به گزارش خبرنگار ایمنا، سمپاد مخفف سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان است که از سال ۱۳۶۶ به صورت رسمی با دو مرکز پسرانه علامه حلی و دخترانه فرزانگان شروع به کار کرد، تعداد این مدارس در مهرماه سال ۹۲ به ۶۶۰ مدرسه در ۲۰۴ منطقه کشور رسیده است اما در مورد کیفیت و حواشی این مدارس، گفتوگویی با فریبا هوشیار، دبیر دبیرستانهای سمپاد، نمونه دولتی و مدارس دولتی اصفهان داشته ایم که در ادامه میخوانید...
آیا وجود مدارس متنوع در کشور ضروری است و آیا آزمونهای ورودی مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی را لازم میدانید؟
در همه جوامع قطعاً دانشآموزان تیزهوش در همه زمینهها با استعدادهای مختلفی وجود دارد و باید به این سوال جواب دهیم که آیا لزومی به جداسازی این کودکان در مدارس متنوع هست یا خیر؟ و اینکه اگر جداسازی لازم است جداسازی باید چه ویژگیهایی دارد و من به شخصه موافق جداسازی در این زمینه نیستم به ویژه طبق تئوریهای جدید آموزش و پرورش همچنان که یک خانواده همه آحاد آن اعم از توانمند متوسط هنرمند و فیزیکدان در کنار هم زندگی میکنند و هر فرد به حسب توانمندیهای خود نقشی را در پیشبرد جامعه دارد همانطور هم مدارس باید نمونهای از یک جامعه باشد و همه دانش آموزان با هر توان و علاقهای بتواند در کنار هم باشند و برای دانش آموزانی که توانمندی خاص دارند مدارس باید آنها را با برنامههای خاص خود تحت پوشش قرار دهند از جمله سوق دادن آنها به سمت پژوهشهای متفاوت، اختراع و خلاقیتهای مختلف اما اینکه به طور کلی مدرسه را جداسازی کنند کار درستی نیست.
از نظر شما جداسازی دانشآموزان در مدارس مختلف درست است یا خیر؟
هر نوع جداسازی تحت هر عنوانی اعم از سمپاد یا هر گروه دیگری مانند مدارس شاهد پذیرفته نیست، در مورد مدارس شاهد هم سالها فرزندان بهترین و فداکارترین افراد این کشور را جدا و آنها را از بدنه اجتماع دور کردند و حتی این جداسازی را در مدارس غیرانتفاعی هم در پیش گرفتیم و امروز مدارس غیرانتفاعی داریم که فعالیت درسی جزء اولویت آنها نیست و بیشتر دانشآموزانی با تیپ شخصیتی شبیه هم را در یک مدرسه جمع کردهاند که همین حضور آنها در کنار هم این رفتارها را شدیدتر میکند، بنابراین این جداسازیها به دانشآموزان ما آسیب زده و به نوعی تربیت شهروند مسئول در آنها مغفول مانده است؛ وقتی جداسازی تا این حد صورت بگیرد این افراد سالیان طولانی دیگر با آحاد جامعه در تماس نخواهند بود تا درد یک جامعه را درک کنند و در چنین مدارسی چندان بر تعهد به کشور و انجام وظیفه خدمت به مردم تاکیدات خاصی وجود ندارد و چنین آموزشهایی بسیار کمرنگ است و تنها داشتن فیزیک و ریاضی خوب مهم است و اینکه یک شهروند مطلوب و مئول تنها با داشتن چنین دانشهایی چقدر میتواند در جامعه نقش موثری داشته باشد چندان مطرح نیست و پرورش حس مسئولیت در این افراد تقریبا در حد صفر است.
این جداسازیها به نام مدارس سمپاد یا غیره چه تاثیری بر این دانشآموزان دارد؟
اولین موضوع این است که دانشآموزان این نوع مدارس دچار غرور کاذب میشوند و جداسازی باعث میشود این دانشآموزان جامعه اطراف خود را نبینند و از حدود متوسطه اول تا زمان دیپلم در مجموعهای هستند که درست یا نادرست تنها با کسانی برخورد دارند که به قول خودشان تیزهوش هستند و این جداسازیها برای دانشآموزی که قرار است آینده جامعه را بسازد و باری از روی دوش اجتماع بردارد درست نیست و این فرد شانس برخورد با دیگر افرادی که تشکیل دهنده یک جامعه نرمال هستند را ندارد و این افراد در مهارتهای اجتماعی دچار مشکل میشوند، دوستیابیهای کانالیزه شده و محدودی دارند و مشکلات خاصی برای آنها پدیدار میشود که به نظر من سوق دادن دانشآموزان به سمت مدارس معمولی که همه نوع دانشآموزی را داشته باشد این آسیبها را کمتر میکند و غرور بیجایی که در آنها وجود دارد را میکاهد، بدتر از همه اینکه بعضی از این دانشآموزان به دلیل اعتقاد به خاص بودن خود ضرورتی در تعامل و مراوده با دیگران نمیبینند و هرچند این امر بر حسب کم سنی و بچگی آنهاست اما پسندیده نیست.
