میان‌ستاره‌ای؛ نمایشی از فردای احتمالی حیات بشر

میان‌ستاره‌ای، فیلمی علمی‌، تخیلی به کارگردانی کریستوفر نولان و بازی بازیگران توانمندی هم‌چون «متیو مک‌کانهی»، «ان هتوی»، «مت دیمن» و «جسیکا چستین»، نمایشی از سیاره درهم‌شکسته زمین و تلاش متخصصان برای یافتن محلی برای زندگی در آن سوی کیهان با عبور از کرم‌چاله‌ای تازه کشف‌شده است.

به گزارش ایمنا، زمین در حال فروپاشی است و انسان با وجود قدرت‌های بالقوه و عظیم خود توانایی پیشگیری از این بحران را دارد. با این وجود روند فعلی عملکرد بشری تنها می‌تواند حاکی از یک چیز باشد؛ سکونتگاه خاکی و مأمن امن انسان و حیات‌وحش، در آینده‌های شاید نه چندان دور به حدی ناپایدار و شکننده خواهد شد که بشر راهی به جز یافتن مأوا در دیگر سیارات یا منظومه‌های سراسر کیهان نخواهد داشت. این مسئله برای سالیان متوالی توجه بسیاری از متخصصان امر را به خود جلب کرده است، تا حدی که تحقیقات بسیاری برای اثبات امکان‌پذیر بودن یا نبودن آن در دست انجام است.

میان‌ستاره‌ای، فیلمی به کارگردانی کریستوفر نولان، کارگردان توانای سینمای غرب، با تمرکز بر این بعد از حیات، در حال به نمایش درآوردن زمینی است که ثبات خود را از دست داده و بقای ساکنان آن مستلزم مهاجرت از آن به محیطی قابل سکونت در آن‌سوی منظومه شمسی به‌واسطه عبور از کرم‌چاله‌ای تازه‌کشف شده در نزدیکی سیاره زحل است.

کرم‌چاله چیست؟

کرم‌چاله اصطلاحی است که ابتدا توسط «لودویگ فلامم» و پس از آن «آلبرت اینشتین» و «نیتن روزن» مطرح شد و عبارت است از مسیری میان‌بر که دو بخش مختلف از فضا و زمان را به یکدیگر پیوند می‌دهد و امکان طی شدن سفرهای طولانی میان کهکشان‌ها را در کسری از زمان فراهم می‌آورد. کرم‌چاله‌ها در واقع پیونددهنده دو بخش کیهان و دو جهان متفاوت از هم هستند و هرچند وجود آن‌ها هنوز به اثبات نرسیده است، این پدیده‌های فضایی موضوعات بسیاری از فیلم‌ها و داستان‌های علمی‌تخیلی را به خود اختصاص داده‌اند.

میان‌ستاره‌ای نیز نمایش‌دهنده کرمچاله‌ای در نزدیکی سیاره زحل است که امکان پرواز خدمه فضایی از طریق آن و رفتن به نقطه دیگری از فضا را فراهم می‌آورد. این پرواز خالی از خطر نیست چرا که کرم‌چاله‌ها دارای فروریزش شدید و تشعشات بسیار هستند و فاصله زمانی باز و بسته شدن آن‌ها به حدی سریع اتفاق می‌افتد، که ممکن است هر جسم در حال گذر را به دام اندازد.

کرم‌چاله فیلم میان‌ستاره‌ای به خدمه فضایی این امکان را می‌دهد که به نقاط دیگر کیهان، جایی که پای هیچ انسانی تاکنون به آن نرسیده است، سفر کنند و برای نجات نسل بشر به جست‌وجوی سیاره‌ای بپردازند که قابلیت لازم برای پناه دادن به جمعیت انسان‌ها را داشته باشد. در این مسیر خدمه فضایی با اتفاقات پیش‌بینی نشده‌ای مواجه می‌شوند که تمام برنامه‌ریزی‌ها را تغییر می‌دهد.

