صرف ریسک یک قلم دارایی چیست؟

هرچه ریسک سیستماتیک یک دارایی بیشتر باشد، مطلوبیت و ارزش آن دارایی کمتر خواهد شد. در واقع وجود ضریب بتای بالای دارایی بیانگر ریسک سیستماتیک بالای آن دارایی است. این مسئله توسط الگوی قیمت‌گذاری دارایی‌های سرمایه‌ای مطرح می شود اما ضعف این الگو تئوری قیمت‌گذاری آربیتراژ را به وجود آورد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، سه مقوله پول، ارز و بانکداری از جمله مهم‌ترین مباحث موجود در علم اقتصاد است که فهم آن در دنیای امروز یکی از نیازهای بشر محسوب می‌شود. در همین راستا، فردریک میشکین، یکی از سرشناس‌ترین اقتصاددانان آمریکایی، کتابی را به رشته تحریر درآورده که به کوشش علی جهانخانی و علی پارسائیان به فارسی برگردانده شده است و بخشی از مناسب‌ترین مطالب آن را در سلسله خلاصه کتاب‌های اقتصادی بیان خواهیم کرد.

الگوی قیمت‌گذاری دارایی‌های سرمایه‌ای

پیشتر بیان شد که هرچه ریسک سیستماتیک یک دارایی بیشتر باشد، مطلوبیت و ارزش آن دارایی کمتر خواهد شد. درک این مسئله می‌تواند به ما در درک الگوی قیمت‌گذاری دارایی‌های سرمایه‌ای کمک کند. این الگو به وسیله ویلیام شارپ جان لیتنر و جک ترینر ارائه شد و از آن نظر مفید است که می‌تواند صرف ریسک یک قلم دارایی را توجیه نماید. مقصود از صرف ریسک تفاوت بین بازده مورد انتظار دارایی و نرخ بهره بدون ریسک است. نرخ بهره بدون ریسک نیز خود در واقع نرخ بازده اوراق بدون ریسک است.

اگر ضریب بتای یک دارایی بالا باشد، بدان معنی است که ریسک سیستماتیک آن زیاد است و در نتیجه کمتر مورد تقاضای سرمایه‌گذاران قرار می‌گیرد. بنابراین، زمانی سرمایه‌گذاران علاقه به نگهداری این نوع دارایی خواهند داشت که بازده مورد انتظار آن بالا باشد و این درست همان چیزی است که الگوی قیمت‌گذاری دارایی‌های سرمایه‌ای ارائه می‌کند.

این الگو، الگوی معقولی محسوب می‌شود زیرا برای یک دارایی با ضریب بتای صفر (بدون ریسک سیستماتیک)، صرف ریسک برابر با صفر را در نظر می‌گیرند. اگر بتا برابر با یک باشد، بدین معنی است که ریسک سیستماتیک آن همانند ریسک مربوط به بازار است.

با این حال اگرچه این امر که الگوی قیمت‌گذاری دارایی‌های سرمایه‌ای در دنیای واقعی نیز کاربرد دارد، اثبات شده است اما ضعف آن در این است که فرض می‌کند تنها یک ریسک سیستماتیک وجود دارد. همین ضعف در ادامه منتهی به ارائه تئوری دیگری به نام تئوری قیمت‌گذاری آربیتراژ به وسیله استیفن راس از دانشگاه ییل شد.

این تئوری مبتنی بر چندین عامل ریسک بوده و بر اساس آن نمی‌توان همه آن‌ها از طریق تنوع بخشیدن به دارایی‌ها را از بین برد. این منابع ریسک به عوامل اقتصادی مثل تورم و تولید کل ارتباط دارند. در واقع در عوض محاسبه یک بتای منحصر به فرد، از چندین ضریب بتا استفاده می‌شود. هر یک از ضرایب بتا نشان دهنده درجه حساسیت دارایی نسبت به هر یک از عوامل سیستم اقتصادی است.

