آیا نحوه شهادت امام رضا (ع) نوشیدن جام زهر بوده است؟

درباره علت شهادت امام رضا (ع) تمام علمای شیعه و عده زیادی از علمای اهل سنت قائل‌اند که آن حضرت مسموم و شهید شده‌اند. امّا اینکه کیفیت این عمل چگونه بوده است؟ روایات چندی وجود دارد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، مرحوم علامه مجلسی می‌نویسد: «علمای ما و علمای عامه درباره این‌که امام رضا (ع) با اجل خود از دنیا رفته، یا این‌که او را با سم شهید کرده‌اند و بنا بر قول اخیر آیا مأمون این جنایت را مرتکب شده یا کس دیگر، اختلاف نموده‌اند و در میان شیعیان مشهور این است که امام رضا (ع) در اثر سمی که مأمون به او داده، شهید شده است، تنها مرحوم سید علی بن طاوس و همچنین اربلی در کشف الغمة، این نسبت را انکار کرده‌اند.»

بعضی این قول را به شیخ مفید نیز نسبت داده‌اند اما ظاهر عبارت شیخ مفید در ارشاد چنین است که او نیز قائل به مسمومیت امام بوده است، زیرا او نوشته:

«… تا این‌که رأی مأمون را درباره آن حضرت دگرگون ساختند و تصمیم به کشتن آن بزرگوار گرفت و چنان شد که روزی آن حضرت با مأمون طعامی خوردند و حضرت از آن طعام بیمار شد و مأمون نیز خود را به تمارض زد.»

سپس مفید در تفصیل این جریان غم‌انگیز آورده است که: محمد بن علی بن حمزه از منصور بن بشیر از عبدالله بن بشیر روایت کرده که گفت:

«مأمون به من دستور داد ناخن‌های خود را بلند کنم و این کار را برای خود عادی نمایم و برای کسی درازی ناخن خود را نشان ندهم، من نیز چنان کردم، سپس مرا خواست و چیزی به من داد که شبیه به تمر هندی بود و به من گفت: این را به دودست خود بمال، و من چنان کردم سپس برخاسته و مرا به حال خود گذارد و پیش حضرت رضا (ع) رفته، گفت:

حال شما چگونه است؟

فرمود: امید بهبودی دارم.

مأمون گفت: من نیز بحمدالله امروز بهترم و کسی از پرستاران و غلامان به خدمت تو آمده‌اند؟

حضرت فرمود: نه.

مأمون خشمناک شد و به غلامان فریاد زد که چرا به آن حضرت رسیدگی نکرده‌اند.

سپس گفت: هم‌اکنون آب انار بگیر و بخور که برای رفع این بیماری چاره‌ای جز خوردن آن نیست.

برادر عبدالله بن بشیر گوید: پس به من گفت: انار برای ما بیاور، و من اناری چند حاضر کردم، مأمون گفت با دست خود آن را فشار بده و من فشردم مأمون آب آن را با دست خود به امام رضا (ع) خورانید و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس‌ازآن، دو روز بیشتر زنده نماند که از دنیا رفت.»

مرحوم مفید در ادامه گزارش خود از اباصلت هروی روایت کرده که گفت:

«پس‌ازآن که مأمون (در آن روز) از نزد آن حضرت بیرون رفت بر آن جناب وارد شدم، حضرت به من فرمود:

ای اباصلت اینان کار خود را کردند و زبانش به ذکر خدا گویا بود.

باز مرحوم مفید در روایت دیگر از محمد بن جهم نقل کرده که گفت:

حضرت رضا (ع) انگور را زیاد دوست می‌داشت، پس قدری انگور برای آن حضرت تهیه کردند، و دردانه‌های آن چند روز سوزن‌های زهرآلود زدند، سپس آن سوزن‌ها را کشیده و آن انگور را به نزد آن بزرگوار آوردند حضرت به همان بیماری که پیش‌ازاین گفته شد، مبتلا بود، از آن انگور زهرآلود میل فرمود و سبب شهادتش گردید و گویند: این نوع زهر دادن بسیار ماهرانه و دقیق است.»

