کوره‌پزی سعادت / روایتی از وضعیت رزمندگان در گرمای خوزستان

«هوای داخل سنگر به‌شدت گرم بود. این سنگر به «کوره‌پزی سعادت» معروف شده بود! از بس داخل این سنگر هوا خفه و گرم بود! اما همیشه برای رفتن داخل این سنگر بین بچه‌های گردان، گروهان و دسته، دعوا بود! دعوا نه برای پست و مقام، دعوا برای تحمل گرما و سختی.»

به گزارش خبرنگار ایمنا، وقتی از گرما حرف می‌زنیم، همه مردم درک مشترکی از آن دارند اما گرمای جبهه با مناطق غیر جنگی، تفاوت‌هایی داشت. پشت جبهه، آدم‌ها اختیار داشتند برای فرار از گرما، مکان دلخواهی را انتخاب کنند؛ اما در میدان جنگ، هیچ رزمنده‌ای هرگز نمی‌توانست جایی را انتخاب کند، بلکه محکوم به ایستایی در نقطه مأموریت خود بود.

آنچه تحمل شرایط سخت گرمای خوزستان را برای رزمندگان آسان می‌کرد، عشق و معنویت حاکم بر جبهه‌ها بود، آنان خود را به خط مقدم رسانده بودند تا لبیک‌گوی فرمان رهبرشان باشد؛ رهبری که عاشقانه او را دوست داشتند.

دوام کوتاه‌مدت گردان‌ها روی جاده خندق

سیدمرتضی موسوی، رزمنده دفاع مقدس با ترسیم وضعیت سخت رزمندگان در گرمای طاقت‌فرسای خوزستان می‌گوید: «اوایل یا اواخر خردادماه سال ۱۳۶۴، خط مقدم جاده جندق مستقر شده بودیم، یک جاده خاکی کم‌عرض که در داخل هورالعظیم واقع شده بود، همان خطی که محل شهادت سردار شهید قربانعلی عرب، فرمانده محور لشکر مقدس امام حسین (ع) بود. آتش سنگین دشمن روی جاده شبانه‌روزی بود و بعثی‌ها تسلط کافی بر روی جاده داشتند! تک تیراندازان آنها اجازه تردد روی جاده را مخصوصاً در طول روز به نیروهای گردان نمی‌دادند! هر روز تعدادی از هم‌سنگران ما در جاده خندق شهید یا زخمی می‌شدند. هر کسی مجروح و زخمی می‌شد یا به شهادت می‌رسید باید تا شب و تاریکی هوا صبر می‌کرد تا قایق‌ها برسند!

قایق‌های یگان دریایی لشکر، تنها وسیله‌ای بود که مهمات تدارکات و پشتیبانی جاده را به عهده داشت. فاصله ما با دشمن در پد۴ حدود ۵۰ متر و فقط یک بریدگی روی جاده بود! هر گردان چند روزی بیشتر روی جاده دوام نمی‌آورد. به دستور فرماندهی لشکر شهید حاج‌حسین خرازی هیچ‌کس حق تردد غیرضروری روی جاده را نداشت. واحد استحکامات لشکر شب‌ها، با چند دستگاه نیسان کمپرسی نو، وظیفه احداث سنگرهای بتونی پیش‌ساخته را از پد۴ تا پد ۳ روی جاده به عهده داشتند!»

دعوا برای تحمل گرما و سختی!

موسوی ادامه می‌دهد: «تابستان هوا بسیار گرم، شرجی و پشه‌ها در هورالعظیم بیداد و بچه‌ها را اذیت می‌کردند، امکان رفتن نیروها به عقب برای حمام، شست‌وشو و عوض کردن لباس‌ها نبود! لباس‌ها از شدت گرما و عرق، سفید و بدن بچه‌ها اکثراً عرق‌سوز شده بود. داخل پد۴ یا به‌عبارتی بهتر «پد ارواح» که خاک آن به دلیل فرود دائمی گلوله‌های خمپاره ۶۰ سیاه سیاه شده بود، چندین سنگر اجتماعی احداث شده بود.

داخل هر سنگر چهار تا پنج نفر معمولاً استراحت می‌کردند. یکی از سنگرهای اجتماعی بتونی در وسط پد۴ ساخته شده بود! دقیقاً جایی که محل فرود دائمی گلوله خمپاره ۶۰ دشمن بود!! راه و روزنه و پنجره‌ای، به‌غیر از در ورودی نداشت. موج انفجار دهانه ورودی سنگر را تنگ‌تر کرده بود به‌طوری که یک نفر رزمنده قادر نبود با تجهیزات کامل وارد سنگر شود.

داخل این سنگر اجتماعی همیشه چهار نفر استراحت می‌کردند، هوای داخل سنگر به شدت گرم بود. این سنگر به «کوره‌پزی سعادت» معروف شده بود! از بس داخل این سنگر هوا خفه و گرم بود، اما همیشه برای رفتن داخل این سنگر بین بچه‌های گردان، گروهان و دسته، دعوا بود! دعوا نه برای پست و مقام، دعوا برای تحمل گرما و سختی! سنگری که به دلیل فرود آمدن خمپاره ۶۰ در نزدیکی و کنار آن همیشه دود و باروت و گرد و خاک فضای آن را معطر کرده بود.»

جولان گزنده‌های عجیب و غریب در گرمای هوا

حضور گزنده‌های عجیب و غریب که در گرمای هوا در سنگرها جولان می‌دادند، موضوعی دیگری است که این رزمنده دفاع مقدس به آن اشاره می‌کند و می‌گوید: «جایی از بدن ما نبود که در تیررس نیش‌های این گزنده‌های عجیب و غریب نباشد و از نیششان در امان بماند. از این‌رو رد ناخن در همه جای بدن رزمندگان دیده می‌شد؛ چیزی که با خاراندن همه بدن به وجود می‌آمد.

از سر شب تا صبح هم پشه‌های مالاریا و گال بی‌رحمانه به جان بچه‌ها می‌افتادند و بیماری پوستی و عفونی فراگیر بود. بااستقامت‌ترین‌ها را دیدم که به گریه می‌افتادند! امکان به تصویر کشیدن زجر و درد و بی‌خوابی ناشی از آزار هزاران پشه وجود ندارد. امکان نداشت که یک رزمنده در چنین مناطقی بتواند تا صبح یک ساعت بخوابد.»

کد خبر 664538

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.