نقدی بر فیلم میان‌ستاره‌ای

میان‌ستاره‌ای تا حدی قدرت انسان را نمایش می‌دهد، مثلاً جایی‌که با استفاده از کد مورس، در دنیای پنج بعدی پیغامی فرستاده می‌شود مبنی بر نرفتن به سفر فضایی، احتمالاً در نظر دارد که نشان دهد انسان از چنان قدرتی برخوردار است که می‌تواند مسئول سرنوشت خویش باشد؛ قدرتی چنان عظیم که با آن می‌تواند حتی کنترل فضا یا جرم کنترل‌ناپذیری مثل سیاه‌چاله را هم در دست خود بگیرد. بنابراین میان‌ستاره‌ای انسان را یک قدرت برتر می‌داند که توانایی فراتر رفتن از حد و مرز فعلی خویش را دارد و به‌این‌ترتیب می‌تواند سرنوشت خود را از یک نابودی غم‌انگیز تغییر بدهد.

میان‌ستاره‌ای، از سوی دیگر، از قدرت عشق و فداکاری می‌گوید که می‌تواند نجات‌بخش نسل امروز و فردای بشر باشد. برای مثال عده‌ای از افراد برای نجات نسل بشر از عشق، خانواده و دارایی‌های خود می‌گذرند. در این فیلم شاهد مردی (کوپر، شخصیت اصلی فیلم) هستیم که دیوانه‌وار به خانواده خود عشق می‌ورزد و ماندن در کنار آن‌ها را بیش از هر چیز دیگری در این دنیا می‌خواهد، با این‌حال برای نجات نسل بشر و در واقع به خاطر عشقی که به خانواده‌اش دارد، راهی سفری می‌شود که از عاقبت آن به‌هیچ‌وجه مطمئن نیست.

در این میان آن‌چه کوپر را به سمت رفتن به سفری احتمالاً بدون بازگشت سوق می‌دهد علم او از احتمال وجود کورسویی از امید است که می‌تواند نجات‌بخش خانواده او و البته همه خانواده‌های ساکن در زمین باشد. با این حال بیننده در اواسط فیلم شاهد شک کردن این مرد به قدرت عشق است تا جایی حتی دیگران (دکتر برند) را برای تکیه کردن و اعتماد به عشق سرزنش می‌کند. دلیل این شک می‌تواند ناامید شدن وی از یافتن راه نجات باشد و این فکر که می‌توانست این مدت زمان را در کنار خانواده خود سپری کند و زمان بیشتری را برای هم‌کلام شدن با آن‌ها بگذراند حتی اگر آخرین لحظات کنار هم بودن آن‌ها باشد.

علی‌رغم این تردیدها، کوپر در نهایت به واسطه همین عشق به خانواده‌اش، در لحظه حضور در فضای پنج‌بعدی می‌تواند با دخترش (مورف) ارتباط برقرار کند و با کد مورس پیام «بمان» را برای او بفرستد (که البته این بخش از فیلم به دلیل نقض کردن بخشی از قوانین زمان و مکان فیزیک تا حدی مورد نقد و سرزنش قرار گرفته است.) نمونه‌ای دیگر از این اتکای به قدرت عشق را نیز می‌تواند در صحنه آخر فیلم دید که شخصیت اصلی با پیروی از عشق بار دیگر خود را به فضای بی‌کران می‌سپارد و راهی سیاره ادمونز می‌شود تا دکتر برند را پیدا کند.

جدای از جذابیت‌های بصری بسیار طبیعی که حاصل کادر قوی فیلم‌برداری و کارگردانی آن محسوب می‌شود، آن‌چه فیلم میان ستاره‌ای را بسیار قوی کرده هماهنگی‌های آن با علم است. هرچند میان‌ستاره‌ای در بعضی از صحنه‌ها ناقض علم است، در سرتاسر آن علم فیزیک و نجوم دیده می‌شود. البته در این میان ایراداتی نیز وجود دارد، برای مثال این حقیقت که سیاه‌چاله‌ها همه‌چیز، حتی نور را می‌بلعند و چیزی سالم از آن‌ها خارج نمی‌شود. حتی ماهیت ناپایدار کرم‌چاله‌ها نیز از ایرادات وارد شده به فیلم میان‌ستاره‌ای محسوب می‌شود.

