استفاده کنیم.
گفتوگو از عارفه معینی خبرنگار ایمنا


نظر شما