شهید اکبر آقابابایی؛ مرد شماره یک عملیات کرکوک/ فرماندهی که به قلب تأسیسات نفتی بعثی‌ها زد

پنجم شهریورماه سالروز شهادت فرمانده‌ای است که به مرد شماره یک عملیات کرکوک معروف است؛ شهیدحاج‌اکبر آقابابایی، از فرماندهان شاخص سپاه پاسداران بود که سال ۱۳۷۵ به علت عوارض شیمیایی ناشی از جنگ تحمیلی به کاروان شهدا پیوست.

به گزارش خبرنگار ایمنا، بعد از تصرف فاو، بعثی‌ها روی تأسیسات نفتی ایران تمرکز کردند، تاسیساتی که با کمترین ادوات نظامی تبدیل به خاکستر می‌شد اما فرزندان ایران در برابر حملات عراق بیکار ننشستند و برای مقابله به مثل پس از چند ماه عملیات شناسایی به دل کوه‌های غرب زدند.

هدف عمق ۱۵۰ کیلومتری کشور عراق است؛ یعنی تأسیسات نفتی کرکوک، کاروان راه می‌افتد. ۳ هزار گلوله، ۱۳ قبضه سلاح سنگین و چندین و چند مدل مهمات رنگارنگ دیگر را روی ۳۰۰ رأس قاطر سوار می‌کنند و همین قاطرها به مهم‌ترین دغدغه و مسئله کاروان تبدیل می‌شوند.

نگهداری سیستم ترابری مقوله‌ای است پُر دنگ‌وفنگ است، به‌گونه‌ای که اگر تیم متخصص نگهداری آن‌ها کمی کاهلی کند، احتمال دارد به سیم آخر بزنند و طی یک عملیات انتحاری، خودکشی را در آغوش بکشند.

تدارکات در کردستان را تشکیلات جلال طالبانی فراهم می‌کند که حالا به دلیل دشمن مشترک، هم‌ردیف سربازان ما ایستاده است، بعد از یک‌ماه‌وخرده‌ای ورق زدن کوه‌های غرب و سلیمانیه، اکنون به کرکوک رسیده‌ایم و همه‌چیز آماده شروع عملیات است که ناگهان به حاج‌اکبر خبر می‌دهند: «دشمن یه تیپ تقویت کرده و اصلاً نمیشه عملیات کنید.» بعد از چند ماه تلاش و بدو بدو و حالا این خبر مثل پتکی بر سر فرمانده فرود می‌آید و گرد تردید را در هوای کرکوک می‌پاشد، شب از نیمه گذشته و زمان ضیق است، همه نگاه‌ها به مرد شماره یک گره خورده است، عقب‌نشینی یا حمله؟

شهید حاج‌اکبر آقابابایی، همان مرد شماره یکی است که در چند قدمی تأسیسات نفتی کرکوک تمام نگاه‌ها را به خودش دوخته است و کاری می‌کند کارستان.

شهید آقابابایی؛ مرد شماره یک عملیات کرکوک / فرماندهی که به قلب تأسیسات نفتی بعثی‌ها زد

اعجوبه‌ای که در قلب کردستان فرماندهی می‌کرد

درست همین امروز بود؛ پنجم شهریورماه سال ۱۳۷۵ که سردار شهید حاج‌اکبر آقابابایی از میانمان پر کشید، جامانده‌ای از کاروان شهدا که به این قافله پیوست.

دوستانش او را اعجوبه‌ای می‌دانند که در قلب کردستان فرماندهی می‌کرد، فرمانده‌ای جوان که در کوچه پس‌کوچه‌های جنوب شهر اصفهان قد کشیده بود، می‌گویند یکی از بهترین طراحان در جنگ بود و تمام دوره‌های نظامی و غیرنظامی سپاه را به جز خلبانی طی کرد. هم‌رزمانش شهادت می‌دهند کسی مثل حاج‌اکبر نبود که جغرافیای کردستان را به این خوبی بشناسد و بتواند این‌قدر خوب با مردم آن منطقه ارتباط بگیرد و محبوب آنها شود. همیشه هم که جنگ نبود. گاهی پا به توپ می‌شد، فوتبال یا والیبال با کردهایی که خاطرات او را خوب به یاد می‌آورند.

