جنگیدن در گرماگرم تابستان‌های جبهه/ فالوده‌هایی که برای فرار از گرما اختراع شدند

زندگی در گرمای بالای ۴۰ درجه کار آسانی نیست چه برسد به این که میدان نبرد هم باشد، آن هم با باران تیر ، توپ و گلوله، اما عشق و معنویت حاکم بر جبهه، تحمل آن شرایط سخت را برای رزمندگان آسان می‌کرد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، در حالی این روزها گرمای هوا همه را کلافه کرده و حتی کار به تعطیلی ادارات نیز کشیده شده است، در روزگاری که چندان از زمان ما هم دور نیست، رزمندگانی باید در گرماگرم تابستان‌های جبهه با دشمن بعثی می‌جنگیدند، گرمای جبهه با مناطق غیر جنگی، تفاوت‌هایی داشت. پشت جبهه، آدم‌ها اختیار داشتند برای فرار از گرما، مکان دلخواهی را انتخاب کنند؛ اما در میدان جنگ، هیچ رزمنده‌ای هرگز نمی‌توانست جایی را انتخاب کند، بلکه محکوم به ایستایی در نقطه مأموریت خود بود.

آنچه تحمل شرایط سخت گرمای خوزستان را برای رزمندگان آسان می‌کرد، عشق و معنویت حاکم بر جبهه‌ها بود، آنان خود را به خط مقدم رسانده بودند تا لبیک‌گوی فرمان رهبرشان باشد؛ رهبری که عاشقانه او را دوست داشتند.

هوای شرجی و بسیار گرم خوزستان طاقت بچه‌ها را می‌گرفت

محمد نیک‌نفس، رزمنده دفاع مقدس با ترسیم وضعیت سخت رزمندگان در گرمای طاقت‌فرسای خوزستان می‌گوید: بعد از عملیات والفجر ۸، مردادماه سال ۶۵ بود که برای پدافند خط خودی دوباره عازم منطقه فاو شدیم. خط پدافندی گردان حبیب‌بن‌مظاهر نزدیک کارخانه نمک بود. کسانی‌که جنوب را تجربه کرده باشند می‌دانند که هوای جنوب در فصل تابستان به‌ویژه در مرداد ماه چقدر طاقت‌فرسا است، مخصوصاً مناطق ساحل خلیج فارس به‌شدت شرجی و واقعاً غیرقابل تحمل است. در این ماه بود که گردان ما مأموریت پدافند قسمتی از خط پدافندی را برعهده گرفت، هوای شرجی و بسیار گرم و مرطوب طاقت بچه‌ها را می‌گرفت. روزها که به هیچ وجه نمی‌شد، کار کرد یعنی سنگری را تعمیر کرد یا کانالی حفر کرد، چون تعریق و شرجی فضایی مثل جکوزی ایجاد می‌کرد و در چنین شرایطی کار کردن آن‌هم کار عمرانی سخت بود، اما شب‌ها که اندکی از میزان شرجی هوا کاسته می‌شد، بچه‌ها سنگرهای فروریخته را مرمت می‌کردند کانال می‌کندند.

وی ادامه می‌دهد: مأموریت گروهان ما پدافند در کمین بود، مقداری از خط خودی جلوتر بودیم و شب‌ها را به طرف عراق کانال می‌کندیم، شب که می‌شد نماز را می‌خواندیم، اندکی شام می‌خوردیم و راهی کانال می‌شدیم، در آن تاریکی سوداگر فرمانده گروهان کانال می‌کند، شهید حسن وکیل زاده خاک ایجاد شده را داخل گونی می‌ریخت و من هم خاک‌ها را به محوطه خاکریز منتقل می‌کردم، تا صبح کارمان همین بود، آن‌قدر عرق می‌کردیم که لباسمان مثل چوب خشک شده می‌شد، در که می‌آوردیم دیگر تا نمی‌شد.

جنگیدن در گرماگرم تابستان‌های جبهه/ فالوده‌هایی که برای فرار از گرما اختراع شدند

جولان گزنده‌های عجیب و غریب در سنگرها

نیک‌نفس با بیان اینکه آب به‌سختی به خط می‌رسید و گالن‌های ۲۰ لیتری را بچه‌ها با هزار مشقت به خط می‌آورند، آن‌هم اگر ترکشی سوراخشان نمی‌کرد! می‌افزاید: فالوده درست کردن در آن شرایط از تفریحات ما بود؛ داخل جعبه فلزی مهمات کلاش هندوانه قاچ شده می‌ریختیم، اندکی شکر اضافه می‌کردم، به هم می‌زدیم و می‌خوردیم، روزی حسن وکیل‌زاده به جای شکر اشتباهی نمک ریخت و فالوده آن روز زهرمارمان شد.