آیا مطالعاتی در مورد سرانجام و وضعیت آینده دانشآموزان مدارس سمپاد یا تیزهوش شده است؟
من مطالعه خاصی در این زمینه مشاهده نکردم و آنچه همواره دیدم تربیت این کودکان برای المپیادها بوده است و اصرار بر اینکه قبولی دانشگاههای خوب باشند اما متاسفانه آمارهایی که درباره خروج این دانشآموزان از کشور حدود ۸۰ تا ۹۰ درصد است و تعداد افرادی که برگشت داشته باشند هم بسیار اندک است و در بسیاری موارد که مشاهده کردیم حتی خانواده هم به دنبال آنها مهاجرت میکند و عملا خزانه ژنی این نوع افراد از کشور خارج میشود اما عملا باید به کارنامه ۴۰ ساله تربیت این کودکان توجه شود که چه تعداد از آنها برای کشور مثمرثمر بودند که بعید میدانم در این باره مطالعهای شده باشد به همین دلیل اینکه این سوال که وجود مدارس سمپاد تا چه حد برای کشور منفعت داشته و تا چه حد برگرداندن این افراد به کشور ضرورتی دارد مطرح است که این امر باید در ردههای بالای مدیران بررسی شود و بهتر است بیلان کاری از دانشآموزان سمپادی که در داخل کشور هستند تدوین شود تا سهم آنها در اکتشاف، اختراع، تئوریهای علمی یا علوم انسانی و حل مشکلات کشور مشخص شود که از این امر تا به حال آمار یا مطالعهای ندیدم.
طیف توانمندی دانشآموزان مدارس سمپاد را در سالهای اخیر در چه حد میدانید آیا انتخاب آنها به درستی صورت گرفته است؟
به حسب تجربه کار در مدارس سمپاد باید بگویم طیف توانمندی این دانشآموزان بسیار متنوع شده است یعنی در گذشته زمانی بود که میتوانستیم بگوییم حداقل ۷۰ درصد دانشآموزان یک کلاس در مدارس سمپاد تیزهوش بودند اما در سالهای اخیر این توانمندی به شدت کاهش یافته است، امتحانات سمپاد هم به نحوی بوده که محدود افرادی را میتوانسته انتخاب کند بدین معنا که کودکان باهوش و تیزهوش خلاقی داریم که لزوما نمره معدل بالایی ندارد اما تیزهوش خلاق است یا استعداد هنری دارد و در مدارس سمپاد نتوانستهایم استعدادها را به درستی تشخیص دهیم و این افراد توانمند را جذب کنیم چرا که درصد قابل ملاحظهای از این دانشآموزان تیزهوش نیستند و حتی تجدیدی در برخی دروس داریم و انتخاب این دانشآموزان به نحوی نبوده که صدردرصد آنها تیزهوش باشند و باید در آزمونهای این مدارس بررسی مجددی انجام شود که این بررسی نیازمند مطالعات مفصلی است و این که تنها با یک آزمون و پذیرش در مدارس سمپاد نمیتوان گفت آنها را تحت آموزش قرار دادهایم و متاسفانه به دلیل ناکارآمدی آزمونها بچههای تیزهوش با استعداد و خلاق واقعی پشت این آزمونها مانده پذیرفته و شناسایی نمیشوند و به دلیل سابقه تدریس در مدارس عادی این امر را به وضوح دیدهام که دانشآموزان بسیار با استعدادی در مدارس دولتی عادی درس میخوانند که در آزمونهای سمپاد قبول نشدهاند و این باعث تاسف است که دانشآموزانی در مدارس سمپاد هستند که کارآیی لازم را ندارند و این امر همواره مورد سوال بوده است و هرچه به سالهای اخیر رسیدهایم تعداد توانمندان واقعی کلاسهای سمپاد کاهش داشته است اما تاکید میکنم توانایی دانشآموزان مدارس سمپاد تنوع بسیاری دارد و حتی در برخی شعب آنها را تنها یک مدرسه دولتی سطح بالا باید دانست و اصلا نمیتوان عنوان تیزهوش را به آنها اطلاق کرد و در کل تعداد توانمندان واقعی در این مدارس بسیار کم است و استفاده از واژه تیزهوش یک اشتباه بزرگ رفتاری و فرهنگی بوده و از دستگاهی چون آموزش و پرورش استفاده از این واژه برای برخی دانشآموزان بسیار ناامید کننده بود و زدن این برچسب بار روانی زیادی دارد و بدین معناست که مابقی افراد تیزهوش نیستند و برای خود دانشآموزان سمپاد هم تبعات روانی بسیاری دارد و همواره حس میکند توقع دیگران از او بالاست و این عنوان برای او یک فشار است تا بتواند توقعات دیگران مبنی بر تیزهوشی را برآورده کنند از طرفی اختصاص این عنوان به یک دسته محدود از افراد جامعه تحقیر دیگران را دربر دارد و به نحوی این تقسیم بندیها و برچسبها را در هیچ کشور دیگری نداریم و دانشآموز را بدین نحو با عناوین مختلف جداسازی نمیکنند و امروز این امر دیگر پسندیده نیست و به نحوی خود یک آسیب اجتماعی است.
