مدرنیته و هنر؛ تلفیقی غریب در ایران

به نظر می رسد مدرنیته و هنر تلفیقی باشد که هنوز هم در جامعه ما هضم نشده است. این امر ممکن است ناشی از عقیده‌ای باشد که این نوع هنر را "مخرب" می‌داند.

به گزارش خبرنگار ایمنا، مدرنیته به دوره تاریخی از بین سده ۱۵ تا ۲۰ میلای گفته می‌شود که به باور بسیاری پروژه‌ای ناتمام است، هنوز هم ادامه دارد و مدام در حال به روز رسانی و گسترش است. این دوره در غرب با عصر روشنگری، انقلاب فرانسه و ایده‌آلیسم آلمانی استحکام می‌یابد. درواقع مدرنیسم طرز نگاهی است که بیش از هر چیز فرهنگ و هنر را تحت تأثیر قرار داد و هنر مدرن را خلق کرد. شاید در جامعه امروز ما هنر مدرن و به طور کلی مدرنیته جایگاهی نداشته باشد و این موضوع سوالاتی را در ذهن ایجاد می‌کند.

چرا به نظر می‌رسد که جامعه ما با نگاه مدرن موافق نیست؟

نگاه مدرن مخرب است یا سازنده؟

آیا تلفیق نگاه سنتی و مدرن ممکن است؟

و مهم‌تر از همه، آیا از این نگاه جهان شمول، گریزی هم هست؟

محمدرضا عمادی، مدیر گروه رشته هنرهای تجسمی دانشگاه هنر اصفهان، درباره ماهیت مدرنیته به خبرنگار ایمنا، می‌گوید: زمانی که از «مدرنیته در غرب» سخن می‌گوئیم، از تاریخی ۵۰۰ ساله صحبت می‌کنیم که از دوره رنسانس و به دلیل زایش دوباره در نگاه غرب، آغاز شد. در این زمان غرب به باورهای گذشته خود مشکوک شد و به رویکردهای فلسفی جدیدی دست یافت که «خِرَد گرایی» در آن اولویت داشت. بنابراین رویکرد جدید غرب سعی کرد تا ابهامات میان مفاهیم مربوط به سنت کهن را با مفاهیم امروزی و مدرن از بین ببرد. این منشأ نگاه مدرن است.

وی می‌افزاید: برخی به طور مشخص بازه زمانی ۱۸۵۰ تا ۱۹۵۰ میلادی، یعنی قرن ۱۹ و ۲۰ را محدوده مدرنیته می‌دانند. همانطور که پیش تر اشاره شد، عقبه همین بازه زمانی که آن را محدوده مدرنیته می‌دانیم نیز به قرن ۱۵ میلادی یعنی رنسانس و پس از آن عصر روشنگری در قرن ۱۷ باز می‌گردد. مدرنیته در غرب به نگاهی تجربی، حسی، استدلالی و شناختی که "عقل" بر آن حاکمیت دارد، اشاره می‌کند.

مدرنیته در شرق جایگاهی ندارد

این استاد دانشگاه ادامه می‌دهد: بنابراین مدرنیته در شرق جایگاهی ندارد، چرا که نگاه آن سنتی است. سنت یعنی اعتقادی که همیشه به یک و سو بوده و هست. چنین نگاه سنتی‌ای در غرب وجود ندارد. تعریف کانت از زیبایی چنین است «زیبایی یعنی به نوعی رها شدن از همه قیود» او به دنبال این است که فضای گسترده‌ای را در جامعه ایجاد کند و چنین تعریفی اعلامی است برای آزادی هنرمند از تمامی قیودی که پیش از این برای او فرض شده است. این آزادی، پایه و اساس هنر مدرن را شکل می‌دهد.

عمادی اظهار می‌کند: با بررسی مدرنیته در ایران، می‌توان به این نتیجه رسید که ما عقبه‌ای در این زمینه نداریم. مدرنیته در غرب موازی با دوران صفوی و نگاه و اندیشه کاملاً متفاوتی در ایران است. در آن زمان رفت و آمدهای بسیاری از سفرا، جهانگردان و هنرمندان اروپایی در ایران باعث شد که آن‌ها نگرش مدرن خود را به ایرانیان دیکته کنند و ما تازه وارد وضعیتی شدیم که غرب از آن عبور کرده بود.

وی معتقد است که اگر بخواهیم تاریخی برای شکل گیری مدرنیته در ایران در نظر بگیریم باید به سال ۱۳۲۸ و جنبش سقاخانه و انتشار مجله خروس جنگی اشاره کنیم و در این باره می‌گوید: در آن زمان هنرمندان نوگرا سعی کردند چیزی را مشق کنند که در غرب از حدود ۱۰۰ سال پیش آغاز شده بود. هنرمند ایرانی همیشه یک چشمش به غرب بود و در نهایت وقتی دید که نمی‌تواند از این طریق با طبقات مختلف جامعه ارتباط برقرار کند، سعی کرد ایده‌ای که از غرب گرفته را با سنت ایرانی تلفیق کند و از اینجا بود که جریان‌هایی چون سقاخانه شکل گرفت. جنبش سقاخانه تلفیقی از نگاه متجدد غربی و نگاه سنتی است و بین هنر سنتی و هنر مدرن نوعی پل به حساب می‌آید. این شروع خوبی برای هنرمندان نسل جدید کشور بود.

