مطبوعات و رسانههای آزاد و شفاف در هر جامعهای از ارکان توسعه و دموکراسی محسوب میشود، لذا خبرگزاری ایمنا، مرور بر بخشی از عناوین مطبوعات کشور را به صورت روزانه در دستور کار خود دارد.
روزنامه آرمان ملی، در صفحه نخست امروز خود با تیتر «آتش افروزی جنگلها تایید شد» به بررسی موضوع بازداشت ۶۰ نفر به دلیل روشن کردن آتش در مراتع پرداخت و نوشت: در شرایطی که کارشناسان محیط زیست از ادامه آتش سوزی سریالی در جنگلهای شمال و شمالی غربی کشور ابراز نگرانی میکنند که فرمانده ناجا بالاخره عمدیبودن برخی از این حریقها را در جنگلها و فضاهای سبز شهری تأیید کرد و از شناسایی و دستگیری چندین نفر در این خصوص خبر داد. این در حالی است که در یک ماه گذشته آتشسوزیهای گسترده و سریالی در استانهای خوزستان، کهگیلویه و بویر احمد، فارس و بوستانهای تهران باعث نابودی هزاران هکتار از جنگلها و مراتع کشور شد و در این بین ضعف امکانات اطفای حریق موجب شد که دامنه آتش در هر ساعت صدها متر از اراضی سبز کشور را به خاکستر تبدیل کرد. در این بین سردار حسین اشتری، فرمانده ناجا اعلام کرد: «در مورد حریقها هم بخشی بهصورت غیرعمد بوده و البته بعضی هم عمدی هم بود که در این خصوص تعدادی شناسایی و دستگیر شدند و انشاءالله نتایج اقدامات به مردم اعلام میشود». همچنین سردار حمید هداوند، جانشین رئیس پلیس پایتخت از دستگیری ۶۰ نفر بهدلیل دست داشتن در آتش سوزیهای اخیر در بوستانهای چیتگر و ولایت تهران خبر داد، و در عین حال بر این باور است عمدیبودن فعل آنها بهدلیل غرضورزی و اهداف خرابکارانه نبوده است.» در چند روز گذشته شایعاتی در فضای مجازی در خصوص پول گرفتن معتادان برای آتشزدن بوستانهای تهران به راه افتاده است که سردار هداوند با تکذیب این موضوع افزود: «از بین معتادانی که دستگیر کردهایم، هیچکدام نسبت به این موضوع اعتراف نکرده و البته هم قابل تشخیص بود که چنین موضوعی کذب است».
روزنامه ابتکار، در صفحه نخست امروز خود با تیتر «قمار اصولگرایانه!» به بررسی این موضوع پرداخته که چرا اصولگرایان برای تأیید حرفها و افکارشان، روی هر چهرهای سرمایهگذاری میکنند. این روزنامه در این باره نوشته است: اصولگرایان و مواضع نامتوازن آنها در برخورد با تیپهای عجیب؛ یک روز حمایت میکنند و ژست حامی گفتمانهای مخالف را میگیرند اما روز دیگر همان گفتمانهای مخالف را در نطفه خفه میکنند و زبان به انتقاد میگشایند. جنس این تیپهایی که تا به حال مورد حمایت و نقد اصولگرایان واقع شده البته یکی نیست و افرادی همچون محمود احمدینژاد، رئیس دولتهای نهم و دهم تا چهرههایی چون وحید یامینپور، امیر مقصودلو (تتلو) و علی اکبر رائفیپور را دربرمیگیرد. هر چند این اواخر جورج فلوید نیز به لیست مورد حمایت اصولگرایان اضافه شده بود و حتی پیشنهاد نامگذاری خیابانی به اسم او نیز از سوی برخی اصولگرایان داده شد. درواقع مواضع عجیب اصولگرایان در مقاطع مختلف آنها را سردرگم کرده است و نمیدانند بر اساس چه اصولی این دسته از افراد در جبهه اصولگرایان قرار میگیرند و چه اتفاقی میافتد که به یکباره طرد میشوند؟
در جریان انتخابات اسفندماه ۹۸ ما شاهد حضور افرادی در لیست اصولگرایی بودیم که پیش از آن پرچمدار حمله به دولت بودند و در شبکههای اجتماعی بازار نقد به دولت را همیشه گرم نگه میداشتند. اما گویی این سلبریتیهای اصولگرا تاریخ مصرفشان در همان بحبوحه انتخابات گذشت و خیلی راحت از سوی جریان اصولگرایی کنار گذشته شدند. همانطور که در ادامه اسم آنها از لیست انتخاباتی خط خورد و نتوانستند از فیلتر اصولگرایان سنتی عبور کنند. هر چند این افراد واکنشهای زیادی را به شیوه کنار گذاشتن خود از سوی اصولگرایان داشتند و در همان شبکههای اجتماعی نقدهای تندی را نسبت به همحزبیهای خود وارد کردند. مواضع متغیر اصولگرایان البته پیش از این نسبت به رئیس دولتهای نهم و دهم قابل تأمل است که تا اواخر عمر دولت محمود احمدینژاد به شدت از آن حمایت میکردند اما به یکباره زمانی که اظهاراتی خلاف مواضع آنها داشته باشند با سکوت و یا اظهاراتی مبنی بر اینکه باید فضا برای نظرات مخالف نیز فراهم شود، از کنار آن عبور میکنند. همان رفتاری که با برخی سلبریتیهای اصولگرایی تاکنون داشتهاند.
