۲۹ فروردین ۱۴۰۰ - ۱۴:۰۸
به دنبالش نمی آیند!

شرایط ویژه یک سال و نیم اخیر، از جمله شیوع کرونا و پیامدهای ناشی از آن در کنار تنگناهای اقتصادی، آسیب‌های اجتماعی ناشی از فقر را گسترش داده است. روایت زندگی هرکدام از سالمندان، قصه پرغصه‌ای است از نابسامانی نظام حمایتی و نامُرادی‌های روزگار.

به گزارش ایمنا، روزنامه همشهری نوشت: بی‌خانمانی و به دنبال آن کارتن‌خوابی از جمله آسیب‌هایی است که در چنین شرایطی امکان رشد بیشتری می‌یابند. این پدیده با افزایش میانگین سنی جمعیت کشور و افزایش شمار سالمندانِ بی‌سرپناه با شدت بیشتری قابل لمس و درک است. مرکز حمایت از زنان و کودکان «نور سپید هدایت» یکی از میزبانان این آدم‌ها و روایت‌های آن‌هاست. نور سپید در محدوده پارک شوش قرار دارد و سال قبل ۳۲ سالمند بی‌سرپناه را پذیرش کرده است.

چشم به راه فرزند

باد سردی می‌وزید و دانه‌های ریز باران را روی دامن گلدار پیرزن می‌ریخت. بالاپوش قهوه‌ای‌اش را دور بازوانش پیچاند و در دستان سرخ شده از سرمایش ها کرد. اصرار مددکاران برای آوردن پیرزن به اتاق بی‌فایده بود. کنارش نشستم و پرسیدم: مادر هوا سرده بیایید بریم داخل.

پیرزن بی‌آنکه چشمش را از مسیر ورودی که از پارک می‌گذرد و به مرکز می‌رسد بردارد گفت: «نه باید همین جا منتظر بمانم، ممکن است پسرم بیاید و پیدایم نکند، اگر بیاید و نباشم عصبانی می‌شود و مرا با خودش نمی‌برد.»

گفتم: اگر بیاید به او می‌گویم که شما اینجا هستید بیا بریم سرما می‌خورید.

جوابم را نداد. بعد از نیم ساعت، ناامید از آمدن پسرش کاغذ خیس و مچاله شده‌ای را به‌دستم داد و گفت: «این شماره پسرم است، زنگ بزن بگو بیاید مرا ببرد، اینجا نمی‌توانم بخوابم الان یک هفته است که اینجا هستم، طوری حرف بزن که عصبانی نشود.»

پیرزن بعد از ناامیدی، به اصرار مددکارها و دادن وعده به داخل مرکز رفت.

پسر زن چشم به راه، با تلخی و عصبانیت گفت: «آلزایمر دارد، در خانه هم بند نمی‌شود، همیشه گم می‌شود و باید دنبالش بگردیم، آخرش هم کرونا را به خانه من می‌آورد و بدبخت‌مان می‌کند، بگذار همان جا بماند، دنبالش نمی‌آیم.»

تلفن را قطع کرد و به تماس‌های بعدی هم جواب نداد. پیرزن برای گرفتن کاغذ آمد و گفت: «کفش‌هایم را پوشیده‌ام، من آماده‌ام پسرم کی می‌آید؟»

گفتم: «مسافرت است گفته بعداً می‌آید.»

پیرزن دراز کشید و لرزش شانه‌هایش میان گل‌های زرد و قرمز پتو گم شد.

بی‌بی‌خانم

بی‌بی‌خانم غمگین‌ترین پیرزنی بود که به عمرم دیده بودم، چشمان آبی چروک پوشیده‌اش در آن صورت محزون، دل آدمی را به درد می‌آورد. روی سجاده‌اش- جایی که اغلب می‌توانستی پیدایش کنی- نشسته بود، چادر مشکی‌ای که همیشه به سر داشت را مرتب کرد و گفت: «من برای خودم کسی بودم، خونه داشتم که توش نذری می‌دادم، سربار کسی هم نبودم، تا اینکه پسرم و عروسم تصادف کردند و مردند، مسئولیت نوه‌های کوچکم هم افتاد گردن من، برادرم گفت براتون یه خونه بزرگ‌تر می‌گیرم، من و نوه‌هام یک سال اونجا بودیم که قرارداد تموم شد و خواستم برگردم خونه خودم، که دیدم برادرم خونه رو فروخته و رفته که رفته! منم آواره شدم، شناسنامه، پول و هرچی داشتم رو دزدیدن، آواره پارک‌ها و خیابون‌ها شدم تا اینکه آمدم اینجا الان نزدیک ۹ ماهه که این جام، مسئولان اینجا شماره برادرم رو پیدا کردن، خونه خریده تو شمال اما حاضر نیست منو ببره پیش خودش. از روزی که اون خونه با شمعدونی‌های دور حوضش را ازم گرفتن، روزی هزار بار می‌میرم.» بی‌بی‌خانم روی سجاده‌اش خم شد و قطره‌های اشک از گونه‌هایش سرازیر شدند…

به بدترین شکل ممکن!

