۹ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۸:۳۱
سهروردی؛ مدافع حکمت ایرانی

فرهنگ ایران حکما، فلاسفه و هنرمندان بسیاری را در دامان خود پرورانده است. پیشگامان این فرهنگ توانسته اند متقابلاً بر آن تأثیر بگذارند. سهروردی یکی از نوابغی است که بر فرهنگ و اندیشه ایرانی اسلامی تاثیر گذاشت و موفق شد حکمت ایرانی را زنده کند.

به گزارش خبرنگار ایمنا، کمتر کسی پیدا می‌شود که نام شیخ شهاب‌الدین سهروردی، مؤسس مکتب اشراق در فلسفه و خالق داستان‌های رمزی در ادبیات را نشنیده باشد. او زاده سهرورد زنجان است و تا زمان بلوغ در آنجا زندگی کرد. در مراغه حکمت، فقه و اصول را فراگرفت و در اصفهان منطق و افکار ابن‌سینا را آموخت. او را جوانی نامجویی دانسته‌اند که خیلی زود در عالم حکمت مطرح شد.

زمانه او عصر اضطراب بوده است، جنگ‌های صلیبی میان شرق اسلامی و غرب مسیحی در جریان بود و دو قرن به طول انجامید، خون‌های بسیاری ریخته شد و نابسامانی‌های فراوانی وجود داشت. در چنین اوضاعی شیخ اشراق از شهری به شهر دیگر می‌رفت، نزد علما حاضر می‌شد و بر علم خود می‌افزود. از تظاهر بیزار بوده و به دلیل اوضاع بد زمانه خود به وضع ظاهری خود رسیدگی نمی‌کرد.

دانش و دانایی او کم کم حسادت‌ها را برانگیخت و عده‌ای را به بدگویی و تهمت به او وادار کرد. او را بی دین و حتی ضد دین خواندند اما او توجهی نمی‌کرد و همین امر آتش کینه‌ها را مشتعل تر کرد. در آن زمان شیخ شهاب‌الدین در حلب مستقر بود. حاکم حلب "ملک ظاهر" پسر "صلاح‌الدین ایوبی" از دوستان او بود. رابطه خوبی بین آن دو وجود داشت به گونه‌ای که در خصوص گفت و گو و مناظره این دو سخن گفته شده است.

نامه‌های متعددی به دست ملک ظاهر رسید که در آنها سهروردی را مرتد خوانده و خواستار اعدام او بودند. حاکم در اجرای حکم تعلل کرد و همین امر منجر به روانه شدن سیل نامه‌ها به سوی صلاح‌الدین ایوبی شد. او در نامه‌ای از پسر خود خواست که قائله و کشمکش داخلی را ختم کند. ملک ظاهر جلسه‌ای تشکیل داد تا طرفین دعوا در آن به گفت و گو می‌پردازند.

سهروردی در یکی از آثار خود گفته بود که خداوند قادر است رسول دیگری بیافریند. در این جلسه به او گفته شد که سخن او لغو است اما سهروردی از سخن خود بازنگشت و گفت اگر خداوند نتواند رسول دیگری بیافریند باید در قدرت او شک کرد. در نهایت به دلیل ارتداد به مرگ محکوم شد. به همین دلیل است که او را شیخ مقتول نیز نام نهاده‌اند.

بیان رمزی، راهی به رهایی

به آثار فارسی شیخ اشراق که عموماً داستان‌هایی رمزی و عرفانی هستند بسیار توجه شده است. او در این داستان‌ها با استفاده از زبان رمز به بیان مطالب عرفانی و فلسفی مورد نظر خود می‌پردازد. رمز و محتوای قصه‌های شیخ اشراق را می‌توان در چند گروه عمده خداشناسی، جهان شناسی، انسان شناسی و فرجام شناسی دسته بندی کرد. قصه‌های عرفانی این فیلسوف در پی نمایش جایگاه انسان در هستی است. دغدغه اصلی سهروردی در این رساله‌های رمزی را می‌توان، گرفتاری نفس انسان در جهان ظلمت و فراموشی خود به دلیل همراهی آن با جسم دانست. بر همین اساس در این داستان‌ها تلاش می‌کند تا با به کار بردن بیان رمزی، نفس نورانی را از اصل خود و اسارت در زندان تن آگاه کند و راه رهایی را به آن نشان دهد. "آواز پر جبرئیل"، "لغت موران" و "عقل سرخ" از برجسته‌ترین آثار داستانی او به شمار می‌روند.