تئوری قیمت‌گذاری آربیتراژ بیانگر این است که صرف ریسک هر دارایی با صرف ریسک هر عامل ارتباط دارد و اگر حساسیت آن نسبت به هریک از عوامل افزایش پیدا کند، صرف ریسک آن نیز افزایش پیدا می‌کند.

البته هنوز هم نمی‌توان به صورت قطعی مدعی شد که کدامیک از این تئوری‌ها می‌توانند صرف ریسک دارایی‌ها را بهتر توجیه کند. هر دو نظریه بیان کننده این مطلب است؛ در صورتی که ریسک سیستماتیک افزایش پیدا کند، صرف ریسک نیز بیشتر خواهد شد بنابراین برای توجیه صرف ریسک دارایی‌ها می‌توان از هر دو الگو استفاده کرد.

مازاد عرضه و تقاضا چیست؟

درک عوامل تاثیرگذار بر تصمیمات سرمایه‌گذار، مقدمه نحوه قیمت‌گذاری دارایی‌هایی مانند اوراق قرضه است. برای تجزیه و تحلیل اوراق بهادار، در گام نخست باید استفاده از تئوری تقاضای دارایی، به یک منحنی تقاضا دست یابیم. این منحنی در صورتی که سایر متغیرهای اقتصادی ثابت نگه داشته شوند، رابطه میان تقاضا و قیمت را نشان خواهد داد.

بازده اوراق قرضه به طور قطع مشخص و برابر با نرخ بازده تا سررسید آن است. بنابراین نرخ بازده مورد انتظار این اوراق از تقسیم تفاضل ارزش اسمی اوراق قرضه بدون بهره و قیمت خرید اوراق قرضه بدون بهره بر قیمت خرید اوراق قرضه بدون بهره به دست می‌آید.

گام بعدی، رسم منحنی عرضه است که رابطه میان عرضه و قیمت اوراق بهادار را نشان می‌دهد. پایه و اساس منحنی تقاضایی که بیان شد، ثابت ماندن سایر متغیرهای اقتصادی به جز قیمت ورقه قرضه و نرخ بهره است. برای رسم منحنی عرضه نیز از همین مفروضات و شرایط مشابه استفاده می‌شود.

پس از این دو، به بیان تعادل در بازار پرداخته می‌شود. در علم اقتصاد، قیمت تعادلی زمانی به وجود می‌آید که مقداری را که مردم مایل به خرید هستند یا همان تقاضا، با مقداری که مردم متمایل به فروش هستند یا همان عرضه، برابر شود. در بازار اوراق قرضه، این وضع زمانی به وجود می‌آید که مقدار اوراق قرضه مورد تقاضا و اوراق قرضه عرضه شده، برابر شوند. با رسم نمودار عرضه و تقاضا، به نقطه‌ای برخورد خواهیم کرد که مقدار عرضه و تقاضا برابر بوده و بنابراین این نقطه همان نقطه تعادلی محسوب می‌شود. بر اساس همین نقطه، قیمت و نرخ بهره تعادلی مشخص می‌شود.

آگاهی یافتن و درک مفاهیم تعادل بازار، قیمت یا نرخ بهره تعادلی از آن نظر اهمیت دارد که بازار همواره به این سمت تمایل دارد. در صورتی که مقدار اوراق قرضه عرضه شده بیش از تقاضای موجود باشد، وضعیتی پدید می‌آید که به آن مازاد عرضه  گفته می‌شود زیرا مردم بیشتر به فروش تمایل دارند و کمتر کسی خریدار آن اوراق است. این وضعیت تا رسیدن به قیمت اوراق به قیمت تعادلی ادامه خواهد داشت.

این مسئله درباره تقاضا نیز صادق است. در صورتی که قیمت اوراق بهادار به کمتر از قیمت تعادلی خود برسد، مقدار تقاضا به دلیل افزایش تمایل مردم به خرید این اوراق افزایش پیدا می‌کند و اصطلاحا با پدیده مازاد تقاضا مواجه می‌شویم.

خلاصه‌های بیشتر را از اینجا بخوانید:

کد خبر 418076

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.