پیرزنی که پا و کمرش به‌شدت آسیب دیده بود را از ماشین پیاده کردند، حالش بد و چیزی بین خواب و بیداری بود، راننده اورژانس گفت: «با این وضعیت هیچ بیمارستانی حاضر به پذیرش این خانم نیست تازه تست کروناش هم مثبت شده.»

کسی نمی‌توانست تا چند متری نزدیکش شود. حدوداً ۶۰ ساله، معتاد و کارتن‌خواب بود، خسته از زندگی و اعتیاد در سن پیری، خودش را به یکی از چاه‌های اطراف ورامین انداخته اما جان سالم به در برده بود، ۵روزی زخمی در چاه افتاده بود. حالش رفته رفته بدتر می‌شد و کسی نمی‌توانست تمیزش کند، درنهایت یکی از مددکارها با کمک مسئول مرکز و البته با سختی زیاد او را حمام کرده و برای استراحت و سپس انتقال به بیمارستان آماده‌اش کردند.

مددجویی داشتیم که برای نگهداری از او هیچ امکاناتی نداشتیم، نه پرستار، نه تخت مخصوص، نه دارو، نه ویلچر. کمپ‌های بهزیستی زنان معتاد بالای ۶۰ سال را پذیرش نمی‌کنند و زنان دچار اعتیاد آنقدر مواد مصرف می‌کنند تا جانشان را ازدست بدهند. این زنان سالمند در نهایت همه به مرکز نورسپید برای اسکان می‌آیند.

خنده‌ای شیرین گوشه لب‌های جنوبی‌اش

هر وقت می‌بینمش در حال انجام دادن کاری است، دستمال می‌کشد، ظرف‌های غذا را جمع می‌کند، به زن‌های تازه وارد دلداری می‌دهد، همیشه هم می‌خندد و با آن لهجه خرمشهری زیبا خدا را شکر می‌کند. اینکه زنی کارتن‌خواب همیشه بخندد برایم جالب بود. قصه تو چیست زهرا خانم؟

خرده‌های نان را از روی میز برداشت و گفت: «حدودا یک سال پیش بود که با برادرم به تهران آمدیم، برادرم فکر کرد شاید بتواند کاری پیدا کند، اما جز فروختن پفک و بیسکوئیت در یکی از پارک‌های میرداماد کاری پیدا نشد. زندگی‌مان به سختی می‌گذشت، پول برای اجاره حتی یک زیرراه‌پله نداشتیم، مجبور شدیم در همان پارک آلونکی با پلاستیک و پارچه و چوب بسازیم و زندگی کنیم، زمستان که رسید، باد و باران آلونک را خراب کرد و آواره شدیم، سرما اذیت‌مان می‌کرد و جایی برای ماندن نداشتیم تا اینکه این مرکز را نشانمان دادند، برادرم رفت همین ساختمان روبه‌رو که برای مردان است و من هم به اینجا آمدم. اینکه همیشه می‌خندم به این دلیل است که از زندگیم در اینجا راضی‌ام، کار می‌کنم، جای خوب می‌خوابم و تخت دارم، غذای خوب می‌خورم و احترام می‌بینم. دعای شب و روزم این است که این خانه تعطیل نشود.»

کرونا و رشد پدیده سالمند کارتن خواب

سال گذشته در مرکز کاهش آسیب زنان و کودکان نور سپید هدایت در جنوب تهران ۳۹ سالمند- کارتن‌خواب پذیرش شدند درحالی‌که این تعداد در سال قبل از آن (۹۸) ۱۰ زن سالمند بوده است. تعداد زیادی از این زنان سالمندان مصرف‌کننده مواد نیستند، آنها زنان مسنی هستند که فرزندانشان می‌گویند توان نگهداری از آنها را ندارند و طردشان کرده‌اند؛ زنانی که به‌دلیل شرایط سنی به خدمات پزشکی هم نیازمند هستند. این زنان سالمند معمولاً می‌گویند: شوهرانشان را از دست داده‌اند، بچه‌هایشان در شهرستان کارگران بیکار شده از کرونا هستند، خانه‌هایشان کوچک است و پولی نیز برای هزینه دارو و درمان مادرانشان ندارند، بنابراین آنها ترجیح داده‌اند به جای حس سربار بودن و تحقیر، کارتن‌خواب شوند.» تعدادی از سالمندان کارتن‌خواب هم که به حواس‌پرتی، معلولیت یا آلزایمر دچارند می‌گویند فرزندانشان به آنها گفته‌اند رفت‌وآمدشان به خارج از خانه سبب انتقال کرونا به آنها می‌شود و برای همین طرد شده‌اند.

