روایت زندگی‌هایی که بازیچه دست بلاگرها می‌شود

پسر جوان با هزار امید و آرزو به خواستگاری دختر می‌رود اما در همان جلسه اول دختر لیست بلندبالایی جلوی او می‌گذارد که اگر خانه، ماشین و شغل پردرآمد نداشته باشی ما به‌درد هم نمی‌خوریم، چون همسر فلان بلاگر با ماشین فلان مدل و خانه چندصد متری در بهترین نقطه شهر زندگی خود را شروع کرد اما تو اینطور نیستی.

به گزارش خبرنگار ایمنا، به روال هر روز علامت ذره‌بین پایین صفحه اینستاگرام را می‌زنم و به دنیایی وارد می‌شوم که فکر می‌کنم چقدر از دنیای ما دور است؛ یکی از آن‌ها طبق روال قبل، بعد از بازگشت از سفر دور اروپا، به کشور دیگری رفته و با عکس از قیمت‌ها نوشته آن‌ها را چند برابر کنید تا بفهمید هرکدام از این وسایلی که قرار است بخرم به پول ما چقدر درمی‌آید، دیگری با لباس‌های رنگارنگ و به عنوان مثال محجبه پشت فرمان ماشین نشسته است و با آهنگ‌هایی که معلوم نیست از کجا مجوز گرفته‌اند، بلندبلند هم‌خوانی می‌کند.

روایت زندگی‌هایی که بازیچه دست بلاگرها است

صفحه بعدی را باز می‌کنم؛ به مرور در حال جمع کردن قاب‌های تصاویرش با همسرش است؛ همان همسری که تا دو هفته قبل بیش از نیمی از تولید محتواهایش با او بود و انگار حالا به او خیانت شده است و در عرض چند دقیقه تمام تصاویر دونفره‌شان از صفحه‌اش حذف می‌شود و روزهای بعد با پدیده‌ای به‌نام جشن طلاق مواجه می‌شویم.

آن یکی هم عبای پرزرق‌وبرقی پوشیده و می‌گوید پرسیده بودید روسری‌ام را چطور سر می‌کنم؛ جلوی دوربین می‌نشیند و مرحله به مرحله پیش می‌رود و در نهایت در برابر دوربین چرخی می‌زند تا خوب مدل لباسش را نشانمان دهد، دست آخر هم لبخندی تحویل ما و دوربین می‌دهد.

روایت زندگی‌هایی که بازیچه دست بلاگرها است

خدا ارحم‌الراحمین‌تر از این حرف‌ها است!

استوری بعدی به تبلیغ لباس‌های خانگی می‌رسد؛ انگار که مهم نیست لباس‌ها چقدر کوتاه است و همین که موهایشان پوشیده باشد، بقیه چیزها اهمیتی ندارد، به قول خودشان دلت که پاک باشد، کافی است، ناخن‌هایت را دیزاین کرده باشی، سگ خانگی اطرافت باشد و به نماز بایستی اشکالی ندارد، اصلاً خدا ارحم‌الراحمین‌تر از آن است که به این چیزهای کوچک خرده بگیرد.

اما ای کاش ماجرا به همین لباس‌ها ختم می‌شد؛ همین‌طور که صفحات استوری را ورق می‌زنی به عجایبی از جمله ست کردن رنگ آرایش با گل‌های صورتی روسری هم می‌رسی و مدل و نمونه‌کار هم صورت‌های نقاشی شده خودشان است، اما در این میان حتی شما دوست عزیز نگران احکام شرعی نباشید؛ این بلاگرها برای هرکدام توجیهی می‌آورند و شما را قانع می‌کنند.

روایت زندگی‌هایی که بازیچه دست بلاگرها است

وقتی نگاهی به این سیر می‌اندازیم، انگار که قدم اول مسیر این حجاب استایل‌ها و بلاگرها، جذاب کردن برداشتن چادر و پوشیدن عبا و قدم بعدی به رخ کشیدن تجملات زندگی مذهبی مثل داشتن گوشی‌های اپل و زیورآلات گران‌قیمت است و در نهایت این عباها به مرور زمان جذب‌تر و کوتاه‌تر می‌شود و در نهایت به شلوار و پیراهن می‌رسد که ناگهان در این میان نیز می‌بینیم که تمام این لباس‌ها از برندهایی است که از ترکیب اسم خودشان با یک واژه استایل تشکیل شده است.