نظر شما در مورد کیفیت آموزش مدارس سمپاد چیست آیا به واقع سطح آموزشها در این مدارس متفاوت است؟
آموزش خاص یا متفاوتی در این مدارس صورت نمیگیرد حتی ساختمان این مدارس فضای مناسبی ندارد و مدارس دولتی معمولی وضعیت بسیار بهتری دارند حتی فضای آموزشی متفاوتی مانند آزمایشگاه مجهز، سایت رباتیک، کتابخانه مجهز، آزمایشگاه زبان، سالن ورزش یا همایش و هیچ نوع از این فضاها را در مدارس سمپاد دیده نمیشود حتی کتب درسی مدارس معمولی با مدارس سمپاد تفاوتی ندارد و همواره آموزش تیزهوش برای معلمان این در این حد محدود بوده که تمرینهای بیشتری به آنها بدهند در حالی که برای کودک تیزهوش باید ابزار تفکر خلاق را فراهم کرد و ساعاتی را برای آنها به سمت خلاقیت ببرند که روشهای آن تحت عنوان روشهای تلفیقی، امروز در جهان مطرح است اما دانشآموزان ما حتی بعد از دیپلم با موضوعات اجتماعی و علمی جامعه بیگانهاند واختراع، اکتشاف، حل مشکلات جامعه با نظریات اجتماعی و علمی چندان اولویت مدارس سمپاد نیست و آنچه که مشهود نیست و وجود ندارد پرورش دانشآموزان با تفکر نقادانه است و یکی از خلاءهای بزرگ عدم وجود رشته علوم انسانی در سمپاد بود که خوشبختانه اخیرا حل شد و این رشته به رشتههای مدارس تیزهوشان اضافه شد چرا که باید بدانیم یک اجتماع تنها بر فیزیکدان، مهندس و پزشک نمیچرخد و جامعه نیازمند دانشمندان حوزه علوم انسانی است و این رشته نقش پررنگی در هر کشوری دارد که متاسفانه در سمپاد به این رشته توجه نمیشد اما بازهم در حال حاضر آموزشهای خاص پژوهشی در این رشته برقرار نیست و رسما به علوم انسانی توجهی نمیشود و همان کتاب مدارس معمولی تدریس میشود و تنها بر بکارگیری معلمان بهتر تاکید دارند لذا با این متد آموزش فکر نمیکنم به جایی برسیم چرا که به دلیل عدم آموزش تفکر، قدرت نقد و تحلیل، دانشآموز توانمندی تربیت نکردهایم و همه تاکیدات بر علوم پایه بوده است و از طرف این مدارس دانشی در زمینههای غیر از علوم پایه مانند هنر یا علوم انسانی داده نمیشود در حالی که باید بدانیم همه زندگی در ریاضی و فیزیک خلاصه نشده و در همه مدارس دنیا در تمام حوزهها تلاش میکنند دانشآموز توانمند تربیت کنند اما در مدارس ایران متاسفانه این طور نیست.
