جانباز قطع‌ نخاعی که تکیه‌گاه  یک محل بود

در روزهای گذشته جانبازی از دیار نصف جهان به سوی معبود پر کشید که در فضائل و عقاید، اسوه بی‌مانندی بود؛ معلم و مفسر قرآنی که ۴۱ سال با یادگار عملیات‌بیت‌المقدس زندگی کرد و نه تنها تکیه‌گاه خانواده که تکیه‌گاه یک محل بود.

به گزارش خبرنگار ایمنا، شهید اصغر عبداللهی در تیرماه سال ۱۳۲۹ در اصفهان متولد شد. او که در مبارزات انقلابی حضور پررنگی داشت با آغاز جنگ تحمیلی به یاری رزمندگان اسلام شتافت و در نخستین مرحله از عملیات آزادسازی خرمشهر در تاریخ دهم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۶۱ به دلیل برخورد ترکش دچار ضایعه نخاعی شد و به افتخار جانبازی نائل آمد. به گفته فرزند این شهید، او تقوای فوق‌العاده‌ای داشت و مقید به حلال و حرام و فراتر از آن عمل به مستحبات و پرهیز از مکروهات بود، بزرگ‌مردی که همیشه در حال مطالعه بود، یا ذکر می‌گفت یا به تفسیر قرآن گوش می‌داد.

این جانباز سر افراز ایران اسلامی سرانجام روز دوشنبه بیست‌ودوم آبان‌ماه ۱۴۰۱ درحالی‌که برای عمل جراحی آماده می‌شد، به دلیل ایست قلبی پس از تحمل ۴۰ سال رنج ناشی از قطع نخاع به دیدار حق شتافت و به فیض شهادت نائل شد.

محمد قربانی‌مقدم، داماد شهید درباره او چنین می‌گوید: شهید عبداللهی گل سرسبد جانبازان قطع نخاع اصفهان، چه از نظر تقوا، بصیرت و صبوری و چه معرفت بود. به شدت اهل مراقبه بود و در کنار آن اهل محبتی تمام و کمال. به شدت اهل ذکر بود. او را نمی‌دیدیم جز اینکه در حال مطالعه یا در حال ذکر باشد، به معنای دقیق کلمه مصداق این حدیث بودند که صحبت مؤمن ذکر و سکوت او تفکر است و این شهید هم از این دو حال خارج نبود.

او با بیان اینکه شهید عبداللهی در گفت‌وگوهایی که در خانه داشتیم، نکات اخلاقی را متذکر می‌شد و حتی گفت‌وگوهای ساده او هم صبغه خدایی داشت، می‌افزاید: اهل حرافی نبود و سکوتی که داشت، همراه تفکر و تعقل بود. از مسائل اعتقادی یا علمی که مطرح می‌کرد، کاملاً مشخص بود که در پشت سکوت او چقدر تفکر و تعقل در این حوزه‌ها نهفته است.

جلسه تفسیر قرآنی که مدت ۴۰ سال ترک نشد

قربانی‌مقدم با اشاره به علاقه وافر شهید عبداللهی به تفسیر قرآن ادامه می‌دهد: از همان دوران پیش از انقلاب به همراهی دوستان قدیمی هر چهارشنبه شب در جلسه تفسیر المیزان یا تفسیر تسنیم آیت‌الله جوادی‌آملی حضور پیدا می‌کرد و این امر هیچ‌گاه ترک نمی‌شد، مگر اوقاتی که در بیمارستان به علت بیماری و مشکلاتی که منجر به وخامت حالش می‌شد، بستری می‌گشت.

وی اضافه می‌کند: مورد دیگری که ۴۰ سال به آن مبادرت داشتند، شرکت در دعای کمیل شب‌های جمعه در تکیه کازرونی‌ها و همدانی‌های تخت فولاد بود. با تمام مشکلاتی که نشستن روی ویلچر برای او به وجود می‌آورد، به این کار اهتمام می‌ورزید.

تنها نمازگزار صبح‌های مسجد

قربانی‌مقدم با بیان اینکه شهید عبداللهی به خواندن نماز جماعت اعتقاد ویژه‌ای داشت، به طوری که هر سه نوبت نماز را در مسجد محل به جا می‌آورد، می‌گوید: امام جماعت مسجد نقل می‌کند که گاهی در نماز جماعت صبح فقط من بودم و شهید عبداللهی و خادم مسجد! که البته گاهی خادم مسجد هم نمی‌آمد، من بودم و او. یک مرتبه هم برای حضور در نماز جماعت صبح موقع عبور از سراشیبی مسجد، تعادل ویلچر از کنترل او خارج شد و به زمین خورده بود و بعداً از دست و پای زخمی او فهمیدیم که چه اتفاقی افتاده است. تقید او به نماز جماعت چنان بود که حتی اوقاتی که مجبور به، بستری در بیمارستان می‌شد، گاهی همان‌جا من یا پسرشان نماز را به جماعت برگزار می‌کردیم.