وقتی بزرگ شدم بلاگر می‌شوم

اما بعد مذکور تنها نگاهی به ظاهر ماجرا بود و کمی دقیق‌تر که نگاهی بیندازیم، خواهیم دید که این موضوع پیامدهای دیگری نیز خواهد داشت؛ بلاگرها با تبلیغات رنگارنگشان درآمدهای بالایی دارند، مقداری که حتی شاید حرفه‌ای‌ترین پزشکان و مهندسان هم از آن تعجب کنند؛ به عنوان مثال تصور کنید فقط با یک استوری و بدون کوچک‌ترین تخصص و حتی مدرک دانشگاهی، می‌توانند ده‌ها میلیون تومان به جیب بزنند، با در نظر گرفتن این موضوع، به دانش‌آموزی فکر کنید که خانواده‌اش تمام‌وقت و امکانات را در اختیار او قرار داده‌اند تا درس بخواند و در یک رشته خوب قبول شود اما ناگهان می‌بینند که یک بلاگر با چند تبلیغ ساده چندین برابر شغلی که هدف او است درآمد دارد و اینجا است که در پاسخ سوال دوست داری در آینده چه‌کاره شوی؟ به‌جای پاسخ دکتر، مهندس و معلم می‌گوید می‌خواهم بلاگر شوم و سوال اینجا است که پدر و مادر او چطور به او بگویند درس بخوان تا آینده بهتری داشته باشی؟

روایت زندگی‌هایی که بازیچه دست بلاگرها است

در انتظار شاهزاده‌ای سوار بر اسب سفید که عاشق‌پیشه است

از طرفی این روزها موضوع جمعیت تبدیل به یکی از بحران‌های اصلی کشور شده و موضوع ازدواج آسان و دعوت به این امر یکی از اولویت‌های مدنظر است اما حضور بلاگرهای مذهبی و غیرمذهبی تأثیری ناخوشایند بر این موضوع خواهد داشت؛ به این فکر کنید که پسر جوانی با هزار امید و آرزو به خواستگاری دختری می‌رود اما در همان جلسه اول دختر لیست بلندبالایی جلوی او می‌گذارد که اگر خانه، ماشین و شغل پردرآمدنداشته باشی ما به‌درد هم نمی‌خوریم، چون همسر فلان بلاگر با ماشین فلان مدل و خانه چندصد متری در بهترین نقطه شهر زندگی خود را شروع کرد؛ این آسیب‌ها را تنها نمی‌توان از یک بعد بررسی کرد، بلکه آسیب‌هایی دوطرفه نیز وجود دارد، شاهدیم چنین فضایی در سلیقه پسرها نیز تأثیر گذاشته و انتظار دارند دخترهایی که به خواستگاری آن‌ها می‌روند، قیافه و پوششی شبیه به همان بلاگرها داشته باشند، مذهبی و غیرمذهبی هم ندارد.

و در نهایت این روزها که بلاگرها در گیرودار انتشار داستان‌های آشناییشان در فضای مجازی هستند که راست و دروغ آن را خدا می‌داند، به این فکر کنید که یک دختر و پسر به شکل سنتی باهم آشنا می‌شوند، اما چون داستان‌های آشنایی را خوانده‌اند منتظرند شاهزاده‌ای سوار بر اسب سفید که عاشق‌پیشه است پیدا شود تا در نهایت با یکدیگر ازدواج کنند و با همین خیال در انتظار شاهزاده خود می‌نشینند.

روایت زندگی‌هایی که بازیچه دست بلاگرها است

آسیب‌های مذکور تنها بخشی از صدها آسیبی است که بلاگرها بر زندگی و روابط میان افراد دارند؛ مواردی مانند مصرف‌گرایی و سرد شدن روابط میان زوجین را نیز خودتان حساب کنید، البته نمی‌توان گفت بلاگری شغل بدی است و به‌طور کلی این موضوع را رد کنیم، زیرا شاهدیم که بسیاری از بلاگرهای تخصصی و در واقع متخصص در حوزه‌هایی مانند بهداشت، روانشناسی وکارآفرینی نکات خوبی را به ما آموزش می‌دهند که شاید ما هزینه و زمان آن را نداریم، اما شاید بخش عمده این ظرفیت به سمت فضایی رفته است که جز نتایج منفی تأثیری بر جامعه نخواهد داشت و در این مسیر است که اهمیت موضوع «سواد رسانه‌ای» و آموزش آن مشخص می‌شود؛ با توجه به تسلط فضای مجازی بر زندگی امروز ما آموزش سواد رسانه برای نسل نوجوان، جوان و حتی خانواده‌ها موضوعی حائز اهمیت است که اگر توجه لازم بر آن صورت نگیرد، شاهد از هم پاشیده شدن خانواده‌ها و نتایجی از این قبیل خواهیم بود.

کد خبر 679544

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.