۲۸ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۶:۱۶
شش ماه در بند داعش!

یک اسیر گرفتار داعش گفت: آن‌ها ما را شکنجه می‌دادند تا زیر شکنجه آنچه به ما القا کرده بودند را تکرار کنیم، آنان می‌خواستند ما به مقدسات توهین کنیم.

به گزارش خبرنگار ایمنا، حسین‌علی گلی اظهار کرد: سال ۱۳۹۱ نیمه ماه مبارک رمضان در سوریه که مصادف با ولادت امام حسن مجتبی (ع) بود، به اسارت داعش درآمدم و در روز شهادت امام حسن مجتبی (ع) از اسارت داعش آزاد شدم. مدت شش ماه در اسارت گروه تکفیری داعش بودم و خاطرات زیادی از دوران اسارت و از جنبه‌های مختلف مکانی و رفتاری دارم.

وی با بیان اینکه گروهی که به سوریه اعزام شده بودند، از جمله خود من به نوعی احساس کرده بودند در سوریه اتفاقی برای آن‌ها می‌افتد، ادامه داد: قبل از اینکه به سوریه بروم خواب پدرم را دیدم که حالم را دگرگون کرد به گونه‌ای که سه چهار روز قبل از رفتنم حال خوبی نداشتم.

این اسیر گرفتار داعشی‌ها تصریح کرد: روزی که قصد رفتن به سوریه داشتم و از خانمم خداحافظی کردم به او گفتم من می‌روم، اما مطمئنم اتفاقی رخ می‌دهد، اما برمی‌گردم، این کلام را غیر ارادی گفتم. حتی به شوخی به خانمم گفتم از من عکسی بگیرید که اگر رفتم و شهید شدم عکس خوب از من داشته باشید، اما او گفت نه شما هنوز به آن درجه و لیاقت برای شهادت نرسیده‌اید.

وی اضافه کرد: در فرودگاه دمشق زمانی که گیت باز شد با صف عریض و طویلی مواجه شدیم و من تقریباً نفر آخر صف بودم. سه اتوبوس و حدود ۱۵۰ نفر بودیم. آن زمان تصمیم گرفتم با اتوبوسی که همشهریانم در آن حضور دارند، بروم، اما فردی به من گفت نه بیا با من برویم در مقصد همشهریانت را می‌بینی.

گلی گفت: وقتی می‌خواستم سوار اتوبوس شوم، دیدم اتوبوس اول تقریباً پر است، رفتم سوار اتوبوس دوم شوم وقتی پایم را در پله اتوبوس گذاشتم یک نفر بر روی شانه‌ام زد و گفت از اتوبوس اول یک نفر پیاده شده شما بروید آنجا سوار شوید. همچنین به ما گفته بودند مکانی که می‌خواهیم برویم آماده نیست و اول به زیارت حضرت زینب (س) می‌رویم.

وی با بیان اینکه اتوبوس اول حرکت کرد و در مسیر به اسارت گروه تکفیری داعش درآمدیم، افزود: از فرودگاه به سمت دمشق و حرم حضرت زینب (س) که می‌رویم یک دوربرگردان وجود دارد در این نقطه عده‌ای از افراد گروه تکفیری جلوی اتوبوس و عده‌ای پشت اتوبوس را محاصره کرده بودند. این در حالی است که از داخل اتوبوس که بیرون را نگاه کردم تصور کردم ایست و بازرسی برای امنیت ایستاده‌اند.

فکر نمی‌کردم اسیر شوم

این رزمنده جبهه مقاومت ادامه داد: با اینکه می‌دانستم شرایط سوریه چگونه است، اما همه اتفاقات در ذهن من بود جز اینکه به اسارت دربیایم. احتمال شهادت و زخمی شدن را می‌دادم، اما اینکه به اسارت داعش دربیایم نه.

وی گفت: لحظه‌ای که به اسارت داعش درآمدیم و تکفیری‌های مسلح به داخل اتوبوس آمدند، مترجمی که همراه ما بود گفت "یا الله" اسیر شدیم. اینجا بود که فهمیدم چه اتفاقی افتاده است. آن لحظه حسی که قبل از آمدنم به سوریه داشتم کنار رفت و حال بهتری پیدا کردم.

گلی اضافه کرد: نمی‌گویم اصل اسارت خوب است، اما فشاری که روی من بود در حقیقت کم شد و آن لحظه به آقا امام رضا (ع) متوسل شدم. فردی که اسیر می‌شود از ابعاد مختلفی مورد شکنجه قرار می‌گیرد. داعش قصد داشت اعترافاتی از ما بگیرد که بر علیه نظام جمهوری اسلامی ایران از آن استفاده کند.

وی اظهار کرد: برخی می‌گویند اسیران را در تونل‌هایی می‌برند و شروع به ضربه زدن به افراد می‌کنند، بخشی از آن‌ها را دیدم و احساس کردم، همچنین متوجه شدم بیان خاطرات اسیران با آنچه در واقعیت برای آن‌ها رخ داده چقدر تفاوت دارد.

نفرت داعش از نام‌های علی و حسین

این رزمنده جبهه مقاومت خاطرنشان کرد: داعش بر روی مسائل اعتقادی تاکید داشت و از این طریق به اسیران فشار وارد می‌کرد، در همان روز اول اسارت داعش بر روی اسامی ما تاکید کرده بود و اگر دو اسم علی و حسین میان اسامی بود آن افراد را به شدت مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار می‌داد، یعنی مشخص بود از این دو اسم نفرت دارند. اما جالب این بود که نام‌های علی و حسین را بر روی خودشان و یا بچه‌هایشان می‌گذاشتند.