روزنامه همدلی، در صفحه نخست امروز خود با تیتر «انتخابات در فاز انکار» به بررسی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری پرداخت و نوشت: هنوز با انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ فاصله داریم، اما گمانهزنیها درباره این انتخابات از الان شروع شده و هر روز پیشبینی جدیدی درباره آن ارائه میشود. هرچند در عرف سیاسی ایران خیلی زود است که کسی برای این انتخابات اعلام حضور کند، اما از حالا چهرههای سیاسی مختلف نسبت خود با این انتخابات را با ابراز بیمیلی آشکار کردهاند و آن را مانند اتهامی انکار کردهاند؛ موضوعی که سابقه آن نشان داده هیچ گاه واقعی نبوده است.
سیزدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری ایران در خرداد ماه ۱۴۰۰ برگزار خواهد شد و در جریان آن هشتمین رئیسجمهوری اسلامی ایران با آرای عمومی انتخاب میشود. این انتخابات برای هر دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا اهمیت فزایندهای دارد.
چند روز پیش عبدالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور از اقدامات و تمهیدات لازم جهت انجام انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ خبر داده بود. امری که به معنای آغاز تحرکات دستگاه بوروکراسی کشور برای برگزاری انتخابات است، تحرکاتی که البته خیلی زود به عرصه سیاسی هم کشیده خواهد شد. به همین بهانه نگاهی انداختیم به فهرست نامزدهای احتمالی که به گفته خودشان یا اطرافیانشان برای انتخابات سال ۱۴۰۰ شرکت نمیکنند. البته چهرههای مطرحی از هر دو جناح که امکان حضورشان هست، اعلام کردهاند که در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نمیکنند. از جمله این چهرهها محمدجواد ظریف است که برای اولین بار در برنامه «دید در شب» رضا رشیدپور و تا همین روزهای اخیر حضور خود در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ را با قاطعیت رد کرده است. ظریف دو روز پیش در گفتوگوی زنده اینستاگرامی گفت: «کاندیدای انتخابات ۱۴۰۰ نیستم. بعد از پایان دوره دولت به دانشگاه بر میگردم. من خودم را بهتر از هر فردی میشناسم، اگر بخواهم به مردم خدمت کنم باید در همین حوزه باشم. در این دولت هم علیرغم اینکه علاقه نداشتم، وزارت را انتخاب کردم.» هفتم اردیبهشت ماه هم صادق زیباکلام گفت: «ظریف به میدان انتخابات ریاستجمهوری نمیآید اما به فرض هم که بیاید و همه اصلاحطلبان و اصولگرایان میانهرو هم از او حمایت کنند و به صورت علنی در یک کنگره بزرگ و عمومی بگویند که اولین و آخرین انتخاب ما ظریف است، بازهم او رأی نمیآورد.» گرچه چند وقت پیش علی صوفی احتمال حضور ظریف در عرصه ریاست جمهوری را رد نکرده بود و گفته بود: «هرچند دیپلماتها از ورود به جناحبندیهای سیاسی منع هستند، اما گرایشات سیاسی آقای ظریف اصلاحطلبانه محسوب میشود.»
روزنامه کیهان، در صفحه نخست امروز خود با تیتر «آمریکای وحشی چرا سال ۷۸ و ۸۸ از آشوبافکنی شما حمایت کرد؟!» به محمدرضا جلایی پور، فعال سیاسی اصلاح طلب به دلیل انتشار یک یادداشت تلگرامی حمله کرده است. این روزنامه در این باره نوشته است: یک بازداشتی فتنه ۸۸ میگوید تصویرسازی اصلاحطلبان از آمریکا و موفقیتها و پیشرفتهای آن دروغ بود.
