هزاردستان موسیقی ایران

ابوالحسن بخت خوشِ بی‌مانندی داشت زیرا در محیطی پرورده شده بود که سراسر عشق به موسیقی و هنر بود. پدرش ابوالقاسم کمال‌السلطنه، پزشک بود و به تفنن ساز می‌نواخت و به تقرب شعر می‌سرود و ابوالحسن خان صبا نیز از روزگار کودکی‌، برای یادگیری نواختن سازهای مختلف تشویق می‌شد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، ابوالحسن صبا در سال ۱۲۸۱ و به روایت دیگری در چهاردهم فروردین‌ماه ۱۲۸۲ در خانه‌ای در کوچه ظهیرالاسلام تهران به دنیا آمد. پدرش ابولقاسم خان کمال‌السلطنه بود که به طبابت اشتغال داشت. مردی از خاندان فضل و ادب و نوه محمودخان صبا، ملک‌الشعرای دربار فتحعلی شاه قاجار بود.

وی دستی در نقاشی، سیاه‌قلم، سوزن‌کاری و قالی‌بافی نیز داشت. نخستین معلم موسیقی او پدرش بود که سه‌تار نوازی زبردست به‌شمار می‌آمد. او هم‌چنین پیچیدگی‌های ضرب‌اهنگ موسیقی ایرانی را هنگام نواختن تنبک از رباب خانم روان‌بخش، دوست نزدیک مادرش فرا گرفت. کمال‌السلطنه که خود ساز می‌زد و دوستانی از اساتید موسیقی داشت ابوالحسن را در شش سالگی به آن‌ها سپرد تا نوازندگی را به او بیاموزند. بزرگانی همچون میرزاعبدالله و درویش خان تار و سه‌تار، علی‌اکبر شاهی سنتور، حسین خان اسماعیل‌زاده کمانچه، اکبر خان فلوت (نی) و حاجی خان ضربی تنبک زدن را به او آموختند.

ای وطن...

ابوالحسن که بعدها لقب جد بزرگ خود "صبا" را برای نام‌خانوادگی برگزید در نوجوانی نواختن ویولن و خواندن نت موسیقی را از حسین خان هنگ‌آفرین فرا گرفت و در سال ۱۳۰۲ به شاگردی کلنل علینقی وزیری رفت و تئوری، هارمونی و آهنگسازی را نزد وی فرا گرفت. وزیری که تازه از اروپا برگشته بود با نوآوری‌هایش محیط موسیقی ایران را دگرگون کرد و در امر آموزش و گسترش موسیقی دگرگونی‌های عمده‌ای به وجود آورد. او با ارکستر خود کنسرت‌هایی در تهران و شهرستان‌ها برپا می‌کرد و صفحات موسیقی متعددی با کارهای او تهیه می‌شد و ابوالحسن صبا دانشجوی ممتاز وزیری به عنوان تک‌نواز ارکستر پله‌های ترقی را می‌پیمود. نخستین صفحه‌ای که با تکنولوژی ویولن صبا به بازار آمد در سال ۱۳۰۶ به نام "ای وطن" از ساخته‌های وزیری و با آواز "روح‌انگیز" بود.

سفر به رشت و آشنایی با کوه نور

در سال ۱۳۰۸ صبا به رشت اعزام شد تا مدرسه صنایع ظریفه را تأسیس کند. صبا که معتقد بود منابع اصلی موسیقی ایران، آهنگ‌ها و ترانه‌های محلی است دو سالی را که آنجا بود به روستاهای دورافتاده می‌رفت و به نت نویسی و گردآوری نغمه‌های محلی می‌پرداخت و از آن‌ها در خلق آثار خود الهام می‌گرفت. این سفرها از صبا که تا آن زمان بیشتر به نوازندگی می‌اندیشید یک راهنما و مربی موسیقی ساخت. در رشت بود که بانو منتخب اسفندیار کوه نور را دید و با او ازدواج کرد. صبا، در سال ۱۳۱۱ در رشت بود که با یکی از شاگردان خود با نام منتخب اسفندیاری کوه نور، دختر عموی نیما یوشیج، ازدواج کرد که حاصل این ازدواج، سه دختر به نام‌های غزاله، ژاله و رکسانا است.