ساده‌زیستی را در عمل پیاده کرده بود

وی می‌افزاید: این شهید بزرگوار در مسائل خیریه به شدت فعال بود و در جاهای مختلف به کمک‌رسانی به اقشار مختلف می‌پرداخت، فرقی نمی‌کرد چه کسی یا در کجا باشد. به منطقه پشت کوه شهرستان فریدن اقلام معیشتی می‌فرستاد یا در حد توان برای نیازمندان سیستان‌وبلوچستان.

قربانی‌مقدم با بیان اینکه او اهل گره‌گشایی از آشنایان و کمک به اهل محل به هر طریق ممکن بود، می‌گوید: شهید عبداللهی بسیار ساده‌زیست بود. شاید باور نکنید اما در منزل او اصلاً چیزی به نام مبلمان وجود ندارد. اگر میهمان مسنی می‌آمد، اهل خانه از همین صندلی‌های پلاستیکی استفاده می‌کردند. در عمل معتقد به زندگی ساده و زاهدانه بود و هیچ وسیله اضافه برای منزل تهیه نمی‌کرد.

وی ادامه می‌دهد: به شدت اهل مطالعه بود و این امر جز روزمرگی‌های او به شمار می‌رفت. شهید عبداللهی علاوه بر مطالعه تفسیر قرآن کتاب‌های متفرقه را مستمر مطالعه می‌کرد.چند روز یک بار یک کتاب را می‌خواند.به خریدن کتاب و خواندن آن علاقه زیادی داشت. هر هفته چند کتاب می‌خرید و آنها را برای وقف در گردش بعد از مطالعه تقدیم آشنایان می‌کرد تا دیگران را هم به تشویق مطالعه کند. کتاب‌های دیگری را هم از کتابخانه شهرداری و یا سایر دوستان امانت می‌گرفت و بعد از خواندن آن‌ها باز پس می‌داد.

جانباز قطع نخاعی که تکیه‌گاه  یک محل بود

متواضع و عاشق گمنامی بود

خانم مسائلی، همسر شهید عبداللهی با بغض عجیبی که از رفتن این شهید دارد، از خاطرات ۴۴ سال زندگی مشترک خود این‌گونه سخن می‌گوید: در این ۴۱ سالی که جانباز بود، ۵۹ بار برای جراحی به اتاق عمل رفتند و خدا را گواه می‌گیرم که بعد از تحمل این همه سختی حتی یک کلمه گلایه از او نشنیدم. در اوج دردهای شدید می‌گفت، هرچه به ما می‌رسد خواست خدا و فرمان محض او و من هم فرمانبر خدا هستم.

او می‌افزاید: بدون رضایت خدا هیچ کاری را انجام نمی‌داد؛ خیلی متواضع و عاشق گمنامی بود. همیشه به او می‌گفتم تو هم نفس منی و من هم هم‌نفس تو و تازه بعد از شهادت او متوجه شدم که واقعاً هم‌نفسم را از دست دادم. باور کنید این چند روز چیزهایی از او شنیدم که باورم نمی‌شود. پنهان از چشم ما گرفتاری مالی بسیاری از دوستان و آشنایان را برطرف و به افراد زیادی کمک می‌کرد که شاید ما حتی اسم آنها را هم نمی‌دانستیم.

همسر شهید عبداللهی با بیان اینکه شریک زندگی‌اش در معرفت و عرفان هم پله‌های ترقی را طی کرده بود، می‌گوید: او خواب‌های عجیب و معنوی زیادی می‌دید، همیشه به او می‌گفتم من عمرم را برای تو می‌خواهم و کوشش می‌کردم که همیشه کنارش باشم، چرا که همسرم مثل گوهری در زندگی من بود.