غرض، شیعیان به‌طورکلی این نظر را تائید کرده‌اند، مگر مرحوم اربلی در کشف الغمه که خود را با ابن طاووس هم‌عقیده دانسته است و اتفاق شیعه را بر این مطلب، می‌توان بهترین دلیل بر شهادت امام رضا (ع) دانست زیرا آنان به احوال امامان خود از دیگران داناتر بودند و دلیلی هم برای تحریف یا کتمان حقایق در این زمینه نداشتند.

گرچه عده زیادی از تاریخ‌نویسان اهل تسنن نیز این جنایت را به مأمون نسبت داده‌اند و شیعیان نیز شرح این داستان را در کتاب‌های آن‌ها می‌خواندند اما دراین‌باره احتیاج به نوشته‌های آن‌ها نیست زیرا روایات در این زمینه از طریق اهل‌بیت آن‌قدر زیاد است که دیگر نیازی به گفته‌های آن‌ها در خود احساس نمی‌کنند، به‌خصوص این‌که می‌بینند عده زیادی از آن‌ها از طریق انصاف خارج‌شده و به تاریخ و نسل آینده خیانت کرده‌اند

علاوه بر آنچه گذشت، رویداد شهادت امام رضا (ع) سال‌ها قبل از وقوع آن به‌وسیله خود امام و اجداد پاکش پیش‌بینی‌شده بود این روایات را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد:

۱- آن دسته از روایات که از زبان پیامبر (ص) یا ائمه اطهار (ع) نقل‌شده، حاکی از به شهادت رسانیدن امام رضا (ع) در طوس است، دراین‌باره چند روایت واردشده که از آن جمله:

مرحوم صدوق به سند خود از نعمان بن سعد روایت کرده که گفت: امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه‌السلام فرمود:

«سَیُقتَلُ رَجُلٌ مِن وُلِدی بِاَرض خُراسان بِالسَّمَّ ظُلماً اِسمُهُ اِسمِی وَ اِسمٌ اَبیهِ اِسمٌ اِبن عمران مُوسی اِلا فَمَن زارَةٌ فِی غُربَتهِ غَفَراللهُ ذُنوبَهٌ ما تقدّم منها و ما تَاَخَّر و لو کانَت مثل عَدَدِ النُّجومِ و قطر الامطار وَ وَرَقِ الاشجار

به‌زودی مردی از فرزندان من در سرزمین خراسان از روی ستم و جور به زهر کشته می‌شود، اسم او اسم من، و اسم پدرش اسم موسی بن عمران است بدانید هر کس او را در غربتش زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را می‌آمرزد و لو این‌که به تعداد ستارگان و قطرات باران و برگ درختان باشد.»

مرحوم سید هاشم بحرانی در مدینه المعاجز می‌نویسد:

از سلیمان بن حفص مروزی روایت‌شده که گفت: از موسی بن جعفر (ع) شنیدم که می‌فرمود:

«ان ابنی علیّاً مَقتُولٌ بالسّمٌ مَدفُونٌ اِلی جَنبِ هارُون بِطُوس مَن زارَةٌ کَمَن زارَ رَسُول الله (۴)؛ پسرم علی را با سم مظلومانه به قتل می‌رسانند و او در جنب قبر هارون در طوس مدفون می‌شود، کسی که او را زیارت کند مانند کسی است که رسول خدا را زیارت نموده است.»

آن دسته از روایات که از خود امام رضا (ع) نقل‌شده که از شهادت خود به دست مأمون و از دفنش در طوس کنار قبر هارون خبر داده است، از جمله:

اباصلت هروی گفت: شنیدم از امام رضا (ع) که می‌فرمود:

«به خدا نیست از ما ائمه احدی، مگر این‌که کشته یا شهید می‌شود.

عرض شد: ای فرزند رسول خدا، پس ترا چه کسی به قتل می‌رساند؟

فرمود: بدترین مخلوق خدا در زمان خودم مرا به زهر می‌کشد، و سپس در یک‌خانه تباه‌شده در دیار غربت دفن می‌کنند. آگاه باشید هر کس مرا در غربتم زیارت کند خداوند به او اجر صدهزار شهید و صدهزار صدیق و صدهزار حج و عمره کننده و صدهزار جهادگر می‌نویسد و در زمره ما محشور می‌گردد و در بالاترین درجات بهشت رفیق ما قرار داده می‌شود»

این قبیل روایات بسیار است و گاهی امام این پیشگویی را حتی نزد مأمون نیز می‌کرده است.