در این زمینه در بعضی از نقدهای موجود بر فیلم میان‌ستاره‌ای، آمده است که کوپر بعد از ورود به سیاه‌چاله می‌میرد و کسی که در فضای پنج‌بعدی کد مورس حاوی پیام «بمان» را برای دختر وی ارسال می‌کند در واقع روح کوپر است. به همین دلیل دختر وی «مورف کوپر» در صحنه‌ای که روبه‌روی کتابخانه ایستاده است دیالوگی دارد که می‌گوید: «تو روح من بودی»، یا جایی‌که یکی از شخصیت‌ها می‌گوید ما نمی‌توانیم گذشته را تغییر بدهیم (چراکه روح انسان بعد از مرگ نمی‌تواند به زمین بازگردد) و کوپر در جواب می‌گوید: «ما نمی‌توانیم ولی آدم‌ها می‌توانند». این دیالوگ‌ها می‌تواند نشانی بر این امر باشد که آن‌ها روح هستند وگرنه کوپر در جواب می‌گفت: «نسل آینده می‌تواند این کار را بکند»، نه اینکه بگوید آدم‌ها می‌توانند این کار را بکنند.

از سوی دیگر، کوپر بعد از خروج از فضای پنج بعدی، وارد فضایی می‌شود که می‌تواند زندگی بعد از مرگ او باشد و جایی که در بهشت به وی تعلق گرفته است. در این میان آغاز سفر برای یافتن دکتر برند می‌تواند رؤیا و آرزوی کوپر باشد.

علاوه بر این، حتی چند دقیقه ماندن در سیاه‌چاله برابر است با چند صد و حتی چند هزار سال زمینی و هیچ جسمی نمی‌تواند این‌قدر عمر کند. مکالمات آخر فیلم میان کوپر و دختر وی نیز که در زمان ملاقات آن‌ها پس از سالیان طولانی رخ می‌دهد، می‌تواند به این دلیل باشد که وی در حال صحبت با شخصیت‌هایی است که همگی در دنیای پس از مرگ زندگی می‌کنند که به عقیده برخی منتقدان، این نظر نمی‌تواند رفتن کوپر به دنبال دکتر برند را توجیه کند. با این حال عده‌ای معتقدند که کوپر برای ایجاد یک زندگی جدید به سیاره ادموندز فرستاده می‌شود، هم‌چون داستان آدم و حوا و هبوط آن‌ها به زمین که در اینجا آدم و حوا همان کوپر و برند هستند و زمین سیاره ادمونز است.

ایراد دیگری که منتقدان فیلم میان‌ستاره‌ای به آن وارد کرده‌اند این است که کوپر برای نجات انسان‌ها به این سفر فضایی رفت، در فضا و زمان گم شد و تنها ماند، پس در شرایطی که نابودی کره زمین هم قطعی است، نسل بشر چگونه نجات پیدا کرد و در جایی دیگر تشکیل حیات داد یا ساختار پنج‌بعدی چطور شکل گرفت که کوپر بتواند از طریق آن کد بفرستد. البته رخ دادن چنین پارادوکس‌هایی در فیلم‌های علمی‌تخیلی کاملاً رایج است.

در این راستا بعضی از نظرات حاکی از آن است که نسل پیشرفته ساکن در سیاره ادمونز فضای پنج‌بعدی را برای ارسال هشدار و نجات زمین ایجاد کرده است. نظراتی نیز وجود دارد که معتقد است نسل آینده ادمونز همچون نسل زمین، سیاره خود را نابود خواهند کرد و در جست‌وجوی سیاره‌ای دیگر برای حیات به سفر می‌پردازند، بنابراین این چرخه همواره ادامه دارد.

کد خبر 573704

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.