حاج‌اکبر در عملیات کربلای ۵، شیمیایی شد، بعد از شیمیایی شدن قائم‌مقام لشکر امام حسین (ع) اصفهان و بعدها فرمانده عملیات سپاه قدس شد و به همین دلیل برای مأموریت به کشورهای بوسنی و هرزگوین، لبنان و افغانستان سفر کرد. به دلیل شیمیایی شدن بسیار اذیت می‌شد اما این شیمیایی شدن باعث نشد که از پا بیفتد، اما وقتی بیماری جسمی‌اش حاد شد و این حاد شدن یک‌سال به طول انجامید، زندگانی‌اش در جوانی و در ۳۵ سالگی به پایان رسید، در گلستان شهدای اصفهان، قطعه‌ای روبه‌روی مزار حضرت یوشع‌النبی وجود دارد که حاج‌اکبر یک ردیف بالاتر از آن آرمیده است، در تربت پاکی که همنشین او تا قیامت شده است.

شهید آقابابایی؛ مرد شماره یک عملیات کرکوک / فرماندهی که به قلب تأسیسات نفتی بعثی‌ها زد

عملیاتی که در جنگ‌های چریکی دنیا سابقه نداشت

فرماندهی عملیات کرکوک، یکی از بزرگ‌ترین افتخارات شهید آقابابایی است. آنچه می‌خوانید روایت این سردار شهید از عملیاتی است که با هدایت او به سرانجام رسید: «همه‌چیز برای عملیات آماده شده بود که شب قبلش یک خبر رسید که دشمن، روی ارتفاعات را تقویت کرده و متوجه شده، این خبری بود که می‌دادند، ما می‌خواستیم برویم عملیات را اجرا کنیم و برنامه عملیات را به‌طور جدی تنظیم کرده بودیم که ادوات را مستقر کنیم روی ارتفاعات و تمام تپه‌ها را بگیریم و از آنجا به تأسیسات نفتی و اقتصادی در کرکوک و هدف‌هایی که شناسایی شده بود، حمله کنیم، ولی اینها آمدند و گفتند: دشمن یک تیپ تقویت کرده و اصلاً نمی‌شود عملیات کنید؛ لذا مجدداً برای شناسایی مردد بودیم که آن روز قرار شد استخاره کنیم که من قرآن را باز کردیم و آیه نور از سوره نور آمد: «الله نورالسموات والارض…» فهمیدیم که باید سرعت عمل به خرج دهیم و الّا فرصت را از دست می‌دهیم و هم اینکه فهمیدیم آن شب یک آتشباری درست و حسابی داریم، به هر حال، آخر کار گفتیم می‌گذاریم با خدا، همه کارها را کرده بودیم، گفتیم می‌گذاریم با خدا.

راه افتادیم با توکل به خدا، هر چی اینها می‌گفتند نمی‌شود، ما اصرار داشتیم عملیات شود، معاون آنها می‌گفت: نمی‌شود، ما می‌گفتیم قرآن می‌گوید می‌شود، ما می‌رویم و به زور، قالب کردیم برویم، کردها را هم یک مقدار وحشت برداشته بود، کار بزرگی بود، تا حالا تو طول جنگ‌های چریکی دنیا، یک همچنین کاری سابقه نداشته؛ یعنی واقعاً عین فتح‌المبین که عملیات مهمی بود برای جنگ‌های منظم، این هم فتح‌المبین دیگری بود در جنگ‌های نامنظم؛ یعنی بزرگ‌ترین عملیات چریکی در دنیا بود و واقعاً آن شب نور بود، پایگاه هوایی کرکوک را زدیم، برق کرکوک منفجر شد. یادم است نور آسمان را گرفت، خود پالایشگاه کرکوک بود که منفجر می‌شد و گلوله‌هایی بود که در آن فرود می‌آمد، هی آتش در آتش می‌آمد، اصلاً احساس می‌کردیم این آتش بیشتر می‌شود.

علاوه بر پالایشگاه کرکوک، تأسیسات اصلی که یک میلیون و ۲۰۰ هزار بشکه نفت در روز استخراج می‌کرد برای مصارف داخلی عراق، منفجر شد که ارتفاع آتش آن‌که بیش از صد متر می‌رسید، تأسیسات گاز بود که این هم زده شد و آتش گرفت، تأسیسات تشویش عراق بود که روی شبکه بی‌سیم و برای کور کردن شبکه‌های بی‌سیمی کار می‌کرد، آن هم زده شد. یک مقر منافقین در سمت شمالی کرکوک بود که شناسایی شد و با اینکه جز اهدافمان نبود، ولی یک سهمیه‌ای از گلوله‌ها برایشان قرار دادیم تا به آنها بگوییم اگر تو دل صدام و در عمق ۱۵۰ کیلومتری عراق هم بروید، ما با کمک خداوند می‌توانیم بیاییم و شما را بزنیم! منافقین روز بعد در رادیوشان با فحش و داد و بیداد اعلام کردند که ۱۰ کشته داده‌اند؛ در حالی که اخبار چند برابر این کشته‌ها را تأیید می‌کرد.»

کد خبر 683096

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.