آن دسته از روایات که به تشریح چگونگی مسموم ساختن امام پرداخته‌اند، روایاتی که به این مضمون واردشده نیز بسیارند که برخی از آن‌ها نیز از خود امام نقل گردیده‌اند و در میان این روایات، روایت اباصلت درباره مسموم شدن امام و چگونگی غسل و کفن و روایت هرثمة بن اعین دراین‌باره قابل‌توجه است.

بنا به تحقیق یکی از نویسندگان معاصر این روایات به یکی از این افراد: ابوالصلت عبدالسلام هروی، هرثمة بن اعین، علی بن حسین کاتب، ریّان بن شبیب، محمد بن جهم و عبدالله بن بشیر منتهی می‌شود.

پس با توجه به این روایات برای یک فرد شیعه، شکی در این‌که امام رضا (ع) به دست مأمون به‌وسیله سم به شهادت رسیده باقی نمی‌ماند. به‌خصوص این‌که قرائن و شواهد زیادی این موضوع را تائید می‌کنند از جمله:

با مراجعه به کتب تاریخی استفاده می‌شود که شهادت امام رضا (ع) به دست مأمون حتی در زمان مأمون نیز امری معروف و بر سر زبان‌ها بود. به‌طوری‌که مأمون خود از مردم گلایه می‌کرد که چرا او را عامل مسموم کردن امام می‌پندارند! چنانکه گویند:

هنگام شهادت امام رضا (ع) مردم اجتماع کرده و پیوسته می‌گفتند که این مرد (یعنی مأمون) وی را شهید کرده است دراین‌باره آن‌قدر صدا به اعتراض برخاست که مأمون مجبور شد محمد بن جعفر عموی امام را به‌طرف آن‌ها بفرستد و برای متفرق کردن آن‌ها بگوید که امام امروز برای احتراز از آشوب از منزل خارج نمی‌شود.

ابن خلدون علت قیام ابراهیم فرزند امام کاظم (ع) را آن دانسته که وی مأمون را متهم به قتل برادرش می‌نمود.

طبق نقل برخی از منابع تاریخی یکی دیگر از برادران امام رضا (ع) به نام احمد بن موسی (معروف به شاهچراغ) چون از حیله مأمون آگاه شد همراه سه هزار تن از بغداد قیام کرد، عامل مأمون در شیراز به نام قتلغ خان به امر مأمون با او به مقابله برخاست و پس از کشمکش‌هایی هم او و هم برادرش محمد عابد ویارانشان را به شهادت رسانید.

در آن ایام برادر دیگر امام رضا (ع) به نام هارون بن موسی همراه با بیست‌ودو تن از علویان به‌سوی خراسان آمد، بزرگ این قافله خواهر امام رضا (ع) حضرت فاطمه معصومه (ع) بود. مأمون مأموران خود را دستور داد تا بر قافله آن‌ها بتازند. آن‌ها نیز همه را مجروح و پراکنده ساختند. هارون نیز در این نبرد جراحت برداشت اما سپس او را درحالی‌که بر سر سفره غذا نشسته بود، غافلگیر کرده به قتل رساندند.

حتی طبق بعضی نقل‌ها به حضرت معصومه نیز در ساوه زهر دادند که پس از چند روزی او هم به شهادت رسید. پس با توجه به این وقایع درمی‌یابیم که مسئله شهادت امام رضا (ع) به دست مأمون در همان ایام نیز امری شایع میان مردم بوده است.

خلاصه مرحوم مفید در ادامه ماجرا می‌نویسد:

«چون حضرت رضا (ع) به شهادت رسید مأمون یک شبانه‌روز خبر فوت آن حضرت را پنهان کرد، سپس کسانی نزد محمد بن جعفر (عموی آن حضرت) و گروهی از خانواده و دودمان ابیطالب که در خراسان بودند فرستاد، و چون حاضر شدند خبر درگذشت آن حضرت را به ایشان داد و گریست و بسیار برای فوت آن حضرت بی‌تابی کرده گفت:

ای برادر، بر من دشوار است تو را در این حال ببینم من آرزو داشتم که پیش از تو بمیرم (و تو جای من باشی) اما خدا نخواست، سپس دستور داد آن حضرت را غسل داده کفن و حنوط کنند و خود جنازه را برداشته به همین چائی که اکنون حضرت مدفون است، آورد و به خاک سپرد و آنجا خانه حمید بن قحطبه بود دردهی از شهر طوس که نام آن سناباد و نزدیکی نوقان است، و در همان‌جا قبر هارون‌الرشید بود، و قبر حضرت رضا (ع) پیش روی هارون و در طرف قبله او قرارگرفته است.