سهروردی زرتشتی و مانوی نیست!

سهروردی عمر طولانی نداشت و پیش از موعد به زندگی ارزشمند او پایان دادند، به همین دلیل آثارش بیشتر از دوره جوانی وی است. گفته می‌شود استقلال‌جویی، ابداع و نوآوری وجه بارز تمامی آثار اوست. این فیلسوف مکتب فلسفی خود را بر "نور" که آن را یک امر عینی می‌دانست، مبتنی ساخت. نور به دلیل روشنی خود همه چیز را آشکار می‌سازد. در واقع نور بنیاد عرفان و حکمت مشرقی است. بر همین اساس است که سهروردی خدا را "نورالانوار" نامیده است. در واقع معتقد بود که روشن‌تر از خداوند وجود ندارد چراکه او همه چیز را ظاهر می‌کند. کسانی که با تکیه بر مشاهده و مکاشفه قلبی و نه بحث و نظر به حقایق هستی دست پیدا می‌کنند، یافته‌های خود را "نوری" می‌نامند. تکیه سهروردی بر مفهوم نور منجر به زرتشتی و مانوی خواندن او شد اما خو می‌گوید: ما در بیان فلسفه خویش کلمات نور و ظلمت به کار برده‌ایم ولی نباید چنین پنداشت که از زرتشتیان و مانویان پیروی می‌کنیم زیرا گفتار آنان به کفر و ثنویت می‌انجامد.

شیخ اشراق فرهنگ ایران باستان را حفظ کرد

نکته‌ای که در خصوص این فیلسوف باید گفته شود این است که با وجود تلاش او برای ارتقای فرهنگ ایرانی، حق او به خوبی ادا نشده است. نقش سهروردی در حفظ فرهنگ ایرانی را با شاعر بلند آوازه زبان فارسی "فردوسی" مقایسه می‌کنند. در واقع معتقدند همانگونه که فردوسی زبان فارسی را با اثر ارزشمند خود شاهنامه حفظ کرد، سهروردی نیز فرهنگ باستان ایران را حفظ کرده است. در دوره‌های اسلامی دو مکتب فلسفی وجود داشت یکی مشاء و دیگری اشراق. فلسفه مشاء را "میراث یونانی اسلامی شده" نامیده‌اند اما اصل و بنیاد فلسفه اشراق بر حکمت خسروانی و اندیشه ناب ایرانی است و از این نظر شیخ اشراق یکی از درخشان‌ترین چهره‌های اندیشه و فرهنگ ماست.

عرفان مخفیانه سهروردی

شیخ اشراق وابستگی‌های عرفانی و صوفیانه خود را به طور علنی ابراز نکرده است. در این خصوص گفته‌اند که وی از ابراز این امر احساس خطر می‌کرد. یک نمونه از ابتکارات شیخ اشراق یکی دانستن عرفان و فلسفه است. به گفته وی، این دو مکمل یکدیگر هستند. از طرفی او مانند یک سالک به جهانگردی پرداخت و برای تزکیه نفس ریاضت‌های بسیاری را متحمل شد. عرفانی که شیخ شهاب‌الدین به آن پیوست "مکتب جمال" یا "زیبایی پرستی" نام دارد. یکی از مهم‌ترین دلایل گرایش این فیلسوف به مکتب جمال را اثر وی با نام "مونس العشاق" دانسته‌اند، وی در این کتاب که در دوازده فصل تنظیم شده است به زیبایی و عشق پرداخته، عشق را فرزند زیبایی معرفی می‌کند، آن را بالاترین درجه محبت می‌داند و هستی را با آن تفسیر می‌کند. از طرفی نگاه او به مقوله عشق فیلسوفانه، حکیمانه و خاص است. سهروردی "عشق"، "حسن" و"حزن" را سه فرزند "عقل"می‌داند. حزن را همراه همیشگی عشق می‌داند و راه رسیدن به حسن را جز از طریق عشق میسر نمی‌داند. به تعبیر وی عشق پیچکی را می‌ماند که درخت را در میان می‌گیرد، رطوبت آن را در خود می‌کشد، می‌خشکاند، تن را فانی می‌کند و جان را بقا می‌بخشد. سهروردی عشق را محبتی مفرط می‌داند که در جریان هستی جریان دارد، هر موجودی از آن بهره دارد، رابطه وجودی بین موجودات عالم است و غایت آن تشبیه به خدا و فنا در اوست.

کد خبر 434976

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.