در حالی که بحران اقتصادی شدید و مرگ و میر بیسابقه در اثر کرونا در کنار اعتراضات گسترده ضد تبعیض و خشونت و سرکوب، ۱۴۰ شهر آمریکا را فرا گرفته، محمدرضا جلاییپور (پسر حمیدرضا جلاییپور) در یادداشتی تلگرامی نوشت: در روایت آمریکا شیفته بخشی از روشنفکران ایرانی و رسانهها، آمریکا یک دموکراسی پیشرو تصویر میشود و انتقادات رادیکال روشنفکران آمریکا و جهان به نقش روزافزون پول و رشوه قانونی و رسانه در کاهش تأثیر معنادار رأی عموم شهروندان در تغییر قوانین و نمایندگان و رهبران آمریکا، چندان بازتابی پیدا نمیکند. مثلاً این روشنفکران و رسانهها به مخاطبان ایرانیشان نگفتهاند که در میان همه کشورهای جی ۷، آمریکا بیشترین نابرابری درآمدی را دارد، شکاف درآمدی نژادی در آمریکا در ۵۰ سال گذشته افزایش داشته است، شکاف ثروتی ثروتمندترین و فقیرترین آمریکاییها در سه دهه گذشته دو برابر شده است، امروز حدود ۵۰ میلیون آمریکایی زیر خط فقرند، آمریکا در دهههای اخیر بیش از هر کشور دیگری در جهان کودتا و ترور و کشتار نظامیان و غیرنظامیان انجام داده است، آمریکا مهمترین حامی نظام آپارتاید اسرائیل اشغالگر و تعدادی از اقتدارگراترین دولتهای جهان است و نوامچامسکی، حزب جمهوریخواه آمریکا را خطرناکترین سازمان سیاسی کنونی در جهان و آمریکا را مهمترین تهدیدکننده نظم و امنیت جهانی و محیطزیست میخواند. بسیاری از نهادهای سیاسی و حقوقی و اقتصادی، جنبشهای مدنی، مؤسسات آموزشی و دستاوردهای علمی و فکری و فرهنگی و صنعتی آمریکا شایسته تحسین و الهام گیریاند، اما آمریکا روی دیگر تاریکتری هم دارد که برای عموم مخاطبان ایرانی ناآشناست و برآمدن ترامپ و قتل جورجفلوید گویی از این سویههای آمریکا برای بخش بزرگتری از شهروندان ایران پرده برمیدارد».
وی میافزاید: اصلاحگران ایران برای الگوسازی و الگوگیری میتوانند در جهان امروز نمونههای بسیار بهتر و عادلانهتری از آمریکا داشته باشند (از جمله در کشورهای اسکاندیناوی و اروپای غربی). به فقدان آب شرب و لولهکشی در غیزانیه باید اعتراض کرد، اما نه با ساختن تصویری غیرواقعی از آمریکا که فیلنت میشیگانش از آب شرب غیر آلوده محروم بوده است. به تبعیض علیه مهاجران باید اعتراض کرد، اما نه با الهامگیری از آمریکا که کودکان مهاجران را از والدینشان جدا و در قفس زندانی میکند. از کارآفرینی و بهبود محیط کسب و کار باید حمایت کرد، اما نه با ساختن تصویر آرمانی از امثال ایشان ماسک و استیو جابز که شرح شارلاتان گریهایشان سالهاست منتشر شده است.
این یادداشت در حالی است که مدعیان اصلاحطلبی تا همین چند سال پیش و به تقلید از امثال فوکویاما، اصرار داشتند لیبرال- دموکراسی آمریکا را «پایان تاریخ» جا بزنند و سیاست و حکومت و اقتصاد این کشور را الهام بخش بنامند. حتی در سرکوبهای وحشیانه اخیر نیز برخی از همینها مدعی شدند در آمریکا آزادیهایی وجود دارد که در ایران نیست (!)
در عین حال باید از نویسنده پرسید همین آمریکای وحشی و جنایتکار و سرکوبگر به عنوان بزرگترین تضییع کننده حقوق بشر (حقوق ملت آمریکا و سایر ملتها) با چه معیاری از بانیان فتنه و آشوب در سالهای ۷۸ و ۸۸ و … حمایت کرد؟ چرا مفسدترین حکومت دنیا ادعا میکرد از اصلاحطلبی (رفورم) و اصلاحطلبان در ایران حمایت میکند؟!
روزنامه دنیای اقتصاد، در صفحه نخست امروز خود با تیتر «لانه فساد در نظامهای اقتصادی» نوشت: بروز فساد در سیستم قضائی اذهان جامعه را دچار تشویش کرده است. اما ریشه فساد چطور در ساختار هر کشور لانه میکند؟ مرور پژوهشهای دانشگاهی نشان میدهد رانتجویی از سوی شرکتها و اشخاص از دو مسیر رشوه و لابی پیگیری میشود. میتوان رشوه را بیشتر ذیل فساد اداری و لابی را ذیل فساد سیاسی دید. اگر چه فساد در هر روشی مذموم است، اما بهنظر بین لابی و رشوه باید تفاوت قائل شد و مزیتهایی در روش لابی قابل یافتن است. با افزایش لابی از رواج رشوه و فساد کاسته میشود. دولتها با استفاده از دو مجموعه سیاستهای عمومی و سیاستهای سازماندهی صنعتی میتوانند برای کاهش فساد و رشوه استفاده کنند. در کشورهای توسعه یافتهتر و با درآمد بالاتر، لابی رواج بیشتری دارد. در نتیجه درآمد بیشتر کشور، پیشبینیپذیر بودن مقررات، بهبود کیفیت اجرای قوانین و تفکرات راستگرایانه اقتصادی موجب گسترش لابی و کاهش فساد میشود. همچنین افزایش اندازه بنگاهها و صنعت، ارتقای روابط بنگاههای داخلی با خارج از کشور از طریق صادرات و افزایش سابقه فعالیت نیز به کاهش فساد منجر میشود. اما در نهایت رابطه بین لابی و رشوه، یک رابطه جایگزینی نیست؛ بهطوریکه بیش از نیمی از اشخاص لابیگر همچنان از رشوه نیز استفاده میکنند.
نظر شما