آواز قلم در گلوی خط و نقش

خطوط در هم می پیچد و بر گلوی قلم آوازی دوباره سر می دهد، این بار خط نقاشی ها است که بر پندار و اندیشه ای سپید نقشی از تبلور فکری هنرمند را به نقش می کشد. می گویند، پیدایش خط همواره با گذراندن سیری تکاملی طی دوره‌های مختلف بوده و همیشه خط و نقاشی دست در گردن یکدیگر داشته اند.

به گزارش ایمنا، در نخستین نشست‌ گپ و گفت نقاشیخط امروز ایران، که در خانه اصفهان برگزار شد؛ استاد قادریان، در ابتدا با نمایش خط نقاشی ها بر روی پرده از نقاشی به عنوان هنری بین رشته ای نام برد هنری که توانسته شکل زیبایی به خط بدهد، مانند نماد بسم الله الرحمن الرحیم از ملک محمد قزوینی و یا بسیار کسان دیگر که قدمت بسیار داشته و توانسته اند با خط خود به جرگه نقاشی آثاری شگرف را بیافرینند.

به گفته این استاد با سابقه در عرصه خط و نقاشی این تکنیک رنگ برداری و نحوه اغتشاش در تصویر از منحصر به فرد ترین نقوشی است که از سالیان دور مانده با این تفاوت که گذر زمان تشابه را در آن ایجاد کرده است.

وی با اشاره به اینکه گویی در این تصاویر المان های تصویری طناب انداخته اند که از حروف بالا بروند می گوید: تصویرسازی با خط یا خط نقاشی و مکتب سقاخانه با یکدیگر تفاوت دارند و باید تفاوت ها را در پیشینه آنها جستجو کرد.

قادریان ادامه می دهد : به این خاطر بر هنر صفویه متمرکز می شویم که این هنر جنبه تزیینی داشته و کسانی که سقاخانه را راه انداختند روند تزیینی را در نظر گرفته بودند، به این خاطر که قبل از صفویه دید افقی داشته اند و مشخصه های فردی نبوده و جنبه های دینی پررنگ بوده است، سایه روشنی وجود نداشته و بیشتر از عنصر خیال بهره گرفته می شده است.

این استاد خط و نقاشی با اعلام اینکه در دوران صفویه رنگ و روغن به نقاشی ها وارد می شود و حامیان هنر به این سمت متمایل می شوند می گوید:در این زمان تک پیکره ها و مضامین تغزلی افزایش می یابد و جنبه های تکنیکال ایجاد می شود.

وی با اشاره به اینکه در صفویه بیشتر هنر جنبه تزیینی به خود می گیرد می افزاید: این روند تا اواخر صفویه و افشاریه هم به طول می انجامد تا نهایتا رفت و آمد بین نقاشی اروپایی و نگارگری اتفاق می افتد و آرام آرام نقش تزیینی بازتعریف می شود تا اینکه بعد دوباره با یک اوج در نقاشی صنیع الملک روبرو هستیم حالتی که فضا شکسته می شود و معنای جدیدی به آن می دهد و بیخود نیست که لقب رافائل ایران را به خود می گیرد.

وی اضافه می کند: این موضوع البته در دوران کمال الملک با نگاه تازه ای روبرو می شود و او همراه با دوران عکاسی آن را نادیده می گیرد و کمال الملک به جای بازنمایی از رامبراند گرته برداری می کند.

قادریان همچنین در تعریف خط می گوید: اگر بخواهیم این تعریف ها را در خط بیاوریم میرزا غلامرضا را باید همسنگ صنیع الملک بدانیم، آنجا که جنبه تزیینی و مضامین عاشقانه در خط هم دیده می شود.

وی ادامه می دهد: البته این موضوع در خط میرعماد که از نهایت سر قلم استفاده می کرده است به اوج می رسد و او رقص در خطوط را ایجاد می کند.

این استاد خط و نقاشی با اشاره به اینکه در این دوران حرکت طبیعی دست را نمی بینیم و تضادها و قوت ها و ضعف ها به خوبی دیده می شود می گوید: اینجا به رخ کشیدن قدرت دست را داریم، خطی که تماما کانالیزه شده و تزیینی شده و فاقد ارزش های هنری است.

قادریان می افزاید: بعد از میرعماد با ملک محمد قزوینی روبرو هستیم که خط و اتصالات آن را در لایه معنایی دیگری تعریف می کند.

وی با بیان اینکه او اتصالات جدیدی پدید می آورد می گوید: این بار ما خط را به شکل نمایشی و گرافیکال می بینیم، آنجا که خط و تذهیب را به هم گره می زند، آنرا به بازی می گیرد و جنبه های طنز به آن می دهد.

این استاد نقاشی ادامه می دهد: در دوران میرزا غلامرضا البته دوره ای است که اولین تاثیرات چاپ را در خط می بینیم، آنجا که فردیت پررنگ می شود و به شکل مدرن رخ می نماید؛ جنبه معنایی وارد می شود و خطوط دفرمه می شود. میراز غلامرضا در این زمینه تماما کلی گویی کرده و گشتالتی فکر می کند؛ البته در عین حال جنبه های عجیب معنایی در خط شکل می گیرد. بنابراین می توانیم میرزا را با سبک های امپرسیونیستی مقایسه کنیم.

قادریان با اشاره به اینکه در زمان کلهر، قلم خطاطی اش گوشتی می شود و این بار چاپ را هضم کرده و آنرا در خوشنویسی می آورد می گوید: در هنر سنتی آنچه پررنگ بوده مضامین مذهبی و مقدس بوده است. خط در آن زمان مقدس بوده و نسبت عجیبی بین وضو گرفتن و دست گذاشتن بر خطوط بوده است، در عین حال نسبتی که خط با هنرهای تزیینی داشته نسبتی مقدس بوده است.

وی ادامه می دهد: نمونه این موضوع را در قرآن بایسنقر می بینیم، قرآن منحصر به فردی که شکوه در کنار ظرافت را نشان می دهد ،آنچه که در دوران صفویه کمتر دیده می شود.بماند که وقتی مساله چاپ  پیش می آید تاکید بر دست خط و سواد فردی هم می شود.

این استاد خط و نقاشی می افزاید: آنچه در دوران معاصر می بینیم این است که آوانگارد بودن معنای خودش را از دست داده و اکنون بیش از آنچه که نیاز به هنر معاصر داشته باشیم، باید به سبک ها و مکتب های جدید دوباره فکر کنیم و نگاه خوشنویسانه باید در پرتو پژوهش هنر و فلسفه و ملاک هایی برای تشخیص و دسته بندی باشد.

کد خبر 395825

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.