اثرگذاری صبا بر شاگردان

در سال ۱۳۱۰ در بازگشت از گیلان، صبا کلاس موسیقی خود را در خانه‌اش در تهران دایر کرد و چون سازهای مختلفی را درس می‌داد و روش‌های آسانی برای آموزش برگزیده بود شاگردان فراوانی را دور خود جمع کرد. در کلاس‌های صبا که بیش از ۲۵ سال دایر بود و تا آخرین روز زندگی‌اش در آنجا تدریس می‌کرد نوازندگان بسیاری تربیت شدند و در میان آنان کسانی که به استادی رسیدند، کم نیستند. گفته‌اند که او در تعلیم موسیقی دست و دل باز بود و هر چه را که می‌دانست به هر کس طالبش بود می‌آموخت.

وی از آغاز به کار رادیو در سال ۱۳۱۹ با رادیو در سمت‌های تک‌نواز، سرپرست گروه و مسئول و عضو شورای موسیقی همکاری داشت. همچنین وی یکی از ارکان برنامه گل‌های جاویدان نیز بود. صبا همچنین صاحب تألیفات متعددی در زمینه موسیقی است؛ از جمله سه دوره کتاب در تعلیم ویلن شامل ردیف‌های آواز و قطعات ضربی، دو دوره کتاب در تعلیم سنتور و آثار چاپ نشده‌ای که در اختیار شاگردانش قرار می‌داد از جمله کتاب‌هایی در تعلیم سه‌تار و تعلیم آواز شامل تمام ردیف‌های موسیقی ایرانی.

صبا با شاگردانی که پروراند و با متدهایی که نوشت روی نسل‌های بعد از خود اثر گذاشت و چهار مضراب روی ویولن حتی تا امروز سبک صبا است که دنبال می‌شود. از شاگردان مستقیم صبا می‌توان از حسین تهرانی، حسن کسایی، داریوش صفوت، فرامرز پایور، غلامحسین بنان، لطف‌الله مفخم پایان، علی تجویدی، همایون خرم، اسدالله ملک، رحمت‌الله بدیعی، ساسان سپنتا، مهدی خالدی، عباس شاهپوری و حبیب‌الله بدیعی نام برد.

حسین تهرانی در خصوص استاد صبا می‌گوید: "من خود را عالم در نواختن ضرب می‌دانستم ولی هنگامی که با صبا آشنا شدم، متوجه شدم که از ضرب هیچ نمی‌دانم، به‌عنوان مثال برای اولین بار از صبا انگشت‌گذاری روی ضرب را آموختم و در واقع هرکس در این دوره و آینده خود را ادامه دهنده مکتب من در ضرب می‌داند، در واقع ادامه دهنده مکتب صبا است."

ویولن زدن در وسط صحرای شام

جواد بدیع‌زاده، خواننده و آهنگساز که برای ضبط آهنگ همراه با صبا در سال ۱۳۱۷ به حلب سفر کرده بود، می‌گوید: «بغداد را به مقصد حلب ترک می‌کنیم. برای رسیدن به مقصد باید از صحرای شام، بیابانی عظیم و فاقد هرگونه شهر و روستا و آب و آبادانی می‌گذشتیم. راننده متوجه می‌شود که راه را گم کرده است و گم کردن راه در آن بیابان یک نام داشت و آن هم مرگ بود. وسط صحرا جنبنده‌ای پیدا نمی‌شد جز خار مغیلان که غذای شتران است. من و صبا و دیگر همراهان مدت چهار شبانه‌روز در آن محل نامشخص ویلان و سرگردان منتظر رسیدن مرگ بودیم. ولی بخت یاری کرد و بالاخره در چهارمین روز سرگردانی صبا که از ما باهوش‌تر بود گفت صدای حرکت ماشین را حس می‌کنم و در همان لحظه روزنه کوچکی از امید به گوشه چشم ما باز شد. بعد از چندی از افق در صحرا روشنایی دمید و تمام صحرا را مثل روز روشن کرد و در فاصله‌ای دور از ما ایستاد خود را به ماشین رساندیم همگی شاد و شنگول شدیم. صبا مرگ را به چشم دیده و به جان آمده وسط صحرای شام ویولن را برداشت و در مایه سه‌گاه درآمدی زد و من نیز حال گمشده خود را باز یافتم و در همان مایه و در همان حال غزل زیر را خواندم:

باز آی ساقیا که هوا خواه خدمتم / مشتاق بندگی و دعاگوی دولتم

من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش / در عشق دیدن تو هوا خواه غربتم

صبا و شهریار با همراهی ایرج میرزا

صبا که خود دستی بر سرودن شعر داشت و شعرهای طنزآمیزش را با ایرج‌میرزا نیز رد و بدل می‌کرد، با شیفتگی به سوی استادِ غزل، شهریار رفت. تقی تفضلی، روزنامه‌نگار، می‌گوید: شهریار پس از شعر و شاعری به موسیقی عشق می‌ورزید. هر جا شهریار و صبا بودند، شهریار شعرش را با حال‌تر و شیرین‌تر می‌خواند و صبا سازش را شیرین‌تر و با حال‌تر می‌زد. شهریار بعدها از صبا سه‌تار آموخت و سه‌تار می‌زد.

شهریار ر مورد صبا چنین سروده است:

در این خزان فضیلت، هزار دستانی است / فکنده غلغله بر شاخسار موسیقی

دلا! بساط سخن‌گستران که مهمان است / به شهریار غزل، شهریار موسیقی

صبا می‌میرد...

صبا که صدای اصلی ویولن را به خدمت موسیقی ایران گرفت و تا آخر عمر نوازنده ممتاز و استاد یگانه آن بود و باید او را شخصیت برجسته‌ای در موسیقی و هنر ایران در نیمه اول قرن بیستم دانست، در بیست‌ونهم آذرماه ۱۳۳۶ در ۵۵ سالگی به بیماری قلبی در تهران درگذشت و در یک مراسم تشییع بزرگ و پر احساس در آرامگاه ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.

این شعر را استاد شهریار بعد از مرگ استاد ابوالحسن صبا سروده است که بخشی از آن چنین است:

عمر دنیا به سر آمد که صبا می‌میرد

ورنه آتشکده عشق کجا می‌میرد

صبر کردم به همه داغ عزیزان یا رب

این صبوری نتوانم که صبا می‌میرد

غسلش از اشک دهید و کفن از آب کنید

این عزیزی است که با وی دل ما می‌میرد

به غم‌انگیزترین نوحه بنالی ای دل

که دل‌انگیزترین نغمه‌سرا می‌میرد

دگر آوازه بلقیس و سلیمان هیهات

هدهد خوش خبر شهر سبا می‌میرد

شمع دل‌ها همه گو اشک شو از دیده بریز

کاخرین کوکبه ذوق و صفا می‌میرد

صبا به پرورش گل و کارهای تزئینی نیز بسیار علاقه‌مند بود. در خانه‌اش یک کارگاه نجاری داشت که در آن منبت‌کاری می‌کرد و سنتور و سه‌تار می‌ساخت. خانه صبا پس از مرگش در ۱۳۵۳ توسط دانشکده هنرهای زیبای کشور به موزه تبدیل شد و بسیاری از نقاشی‌ها و آثار تزئینی و سازهایی که ساخته بود در آن نگهداری می‌شد. این خانه‌موزه که از سال ۱۳۸۰ تا سال ۱۳۸۷ تعطیل شده بود در مهرماه ۱۳۸۸ بازگشایی شد.

کد خبر 565613

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.