بخشی از سالمندان کارتن‌خواب هم هرگز ازدواج نکرده و فرزندی ندارند؛ آنها طی سال‌ها و دهه‌های گذشته با انجام کارهای خدماتی ازجمله کارگری در بازار غیررسمی یا خدمتکاری زندگی کرده‌اند و در سن پیری چون توان کار کردن ندارند، قادر به پرداخت اجاره خانه نیستند و در نهایت کارتن‌خواب شده‌اند.

کابوس سالمندی و ضعف سیستم حمایتی

آسیب‌های اجتماعی و ساختار اقتصادی و سیاسی، منفک و مجزا از هم نیستند، آنها در ارتباطی تنگاتنگ بوده و در این ارتباط چند سویه، وضعیت جامعه و گروه‌های اجتماعی را متأثر می‌کنند. در خصوص کارتن‌خوابی سالمندان، پرسش این است که چرا فردی که به سن ۷۰ سالگی رسیده به اندازه داشتن یک سرپناه معمولی پس‌انداز ندارد؟ چرا سیستم‌های حمایتی از اقشار آسیب‌پذیر در کشور ضعیف است تا حدی که دوران پیری برای بخشی از جامعه به کابوس بدل شده است؟ چرا سازمان بهزیستی به‌عنوان متولی حمایت از ۴۲ گروه آسیب‌پذیر به‌دلیل برخورداری از بودجه کم و البته ضعف برنامه‌ریزی در نهایت، از عهده حمایت قابل‌قبول از هیچ‌کدام از این گروه‌ها ازجمله سالمندان برنمی‌آید؟ چرا یک زن یا مرد معتاد تا سن پیری به اعتیادش ادامه می‌دهد و در طول زندگی خود کمتر امکانی برای ترک و رهایی از کارتن‌خوابی اعتیاد می‌یابد؟

بررسی مددکاران اجتماعی و انجمن‌های مردم‌نهاد نشان می‌دهد بخشی از سالمندآزاری که به شکل طرد سالمندان از خانواده و فرار آنها نمود پیدا می‌کند، ریشه در مشکلات اقتصادی خانواده‌ها دارد. البته در همین شرایط اقتصادی خانواده‌هایی هم هستند که تا آخرین روز از عزیزان سالمندشان نگهداری و حمایت می‌کنند. طبق آمارهای رسمی هرم جمعیتی کشور در آینده به سمتی می‌رود که افراد بالای ۶۰ سال حجم قابل توجهی از جمعیت کشور را به‌خود اختصاص می‌دهد، بنابراین پدیده سالمندی، پدیده غالب پیش‌روی کشور است و این در حالی است که مسئولان هنوز تدبیر چندانی برای فراهم آوردن الزامات و اقتضائات این دوره نیندیشیده‌اند.

حمایت از ۲۶۰ زن و کودک آسیب‌دیده

مرکز «نورسپید هدایت» واقع در میدان شوش، یکی از مراکز جامع کاهش آسیب زنان و کودکان است که با مجوز سازمان بهزیستی آغاز به‌کار کرده و طی یک سال و نیم اخیر خدمات رایگان شبانه روزی اقامتی و توانمندسازی به زنان و کودکان آسیب‌دیده ارائه می‌دهد. این مرکز روزانه بیش از ۲۶۰ زن و کودک را تحت حمایت‌های متنوع خود دارد؛ خدماتی از قبیل ۳ وعده غذایی، نظافت، پیرایش و لباس مناسب فصل، معاینات اولیه بهیاری، مشاوره روانشناسی و اقدامات مددکاری اجتماعی از قبیل ارجاع به کمپ‌های ترک اعتیاد، اخذ مدارک هویتی و… ازجمله خدمات ارائه شده در این مرکز است. حدود ۱۵۰ زن و کودک در ۴خوابگاه این مرکز اقامت شبانه دارند. زنانی که از این مرکز خدمات می‌گیرند، به معتادان بی‌خانمان محدود نیستند، سالمندان رها شده، دختران در معرض آسیب، زنان طرد شده از خانواده، زنان و کودکان آسیب دیده از خشونت خانگی، زنان بی‌بضاعتی که به‌دلیل فقر و نداشتن امکانات مالی برای رهن و پرداخت اجاره ماهانه خانه، بی‌خانمان شده‌اند، از دیگر گروه‌های مورد حمایت این مرکزهستند.

مسئولان بهزیستی کشور چه می‌گویند؟

محمود علی‌گو، رئیس اورژانس اجتماعی کشور درباره پدیده کارتن‌خوابی سالمندان به همشهری گفت: درباره کارتن‌خواب‌ها با ما تماس گرفته می‌شود، اما این به‌معنای افزایش کارتن‌خوابی سالمندان نیست. همچنین گزارش‌های میدانی ما چنین چیزی را نشان نمی‌دهد. او اضافه کرد: درباره سالمندآزاری نیز افزایش تماسی نسبت به سال گذشته نداریم و تغییری در این پدیده هم فعلاً صورت نگرفته است.

کد خبر 487610

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.