امکانات فیزیکی مدارس سمپاد را چگونه ارزیابی میکنید؟
اکثر این مدارس مدارس قدیمی و فرسودهای هستند اگرچه مجموعه دبیران خوبی برای آنها درنظر گرفته میشود اما رویداد خاصی در آنها صورت نمیگیرد و آموزشهای خاصی هم داده نمیشود و به هیچ وجه تجهیزات لازم، آزمایشگاههای مجهز را در این مدارس نمیبینید در حالی که در کشورهای پیشرفته این نوع مدارس ساختمانهای جداگانهای را برای آزمایشگاه فیزیک و شیمی، بخش رباتیک، کتابخانه، سایت و سالنهای مطالعه، هنری و ورزشی اختصاص میدهند و به طور کلی امکانات و فضای مدارس سمپاد در ایران تقریبا با مدارس معمولی دولتی برابر است حال آنکه مدارس تیزهوشان را تنها با داشتن دبیر خوب و جزوه اضافه نمیتوان تعریف کرد و بدین شکل دیگر نام آن را آموزش دانشآموزان مستعد نباید گذاشت.
در مورد محتوای کتب درسی یا استفاده از کتب کمک درسی و توانمندی معلمان نظر شما چیست؟
طبق نظر بسیاری از معلمان درس ریاضی، رویکرد آموزشی بهتری برای این درس درنظر گرفته شده اما در حوزه کتب درسی علوم انسانی وقتی ایدئولوژی حاکم بر منطق شد نباید انتظار کتب علمی استانداردی هم داشت حتی چندین سال پیش هیئتی از سوئیس وارد اصفهان شدند اظهار داشتند عمده آموزشها پژوهش محور است و در همه دروس علوم انسانی مانند تاریخ یا فلسفه منابع اصیل به دانشآموز داده میشود و تلاش میکنند دانشآموز خود به منابع و کتب گوناگون دسترسی داشته باشند اما در ایران تنها همان منبع درسی مورد قبول است و حقیقت را تنها در همان کتب خلاصه میدانند آیا خروجی این دو نظام آموزشی با هم برابر خواهد بود؟ علاوه بر این موضوع کتابهای جدید ما دارای غلطهای متعدد ویرایشی، نگارشی یا محتوایی است و دانشآموز از کتاب خود یک موضوع غلط را یاد میگیرد و از آنجا که تدوین یک کتاب فرآیند طولانی تا استفاده دارد باید کتاب تهیه شده به صورت پایلوت در یک منطقه استفاده شود و غلطهای آن گرفته شود نه اینکه کل کشور پایلوت تدریس یک کتاب باشد! و این بسیار غیرمنطقی است و حتی دروسی مانند فلسفه یا دینی برداشتن یا گذاشتن یک کاما میتواند معنای جمله را تغییر دهد و باید یک سیستم استاندارد و تعاملی را در تدوین کتب رعایت کنند و برای دروس زبان عربی یا انگلیسی باید از افراد متخصص یا حتی بومی در این زبان کمک گرفته شود تا غلطهای احتمالی متون را دریابند که گویا این امور رعایت نشده اما به هر حال ادعا این است که تلاش میشود به سمت کیفیتر شدن آموزشها و دانشآموز محوری برویم اما در عمل وقتی به کنکور سراسری میرسیم ارزشیابی کیفی آنطور که باید باشد وجود ندارد و هنوز باید دانشآموزان را به صورت سنتی در سالن امتحانات با مراقب، برگه و تست آزمایش کنیم همه اینها خود تضاد بزرگی است بین رویکرد و نحوه ارزشیابی چرا که وقتی رویکرد کیفی است باید نوع ارزشیابی هم کیفی باشد یعنی نمیتوانیم از دانشآموز پژوهش و پروژه بخواهیم و در آخر سال از او تست چهارجوابی بگیریم! و آزمون کیفی نداشته باشیم این تضادها هم دانشآموزان و هم معلمان را آزار میدهد و باعث میشود خانوادهها به سمت کتب کمک درسی بازاری روی بیاورند که در این کتب به صورت کاملا سنتی و معلم محور عمل میکنند وقتی کتاب با درسنامه و حتی سیدی با روش بسیار قدیمی سخنران محور ارائه میشود دانشآموز هم از آنها استقبال میکند لذا در رویکردهای تدریس و آزمون تضادهای قابل ملاحظهای دیده میشود که همین امر باعث سردرگمی میشود و این امر باعث پیدا کردن جایگاه کتب کمک درسی شده و در اینجا از مسئله رانتها و دستهای پشت صحنه وجود این نوع کتب نباید غافل شد.