این رزمنده دفاع مقدس با اشاره به شهادت چند تن از رزمندگان در اثر تعریق زیادی که در آن گرمای سوزان ایجاد می‌شد، می‌گوید: قرص‌های نمک هم که می‌دادند کفاف نمک خارج شده از بدن را نمی‌داد، اما تعریق بدن، گل‌ولای، گردو غبار خط پدافندی و نبود امکان ایجاد حمام در خط هم سر سوزنی بچه‌ها را به گلایه وا نمی‌داشت، هرکس می‌خواست استحمام کند باید شش کیلومتر به عقب بر می‌گشت، اگر حمام پیدا نمی‌کرد، می‌رفت ساحل اروند آب تنی می‌کرد و دوباره به خط بر می‌گشت.

حضور گزنده‌های عجیب و غریب که در گرمای هوا در سنگرها جولان می‌دادند و موش‌های بزرگی که در آن منطقه رفت‌وآمد داشتند، موضوعی دیگری است که این رزمنده دفاع مقدس به آن اشاره می‌کند و می‌گوید: در آن گرمی و رطوبت موش‌های ریز و درشتی هم بود که از دستشان ذله شده بودیم. نصف شبی داخل سنگر تنها دراز کشیده بودم، بی‌سیم هم کنارم بود، داشتم مکالمه بی‌سیم عراقی‌ها را گوش می‌دادم. ساعت حدود سه نصف شب بود، شلوار نظامی تنم بود اما لباس نظامی‌ام را درآورده بودم و با زیر پیراهن دراز کشیده بودم که موشی بازویم را گاز گرفت، فکر کنم یک متری پریدم بالا!

خلاقیت رزمندگان در ساخت پنکه و یخچال موقت

محمدعلی نوریان، از رزمندگان لشکر ۸ نجف اشرف دفاع مقدس نیز در توصیف گرمای سوزان جبهه می‌گوید: بعد از عملیات خیبر، در سال ۱۳۶۳ لشکر به منطقه جفیر یا همان تبوکی که بین رزمندگان معروف بود. در آن زمان شهید احمد کاظمی، فرمانده لشکر دستور داده بود، رزمندگانی که برای آموزش در آنجا مستقر هستند، بلا استثنا همگی باید کچل شوند و خودش نیز سرش را از ته زده بود. سنگرها داخل زمین با بیل مکانیکی حفر شده بودند به ابعاد چهار در هشت متر و با ارتفاع یک و نیم متر که سه پنجره داشت. بچه‌ها از شدت گرما جلوی پنجره‌ها گونی کشیده بودند و آن را تر می‌کردند، هر نسیمی که می‌وزید باد خنکی با خود به داخل سنگر می‌آورد. راه دیگری برای خنک شدن هم این بود که بزرنت‌های کف سنگر را کنار زده و مقداری آب روی زمین پاشیده بودند و با شکم روی این نم سنگر می‌خوابیدند تا با وجود گرمای هوا، بتوانند روزه خود را کامل کنند.

وی با بیان اینکه وضعیت آب در آن‌جا به این صورت بود که دبه‌های سفید پلاستیکی را داخل زمین جای‌گذاری می‌کردند و روی خاک‌های اطراف آن کمی آب می‌ریختند تا نم داشته باشد و این دبه از خنکی این نم سردتر بماند و یخ‌های آن خیلی دیرتر آب بشود، ادامه می‌دهد: در سال ۱۳۶۴ و قبل از عملیات قادر در منطقه‌ای به نام نساره بودیم که در نزدیکی روستایی به همین نام واقع شده بود. ما در چادرهای عملیات و به صورت مسلح به حال آماده‌باش بودیم، منطقه نخلستانی بود و به اصطلاح فصل خرماپزان، چیزی که بیشتر از گرما ما را اذیت می‌کرد، وجود عقرب و مار و رتیل بود که به تعداد بسیار زیاد وجود داشتند و گاه‌گاهی بچه‌ها را نوازش می‌کردند.

جنگیدن در گرماگرم تابستان‌های جبهه/ فالوده‌هایی که برای فرار از گرما اختراع شدند

شهادت بر اثر گرمازدگی

حسین محمدی، خاطره تلخی از گرمای شلمچه دارد، خاطره‌ای که هنوز هم صدایش هنگام بیان کردن آن می‌لرزد: «در تابستان سال ۶۶ پدافند از خط پاسگاه بوبیان و داخل کانال ماهی شلمچه با تیپ ۳۶ مستقل انصارالمهدی (عج) زنجان و لشکر انصارالحسین (ع) همدان بود و بنده پیک محور عملیاتی بودم و شبانه‌روز ده‌ها بار خط را با موتور دور می‌زدم و گاهی پیش می‌آمد که غذا را هم همان موتور می‌خوردم، یک روز دمای هوا بالای ۵۳ درجه بود و قرار بود برادری که زخمی شده بود را با موتور به پست امدادی می‌بردم، به پست امدادی هم رسیدیم و بلافاصله مداوایش شروع شد، اما افسوس که شدت گرما خونش را لخته کرده بود و شهید شد. آن روز هفت نفر به‌علت گرمازدگی حتی در داخل وان یخ از گرما شهید شدند و کاری هم از دست کسی برنمی‌آمد.

کد خبر 677146

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.