وی اضافه کرد: نام من هم حسین و هم علی را داشت و به این واسطه و نفرتی که نسبت به این دو اسم داشتند مرا بسیار مورد شکنجه قرار دادند حتی با شمشیر ضرباتی روی دستم وارد کردند. آنچه در کتاب‌ها و داستان‌ها درباره داعش شنیده بودیم با آنچه برای ما رخ داد بسیار تفاوت داشت و دیدیم نفرت و حساسیت آن‌ها نسبت به یک اسم حتی تا چه اندازه است.

گلی یادآور شد: تکفیری‌ها خانه و مکان‌ها و باغ‌های متروکه‌ای را گرفته بودند که زیرزمین و درب فلزی داشت و ما را آنجا نگهداری می‌کردند. در این مکان‌ها ما جایی برای خوابیدن نداشتیم و باید به صورت نشسته یا بر روی زمین بدون فرش می‌خوابیدیم. همچنین کفش و کمربند ما را گرفته بودند.

وی ادامه داد: موقع خوابیدن باید رو به پهلو می‌خوابیدم، اما به صورت چپ و راست یعنی سر من کنار پای بغلی بود و اگر می‌خواستیم بچرخیم جا برای چرخیدن نبود. گاهی اسیران را برای نظافت می‌بردند، همچنین ما را به عمد در مکانی تنگ نگه می‌داشتند که حتی دستشویی ما کنار خودمان بود. به گونه‌ای که کمتر از ۲۴ ساعت دیگر نمی‌توانستیم در آن محل دوام بیاوریم.

هنوز صدای وزو و سوت سیلی داعشی‌ها در گوشم می‌پیچد

این اسیر گرفتار داعشی‌ها گفت: داعش ما را شکنجه می‌داد تا زیر شکنجه آنچه به ما القا کرده بودند، را تکرار کنیم، آن‌ها می‌خواستند ما به مقدسات توهین کنیم. آن‌ها ما را جاسوس می‌دانستند، داعش سیلی زدن را بسیار دوست داشت، زمانی که می‌خواستند مرا شکنجه کنند یک نفر بالای سرم با دو دستش به دو طرف صورتم سیلی می‌زد و یک نفر دیگر با لگد به شکمم ضربه می‌زد. وقتی با دو دست به دو طرف صورتم ضربه می‌زدند، تصور می‌کردم مغزم در حال پاشیدن است، آنجا بود که یاد سه ساله امام حسین (ع) افتادم که به گوشش سیلی می‌زدند.

وی تصریح کرد: به حدی به دو طرف صورت و گوشم سیلی زدند که هنوز صدای وزوز و سوت در گوشم می‌پیچد و درمان هم ندارد، همچنین اَبروی من پاره شد و چشمم خون‌ریزی کرده بود؛ همه چیز را مانند لکه سیاه می‌دیدم و یکی از دندان‌هایم در دهانم افتاده بود.

گلی گفت: آنچه ما در آن دوران شاهد بودیم، عنایت‌هایی بود که به ما شد و باورها و اعتقادات ما را نجات داد. انگار نه انگار ما اسیر داعش بودیم انگار آن‌ها اسیر ما بودند چرا که روز اول تصور می‌کردند، ما قرآن و پیامبر (ص) را قبول نداریم و می‌گفتند پیغمبر پیغمبر ما است چرا که زبان‌شان عربی بوده است.

داعشی‌ها تحت تأثیر اعتقادات ما قرار گرفتند

وی با بیان اینکه داعش به لحاظ اعتقادی ما را کافر می‌دانست، ادامه داد: اما کم‌کم آن‌ها تحت تأثیر ما قرار گرفتند به گونه‌ای که حتی پشت سر بچه‌های ما نماز می‌خواندند. مهم‌ترین چیزی که در دوران اسارت به ما کمک کرد "صبر" ما بود، در مقابل تمام سختی‌هایی که به ما وارد کردند صبر ما نتیجه‌بخش بود. به گونه‌ای که در دیدار با رهبر معظم انقلاب ایشان فرمودند «شما نتیجه صبرتان را دیدید».

به گفته این رزمنده، مقاومت ما در مقابل داعش بستگی به جسم ما نداشت بلکه به اعتقادات، افکار و اهداف ما داشت که باعث شد جسم ضعیف ما مقابل سختی‌ها دوام بیاورد. آن زمان که اسیر بودم خودم را در عالم برزخ می‌دیدم چرا که هویتی نداشتم یعنی جایی بودیم که ارتباط با هیچ‌جا نداشتیم.

وی خاطر نشان کرد: داعش افرادی که مرده بودند را از بیرون می‌آورد و کنار ما می‌انداخت و می‌گفت یا اینها را خاک می‌کنیم یا جلوی سگ‌ها می‌اندازیم به همین دلیل تصور نمی‌کردیم، آزاد شویم. حتی باور نمی‌کردیم جسدهای ما را تحویل دهند و در آن لحظات فکر می‌کردیم عالم برزخ شده است، نگاهی به اعمال خود می‌کردیم و آرزو داشتیم اگر کسی را ناراحت کرده‌ایم برگردیم و آن را جبران کنیم.

گلی افزود: در روزهای آخر اسارت تصمیم گرفتیم دورهم بنشینیم و هر روز زیارت عاشورا با صد سلام و صد لعن بخوانیم، اما زیارت عاشورا را به صورت کامل حفظ نبودیم از این رو با خودکار و تکه‌ای از کارتن که در آن محل پیدا کرده بودیم، هرکدام از ما قسمتی از زیارت عاشورا را که حفظ بود، روی آن می‌نوشت. بعد که آزاد شدیم، دیدیم زیارت عاشورا را درست خوانده بودیم.

کد خبر 597740

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.