چون خبر شهادت امام رضا (ع) در شهر طوس و در میان سپاهیان انتشار یافت، دوستان و علاقه‌مندان آن حضرت به در خانه مأمون هجوم آوردند، و ازدحام جمعیت به حدی بود که مأمون را خوف فراگرفت. با این‌که مأمون خبر فوت امام را یک شبانه‌روز پنهان کرده بود در این‌یک روز مشغول طرح نقشه‌ای بود که از ازدحام مردم جلوگیری کند. اما پس از اعلان خبر، اوضاع را طوری دید که تشییع‌جنازه را بازهم به تأخیر انداخت، و برای آرام کردن مردم از محمد بن جعفر عموی امام استفاده کرد، و به او دستور داد در میان جمعیت حاضرشده و اعلان کند که تشییع‌جنازه به تأخیر افتاده و مردم متفرق شوند، این بود که محمد بن جعفر (ع) خود را به مردم نشان داد و گفت:

«ای مردم متفرق شوید زیرا جنازه ابوالحسن (ع) امروز تشییع نمی‌شود، مردم به حرف او گوش‌داده از اطراف اقامتگاه امام پراکنده شدند سپس پیکر امام را شبانه غسل داده و دفن کردند.»

اما طبق نقل دیگر، صبح بعد مأمون از روی مکر و حیله و برای پرده‌پوشی و تبرئه خود لباس عزا به تن کرد و با سر و پای‌برهنه حاضر شد و جنازه را حرکت دادند و مأمون عقب جنازه در بین آن جمعیت زیاد با صدای بلند گریه می‌کرد و به سروصورت خود می‌زد و فریاد می‌کرد و می‌گفت:

ای پسر عم ای‌کاش من پیش از تو مرده بودم و این روز را نمی‌دیدم، و تو جانشین من بودی.

وی دستور داد که جنازه را به قبّه هارونیه ببرند و کنار قبر پدرش هارون دفن کنند، اما طبق دستور مأمون نشد و به آنچه خود امام رضا (ع) فرموده بود، عمل شد و در بالای سر هارون به آن کیفیت که در اخبار و کتب تاریخ واردشده، دفن نمودند.

آری مأمون مزور و مکار که هدفی جز تحکیم موقعیت خود نداشت، برای پیشبرد هدف خود از هر وسیله ممکن استفاده می‌کرد یک روز مصلحت خود را در این می‌دید که فضل بن سهل وزیر اعظم و امام رضا (ع) را ولیعهد خود گرداند، اما همین‌که احساس کرد وجود آن‌ها برای حکومت او خطری محسوب می‌شوند، به قتل هر دوتای آن‌ها تصمیم گرفت، همین‌که فضل را کشت برای آرام کردن مردم از وجود امام استفاده کرد و ازدحام مردم را به‌وسیله آن حضرت پراکنده ساخت.

و نیز هنگامی‌که امام رضا (ع) را مخفیانه مسموم کرد، جمعیت زیادی به در خانه او هجوم آوردند و این بار برای آرام کردن مردم و متفرق کردن آن‌ها از وجود محمد بن جعفر عموی امام، استفاده کرد، گویا مأمون محمد بن جعفر را برای چنان روزی در کنار خود نگه‌داشته بود، همین‌که توانست به‌وسیله او غائله را بخواباند، دیگر محمد بن جعفر برای او فایده‌ای نداشت، و لذا به فاصله کوتاهی او نیز در سرخس به علت نامعلومی درگذشت و در همان‌جا مدفون گشت و اکنون تربت او مشهد عظیمی است.

بدین ترتیب مأمون تمام موانع را از سر راه خود به بغداد برداشت و فاتحانه به پایتخت وارد شد اکنون افرادی را که بغداد را به وحشت می‌انداخت کشته است. بغداد نیز به‌پاس این خدمت، جنایت برادرکشی وی را بخشید.

کد خبر 607769

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.