قادر مولان پور، تنومند چون درخت گردو

نام قادر مولان پور برای بسیاری از کردها آشنا است، مردی که تمام اعضای خانواده خود را در بمباران شیمیایی سردشت از دست داد و آن‌ها را زیر درخت گردویی به خاک سپرد؛ او سال‌ها بعد در دادگاه لاهه گفت "اگر ما کردها امیدوار نبودیم خیلی زودتر از بین رفته بودیم."

به گزارش خبرنگار ایمنا، قادر مولان‌پور برای کردها و به خصوص اهالی سردشت یک قهرمان است. او نماد ایستادگی یک شهر، منطقه، قوم و یک سرزمین است، مردی که که تمام اعضای خانواده خود را در بمباران شیمیایی سردشت از دست داد، اما ایستادگی کرد و تبدیل به یک قهرمان شد.

مولان پور یکی از ساکنان روستای "رش هرمه" از توابع سردشت بود و در روز هفتم تیرماه سال ۱۳۶۶ مانند دیگر اهالی صبح در محل کار خود حاضر شد. اما ناگهان صدایی تمام سرها را به سمت آسمان برگرداند، صدای جنگنده‌های عراقی که این بار نه بمب‌های معمولی بلکه بمب شیمیایی حمل می‌کردند. بمب‌ها بر سر مردم شهر باریده شد و بارانی شیمیایی اهالی را در خود غرق کرد.

یکی از بمب‌ها درست در نزدیکی خانه قادر فرو آمد جایی که سه کودک او مشغول بازی بودند و همسر باردارش در خانه مشغول کار بود. خبری از انفجار نبود و تنها دود مرگبار نارنجی رنگی بود که شهر را بلعید، دودی که چشمان را به خود خیره می‌کرد و هرکس محو آن می‌شد، محکوم به مرگ بود. انتشار این دودها آغاز یک تراژدی سیاه بود.

قادر مرد اول قصه ما است، کسی که در متن تراژدی قرار دارد و هنوز نمی‌داند چه بر سرش آمده است. او سریعاً به خانه می‌رود، حال خانواده او خوب نیست و باید برای دیدن آن‌ها به بیمارستان برود. بیمارستان سردشت صحنه‌ای آخر زمانی است، کودکان و کسانی که در معرض دود مرگ بودند در گوشه‌ای برهنه افتادند و سرفه می‌کنند، پرستاران بر سر آن‌ها آب می‌ریزند تا شاید کمی دردشان التیام یابد.

اما این درد، درد کهنه‌ای است که با این چیزها خوب نمی‌شود، این درد را کردها از حلبچه و سال‌های دور بر دوش دارند. قادر خوب می‌داند که این ماده سمی چقدر خطرناک است، اما او جام زهر را می‌نوشد، پلاستیک سیاه بر تن می‌کند و به سمت کودکانش می‌رود. کودکانی که حتی پدر خود را در آن قامت سیاه رنگ نمی‌شناسند و جیغ می‌زنند.

کودکان تنها دغدغه قادر نیستند، همسر باردار او بر تخت بیمارستان خوابیده و او حالا تنهاترین انسان جهان است با چهار بیمار که هر کدام از آن‌ها را برای درمان باید به گوشه‌ای از ایران ببرد. او تسلیم نمی‌شود، به خانه می‌رود پس‌اندازش را بر می‌دارد و مقصد اول بیمارستان تبریز است، بیمارستانی که به سختی آن‌ها را پذیرش می‌کند.

او دو کودک خود را آن‌جا از دست می‌دهد و حالا حال همسرش اصلاً خوب نیست و سریعاً باید به تهران برود، او را به تهران منتقل می‌کنند. در همین زمان قادر دو جنازه را بر دوش خود می‌گذارد و به روستا می‌برد و آن‌ها را زیر درخت گردو به خاک می‌سپارد. اما در همین فاصله یکی دیگر از کودکان قادر از دست می‌رود، آمال او امید او از دست رفته و مجبور است با دستان خودش او را خاک کند.

قادر قصه ما همچنان مثل درختی تنومند ایستاده چون ریشه در خاک دارد، او هنوز به ماندن همسر باردارش امید بسته است. پس به خانه می‌رود، ریش‌هایش را می‌تراشد، لباس نو بر تن می‌کند و به تهران می‌رود. آن‌جا باید سفت و محکم مقابل همسرش حاضر شود، اما باز هم با چالشی سخت روبرو می‌شود، همسرش باید عمل کند، عملی برای نجات جان مادر و به قیمت مرگ کودک یا صبر برای به دنیا آمدن کودک که جان مادر را می‌گیرد.

در نهایت مرگ هر دو آن چیزی است که برای قادر حاصل می‌شود، این تراژدی واقعی تمامی ندارد، گرد زهرآگین بمب‌ها زندگی او را نابود می‌کند. اما تمام این اتفاقات قادر را خم نمی‌کند، او مانند درختی گردو سفت و محکم ایستاد و سال‌ها بعد به دادگاه لاهه رفت و به عنوان شاهد ایران برای محکوم کردن عراق حاضر شد. قاضی پس از شنیدن داستان قادر از او پرسید "چرا اینقدر امیدواری" و قادر پاسخ داد "اگر ما کردها امیدوار نبودیم خیلی زودتر از بین رفته بودیم."

فیلم درخت گردو

سال گذشته محمدحسین مهدویان فیلمی تحت عنوان "درخت گردو" ساخت که برای او کسب جایزه بهترین کارگردانی در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر را به دنبال داشت. این فیلم روایتگر بمباران شیمیایی سردشت و داستان زندگی قادر مولان‌پور است که در جشنواره نیز با استقبال خوب تماشاگران همراه شد.

پیمان معادی در "درخت گردو" نقش قادر را بازی می‌کند که این ایفای نقش اولین سیمرغ بلورین بهترین بازیگری را برای او به ارمغان آورد. مهران مدیری و مینو ساداتی نیز از دیگر بازیگران این فیلم هستند. این اثر شاید بهترین روایت از زندگی قادر باشد. زندگی پر پیچ و خم که هیچگاه به دره ختم نشد و قادر را تبدیل به نماد ایستادگی یک ملت کرد.

بیشتر بخوانید:

کد خبر 430671

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.