اینجا روضه‌ای مادرانه برپا است

صبح امروز مادران نصف‌جهان با شیرخوارگان خود گرد هم آمدند تا با لالایی خواندن خود با داغ سنگین دل رباب همراهی کنند و سرنوشت فرزندان خود را به عشق اباعبدالله الحسین (ع) گره بزنند.

به گزارش خبرنگار ایمنا، سید شهیدان اهل قلم می‌گوید: «هر کس می‌خواهد ما را بشناسد، داستان کربلا را بخواند.» و داستان امروز روایت کوچک‌ترین شهید کربلا است؛ ظهر روز دهم محرم آفتاب به وسط آسمان رسیده و در میان خیمه‌ها نوای العطش کودکان به گوش می‌رسد، اما کاری جز بالا زدن پیراهن‌ها و غلتیدن در خاک، از دست هیچکدام‌شان برنمی‌آید.

امید بچه‌ها به بیرون از خیمه و دستان پرمهر عمو عباس است و منتظرند عمو با آب برگردد، اما از یک جایی به بعد هیچ چیز برایشان مهم نیست، حتی آب؛ اصلاً عمو دست خالی باشد، فقط برگردد.

در میان طنین نوای عمو و العطش، صدای گریه نوزادی به گوش می‌رسد؛ امام حسین (ع) خود را به خیمه می‌رسانند که به ایشان می‌گویند این طفل شیرخوار، سه‌روز است آب نخورده است؛ سیدالشهداء (ع) علی اصغر را از آغوش رباب گرفت، بردست بلند کرد و گفت: پروردگارا تو می‌دانی غیر از این کودک کسی را ندارم و این طفل شیرخوار از شدت عطش بر خود می‌پیچد، آن‌گاه به‌طرف لشکر رفت و برای او آب خواست.

اینجا روضه‌ای مادرانه برپاست

هنوز سخن امام تمام نشده که تیر سه شعبه زهرآلود «حرمله بن کاهل اسد» بر گلوی نازک و همچون گل علی‌اصغر (ع) می‌نشیند؛ پدر فرزندش را دید که چون ماهی به خود می‌غلتد و می‌پیچد، دست خود را به زیر گلوی علی‌اصغر (ع) می‌برد، خون او را بر جامه خود می‌زند، به آسمان می‌پاشد و گوید: «خدایا شاهد باش، این قوم بر ذریه پیغمبرت (ص) رحم نکردند.»

و سلام بر تو علی اصغر، سلام ای بزرگ مرد کوچک کربلا، سلام ای سند مظلومیت حسین (ع)، سلام ای باب‌الحوائج…

علی اصغر (ع) آن طفل شش ماهه، در میدان نبرد نبود، او تنها بر دست پدرش که سپر انداخته بوده و برای طلب جرعه‌ای آب برای این طفل به لشکر مقابلش رو زده، به شهادت رسید و امروز به رسم سال‌های قبل، روز روضه‌خوانی مادران برای همان مادری است که فرزند شش ماهه خود را فدا کرد.

امروز روز لالایی خواندن مادران نصف جهان برای همان شش ماهه‌ای است که پدرش در فرازی از دعای عرفه خواند «وَمُمْسِک یدَی إِبْراهِیمَ عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ»، همان پدری که راوی نقل می‌کند اشک می‌ریخت و می‌گفت: «خدایا ممنونم که رحم کردی به ابراهیم و نگذاشتی پسرش جلوی او ذبح شود.»

امروز روز روایت‌گری مادری است که سرتاسر گلوی شش ماهه او ذبح شد و تو ای هاجر که با دیدن سرخی گلوی اسماعیل ذره ذره آب شدی، نگاه کن و ببین در خیمه رباب چه خبر است، ببین چطور شش ماهه او دست و پا می‌زند و چطور قربانی می‌شود.

در روز دهم محرم و سال‌ها پس از آن واقعه تاریخی در ۱٠ ذی‌الحجه، نوایی در ملکوت می‌پیچد که بنگرید اینجا کرب‌و بلا و او حسین (ع) است… بنگرید که چطور پروانه‌وار به دور ولی خود می‌گردد و فرزندان و برادر خود را فدا می‌کند.

هم‌اکنون در سراسر کشور همایش بزرگ شیرخوارگان حسینی در حال برگزاری است و در آن هزاران مادر با اباعبدالله الحسین (ع) بیعت می‌کنند تا قدم به قدم زندگی فرزندان‌شان در این مسیر سپری شود.

امروز در گذر چهارباغ نصف جهان نیز نوزادان با صدای گریه خود با سربندها و تن‌پوش‌های سبز خود، خود، با شش ماهه کربلا هم‌نوایی می‌کنند و اشک دیدگان مادران نیز با داغ سنگین دل رباب همراهی می‌کند؛ مادران آمده‌اند تا سرنوشت فرزندان خود را به عشق اباعبدالله الحسین (ع) گره بزنند.

اینجا روضه‌ای مادرانه برپاست

کد خبر 674745

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.