مسائلی ادامه می‌دهد: از اینکه ۴۱ سال از زندگی‌ام را در رنجی که او می‌کشید و الحمدالله از آن رنج احساس رضایت می‌کرد، سهیم هستم، خدا را شکر می‌کنم و همیشه لطف خدا شامل حال من بوده است. ۶ ماه قبل از این‌که در عملیات بیت‌المقدس جانباز شود، من مادرم را از دست دادم به خاطر زخم زبان یکی از اطرافیان یک شب خیلی گریه کردم. شب خواب مادرم را دیدم که مثل یک فرشته لباس سفید به تن داشت و گوسفندی که متعلق به من بود را همراه دو ملک می‌بردند من هم دستم بسته بود و کاری از من بر نمی‌آمد، فقط فریاد زدم که گوسفند را به من برگردانید وقتی او را برگرداندند سینه او کنده شده بود. آن زمان بود که فهمیدم اصغر مجروح می‌شود، چند روز بعد از خواب، پشت خاکریز ترکشی به او اصابت کرد که بعد از پاره کردن ریه به نخاع برخورد کرده بود. وخامت اوضاع او به حدی بود که بیشتر اعصاب مربوط به نخاع قطع و از کمر به پایین هیچ حسی نداشت‌.

حسن خلقی که هیچ‌گاه ترک نشد

سیدرسول عطایی از دوستان قدیمی شهید عبداللهی است که رفاقت او از دوران قبل از انقلاب تا اواخر عمر وی ادامه داشت. او دوست قدیمی‌اش را این‌گونه به تصویر می‌کشد: «با اینکه اصغر حدود ۶ سال از من بزرگ‌تر بود، اما به علت خوبی زایدالوصفی که داشت، هرگز در مقابل او احساس کوچکی نکردم.

قبل از انقلاب در گروهی به نام مهدویون به فعالیت‌های انقلابی مشغول بودیم. اصغر با وجود هیکل لاغری که داشت، بسیار محکم و استوار بود و قدرت بدنی فوق‌العاده‌ای داشت. هر موقع مسابقه می‌دادیم همه ما از نفس می‌افتادیم، اما او به اندازه چندین مسابقه دیگر تاب‌وتوان برای ادامه دادن داشت. نزدیک پیروزی انقلاب هم با دل و جرأت تمام ساواکی‌ها را تعقیب می‌کرد.

انقلاب که پیروز شد او به عنوان مدیر هنرستان هنرهای زیبای اصفهان منسوب شد. جنگ که شروع شد، تحت عنوان یک بسیجی به جبهه رفت تا به عنوان یک رزمنده معمولی به نبرد بپردازد، اما زمانی که شهید زال یوسف‌پور که فرماندهی یک گردان را برعهده داشت، از حضور وی مطلع شد او را به عنوان جانشین خود برگزید. در عملیات بیت‌المقدس شهید یوسف‌پور آسمانی و اصغر هم به شدت آسیب دید و مجروح شد، یادم هست به هر ماجرایی بود، بیمارستانی را که در تهران در آنجا بستری بود، پیدا کردم و به ملاقاتش رفتم. فقط دست‌ها و گردنش قادر به حرکت بود، با این وجود ۴۰ سال نه تنها تکیه‌گاه خانه بلکه تکیه گاه اهل محله و جامعه خودش بود و این همان استحکام بود که از دوران‌های گذشته در او سراغ داشتم.

اهل مسجد بود و شاگردان زیادی از همین خردسالان که برای اقامه نماز جماعت به همراه والدین خود به مسجد می‌آمدند را با قرآن مأنوس کرد. برای قرائت هر صفحه قرآن امتیازی در نظر می‌گرفت و جوایز عالی برای بیشترین امتیاز در محل تابلوی مسجد نصب می‌کرد تا بچه‌ها با شوق بیشتری در جلسات قرآن حاضر شوند. تعدادی از همین بچه‌های محل هم‌اکنون تحت عناوین مختلف، مشغول خدمت به مردم اصفهان هستند. بعد از جانباز شدن و در طول مدت این ۴۰ سال کسی او را عصبانی یا در حال غر زدن و انتقاد از این و آن ندید.

او خود را به هیچ عنوان طلبکار نظام نمی‌دانست و برای جانبازان قطع نخاع هم یک ستون و تکیه‌گاه مطمئن بود. گاهی به خاطر مشکلات ناشی از نامنظم بودن کراتین خون و دیگر مشکلات در بیمارستان مدتی بستری می‌شد و رنج بسیاری می‌کشید، اما در تمام این رنج‌ها و سختی‌ها هرگز کسی او را حتی برای یک لحظه ناراحت، افسرده و ناسپاس ندید. حسن خلق او صفتی بود که هرگز ترک نمی‌شد.»

کد خبر 619927

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • IR ۰۰:۲۶ - ۱۴۰۲/۰۸/۲۶
    0 0
    روحش شاد و یادش گرامی و راهش پر رهرو تسلیت عرض میکنم خدمت پسر بزرگوارشان شیخ سلمان عبداللهی