نظر شما درباره دبیران بکار گرفته شده در آموزش و پرورش چیست آیا شیوه جذب آنها صحیح است؟
در زمینه دبیر هم وقتی میخواهیم یک سیستم آموزشی را تغییر دهیم باید در ابتدا زیرساختهای این تغییر را آماده کنیم اما آموزش و پرورش به حدی با کمبود دبیر مواجه شد که آبدارچی مدرسه را برای تدریس به کلاس فرستادند! وقتی کتب درسی، پایههای مدارس و کل نظام آموزشی را با ادعای تغییر رویکرد تغییر میدهیم اما متوجه نیستیم که کل آموزش بر معلمان تکیه دارد حال آنکه هیچ تغییری در معلمان ایجاد نمیکنیم و همان آموزشهای محدود حضوری ضمن خدمت دبیران هم به دلیل کمبود بودجه حذف و محدود به آموزشهای آنلاین میشود در حالی که آموزش دبیر باید به صورت ارائه نمونه تدریس در حضور استادان باشد اما متاسفانه این امر در پرورش دبیران درنظر گرفته نشده است و در بکارگیری دبیران جدید در دانشگاه فرهنگیان هم متاسفانه ایدئولوژی تا حد بسیاری حاکم بر توانمندی است و گزینش آنها به نحو علمی نیست و تنها به داشتن فاکتورهای ایئولوژیک اکتفا میشود که همین امر آسیب زننده است و ورودی این دبیران از توانمندیهای متفاوت و متنوعی است که این امر عدالت آموزشی را زیر سوال میبرد بدین معنا که دانشجویان جذب شده از معدلهای مختلفی هستند که در آینده بکارگیری این معلمان در مناطق مختلف عدالت آموزشی را از بین میبرد یعنی یک منطقه یا مدرسه معلم خوب و دیگری معلم ناتوان خواهد داشت چرا که در بدو ورود به دانشگاه با معدلهای مختلفی وارد شدهاند و درکل زیرساختی برای تربیت دبیر نداریم و تنها کتب درسی را بدون آموزش دبیر تغییر میدهیم و با عجله میخواهیم در ابتدای مهرماه کلاسهای محدود ضمن خدمت یک هفتهای! برای معلمان بگذاریم جالب اینکه مدرسان این معلمان هم خود آموزش چندانی ندیدهاند و از کیفیت لازم برخوردار نیستند همچنین زمانی که نظارت لازم وجود نداشته باشد بین کارکرد دبیران تفاوتهای بسیاری دیده میشود.
نگاه شما در مورد واگذاری آموزش به بخش خصوصی تحت عنوان غیرانتفاعیها چگونه است آیا به واقع کیفیت آموزش این مدارس بهتر است؟
این حجم از تشویق بخش خصوصی برای ورود به آموزش و پرورش یک کشور روبه رشد از نظر ایجاد عدالت اجتماعی بسیار ویرانکننده و حتی یک فاجعه انسانی و آموزشی است بدین معناست که تنها کسی که توانمندی مالی دارد میتواند آموزش بهتر دریافت کند در حالی که این امر با اهداف انقلاب ما بسیار فاصله دارد و اینکه امروز فرهنگی در کشور ایجاد شود که وقتی خانوادهها کنار هم هستند مدرسه دولتی را به معنای مدرسه وامانده تلقی کنند که تنها افرادی دست پایین از این مدارس استفاده میکنند و دانشآموزان غیرانتفاعی آموزش بهتری دریافت میکنند این نوع تفکر بسیار بد است و باید بگویم اصلا اینطور نیست که این مدارس آموزش بهتری داشته باشند و به جز تعداد انگشت شمار و بسیار محدود از مدارس غیرانتفاعی این نوع مدارس به هیچ وجه آموزش خاصتر یا متفاوتی ندارند و به جرات میتوان گفت گسترش دادن بخش خصوصی تحت عنوان خرید خدمت یا هیئت امنایی یا هر نوع دیگر از این دست به نوعی تیشه به ریشه آموزش کشور است و باعث ایجاد اختلاف طبقاتی بسیار بیمارگونهای میشود در حالی که حتی در کشورهای پیشرفته هم مدارس دولتی همواره جزء بهترین مدارس آنها بوده است و به این امر ملزم هستند که درصد ناچیزی از آموزش آنها را به مدارس غیرانتفاعی اختصاص میدهند و دولتها در این کشورها موظف به آموزش خوب و رایگان هستند و جداسازی تحت هر عنوانی اعم از دولتی و خصوصی یا سمپاد، نمونه، شاهد چیزی جز تیشه به ریشه آموزش صحیح نخواهد بود.
گفتوگو از: شهین اصلانی - خبرنگار سرویس جامعه ایمنا
نظر شما