جریان سازی باید همه جانبه باشد

این استاد دانشگاه خاطرنشان می‌کند: برای راه اندازی یک جریان، تلاشی همه سویه لازم است. یک سوی این جریان مردم است، یک سوی آن رویدادهای زمانه و وجه دیگر آن نیز حاکمیت است. این چند وجه باید با یکدیگر پیشروی کند. اگر جریان و جنبشی از سوی مردم و یا حاکمیت حمایت نشود، روندی فرسایشی پیدا می‌کند و متأسفانه این اتفاق امروزه در حال رخ دادن است. ما شرایط تجربه جریانی چند وجهی را نداریم.

عمادی در ادامه تصریح می‌کند: اگر شاهد پیشرفت‌ها و شکل گیری مکتب‌های مختلف فرهنگی در دوران صفویه هستیم، دلیل آن جریان سازی است. جریان سازی که حاکمیت وقت هم در آن نقش داشت و از آن حمایت کرد. این خیلی مهم است که نهادهای حاکمیتی ما و متولیان امروزی هنر که بودجه‌ای در این زمینه در اختیار دارند، خود را وامدار این جریان بدانند و به هنرمند کمک کنند. نه اینکه تلاش هنرمند را به فعالیتی فرسایشی تبدیل کنند. متأسفانه در بدنه مدیریتی امروز دیدگاه‌ها نسبت به هنر، نگاهی مبتذل گونه است.

وی می‌گوید: در حال حاضر از هنرمندان جامعه ما هیچ گونه حمایتی نمی‌شود و از طرفی عموم مخاطبان به دلایلی از جمله مشکلات اقتصادی، نگاه شایسته‌ای به هنر ندارند. هرچقدر که وجوه یک جریان از یکدیگر فاصله بگیرد، ارتباط بین هنر و مخاطب نیز ضعیف‌تر شود.

نگاه مدرن جهان شمول است

این استاد دانشگاه توضیح می‌دهد: از سوی دیگر این روزها با مخاطب هوشمندی رو به رو هستیم که به رسانه و فضای مجازی دسترسی دارد و نگاهی جهان شمول را تجربه می‌کند. نکته‌ای که به آن توجه نمی‌کنیم این است که نگاه مدرن، جهان شمول و همه گیر است و مکانیزمی را دنبال می‌کند که باید با آن در تعامل بود.

عمادی با بیان اینکه وظیفه ارگان‌های متولی فرهنگ این است که بتوانند لایه‌های فرهنگی را "عمیق" کنند، می‌گوید: جریان‌های سطحی که نمی‌توانند مانند جنبش سقاخانه ته نشین شود، مشکل ساز می‌گردد. تا زمانی که از این جریان‌ها ترس داشته باشیم و آن‌ها را "مخرب" بدانیم، برای ارتباط هنر و مردم، با مانع رو به رو هستیم.

وی به این سوال که " آیا کسانی هستند که بدون علم و آگاهی و فقط با اسم هنر مدرن دست به فعالیت بزنند"؟ این گونه پاسخ می‌دهد: هر کجای دنیا کسانی هستند که در سطوح مختلف با این نگاه مدرن همراه هستند و از بین این همه، اشخاصی به عنوان الگو و شاخص شناخته می‌شوند. طبیعی است که در هر جریانی هم انسان نخبه وجود دارد و هم انسانی با آگاهی کمتر. چیزی که اهمیت دارد این است که باید برای ایجاد پایه، سرمایه گذاری کرد.

اولویت‌های فرهنگی به صورت جدی حل شود

این استاد دانشگاه می‌افزاید: جریان هنری، به صورت خاص تر هنر نقاشی، در جامعه ما جایگاهی که شایسته است را ندارد و دلایل آن می‌تواند نبود برنامه ریزی صحیح و سرمایه گذاری و در نهایت فاصله‌ای که بین مردم و هنر ایجاد شده، باشد. در حال حاضر دغدغه اصلی مردم اقتصاد و نانی برای گذران زندگی است. اما گفتنی است که در دوره‌های مختلف تاریخی نیز این بحران‌های اقتصادی وجود داشته است. اما حاکمیت باید ببیند چیزی که برای ۵۰ یا ۱۰۰ سال بعد به یادگار گذاشته چیست؟ مشکلات اقتصادی آن چیزی نیست که ماندگار می‌شود.

عمادی خاطرنشان می‌کند: سیاست گذاران باید این نکته را در نظر بگیرند که اولویت اقتصادی وجود دارد، اما تا وقتی اولویت‌های فرهنگی به صورت جدی حل نشود، نتیجه‌اش چیزی خواهد شد که امروزه می‌بینیم. البته لازم به ذکر است که مقصود از "سیاست گذاری"، "سیاست کاری" نیست. بلکه منظور سیاست گذاری ایست که بتواند در پروسه زمانی بلند مدت نتیجه دهد.

وی در پایان توضیح می‌دهد: با وجود عقبه درخشانی که کشور ما در هنر دارد، هنوز یک موزه هنری و ساختمانی که صرفاً نمایشگاه آثار هنری باشد، نداریم. حال این سوال مطرح است که "آیا در چند دهه اخیر کسی به دنبال این بوده که در شهر تاریخی اصفهان، که یک برند جهانی محسوب می‌شود، چنین فضایی را برای هنر اختصاص دهد؟ " گویا هیچ تدبیری در این باره نشده است و این می‌تواند آسیب‌هایی را در آینده به دنبال داشته باشد.

کد خبر 522159

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.