در دبی بیشتر از ایران هوای من را داشتند!

آسمان آبی تا بی نهایت کشیده شده و آفتاب سوزان تابستان اصفهان هنوز در پاییز احساس می شود. در میان شلوغی و سر و صدای خودروها در شلوغ ترین میدان اصفهان، گوشه ای آرام به چشم می خورد که زمین ورزشی است که در میان تارتان و خاک، قهرمان آسیایی همچون هاجر صفرزاده را تربیت می کند.

به گزارش خبرنگار ایمنا، در ابتدای اولین ماه پاییزی اصفهان آفتاب سوزان است و باد ملایمی می وزد. زمین خاکی محصور با کفپوش تارتان ورزشگاه انقلاب در میدان آزادی اصفهان، قهرمان آسیا تربیت می کند. ورزشگاهی که شکل ورزشگاه نیست، اما ورزشکاران اصفهانی قهرمان ایران تنها همین نقطه را برای تمرین دارند.

صبح است و ده ها نفر از بانوان دوومیدانی کار اصفهان در حال تمرین هستند، هاجر صفرزاده کی از این زنان است که با وجود سن و سال کم در رده قهرمانی پرچم کشورش را در آسیا و جهان بالا برده است. ورشکار کم بینای اصفهانی که نامش در آسیا خوش درخشیده، اما در کشور خودش کسی از او خبر ندارد، قهرمانی که تنها و در گوشه‌ای آرام مشغول تمرین است و  فقط پیش از مسابقات شماره مسئولان را روی تلفن خود می‌بیند!

صفرزاده قهرمان ایران، آسیا و دنیا، اولین بانوی کم‌بینا ایرانی است که در مسابقات برون مرزی مدال کسب کرده؛ کوچک اندام، لاغر و به نظر خجالتی است؛ هنگام تمرین نیز نگاهش به زمین است. گویا حتی هیچکس از اطرافیانش نمی‌دانند که این جوان به عنوان بهترین ورزشکار آسیا شناخته شده است.

صفرزاده تنها ۲۰ سال دارد، با این حال ویترین افتخاراتش بسیار درخشان است، "اولین مسابقه بین المللی من در سال ۹۶ بود که دو مدال برنز در رده بزرگسالان کسب کردم. همچنین در مسابقات پاراآسیایی جاکارتا نیز موفق به کسب یک نقره و دو برنز برای کاروان ایران شدم."

این دومیدانی کار از بچگی شیفته و عاشق ورزش بوده و از ابتدا به جای گرفتن عصای سفید در دست، روحش را به آسمان و جسمش را به ورزش سپرده و نگذاشته هیچ سدی از قامتش فراتر رود. "از بچگی عاشق ورزش بودم و از ۹ سالگی ژیمناستیک کار می‌کردم. پس از آن ورزش‌های اسکیت و بوکس را نیز تجربه کردم و در سن ۱۳ سالگی به رشته کاراته روی آوردم. در همان دوران مربیان گفتند که استعداد دوومیدانی دارم و مشغول فعالیت در این رشته شدم"

دوومیدانی را مادر همه ورزش‌ها لقب داده‌اند، اما این مادر در ایران حال و روز خوبی ندارد و آن را از شرایط تمرینی ورزشکارانش و ورزشگاه‌ها می‌توان دید. با این حال شرایط برای صفرزاده متفاوت بود، زیرا او استعدادی درخشان و اراده‌ای آهنین داشت که از پس زمین آسفالتی سخت بر می‌آمد. این اراده آهنین را در این جمله او می‌توان دید "از سال ۹۴ و درحالی که ۱۶ ساله بودم ورزش برای من حرفه‌ای شد و تنها پس از یکسال تمرین، از سال ۹۵ وارد تیم ملی دوومیدانی شدم."

 شاید اگر محدودیت بینایی نبود، به این جایگاه نمی‌رسیدم

 او با اهداف بلند خود با چشمانی روشن از پرتگاه‌ها گذشت و به قله افتخارات رسید. به عقیده خودش تمام این موفقیت‌ها نیز در گرو یک اصل به دست آمد، "تلاش، تلاش و تلاش". صفرزاده از آغاز سختی که داشته و نتیجه دلچسب تلاش‌هایش گفت "با توجه به شرایطی که داشتم شروع راه ورزش بسیار سخت بود، اما آرام آرام با آن کنار آمدم تا به اهداف بالایی که برای خود ترسیم کرده بودم، برسم."

در ورزش علاوه بر تلاش ورزشکار به ارکان دیگری نیاز است، ارکانی مثل امکانات، شرایط خوب تمرینی و حمایت لازم که باید در کنار استعداد و همت ورزشکار باشد تا نتیجه ایده‌آل به دست آید. صفرزاده شرایط ورزشی در دو و میدانی پاراالمپیکی‌ها را اینگونه توصیف می‌کند "متاسفانه هیچ امکاناتی فراهم نشده، دوومیدانی ورزشی سختی است که نیاز به امکاناتی خاص دارد، اما ساده‌ترین نیازهای ما مانند تخته استارت و مانع وجود ندارد."

درکنار امکانات واژه، حمایت نیز چند سالی است که در ورزش ایران شبیه به لطیفه‌ای شده که همه به آن نیشخند می‌زنند، حمایتی که فقط پشت تریبون‌ها شنیده می‌شود و در عمل، شاید شرایط سخت کنونی در سایه‌ تحریم‌ها اجازه حمایت از ورزشکاران را نمی‌دهد! این دومیدانی‌کار جوان دل پری از حامیان دارد "هیچ حمایتی از طرف هیچ ارگانی صورت نمی‌گیرد.‌ همیشه خانواده حامی اصلی من در زمینه‌ مالی و معنوی بوده‌اند و اگر آن‌ها نبودند، هیچگاه به این جایگاه نمی‌رسیدم."

پرش نقره‌ای

از حمایت‌ها و ناملایمات که بگذریم به خاطرات می‌رسیم، خاطراتی که از پس تمام سختی‌ها شبنمی برچشم می‌گذارد یا گل خنده‌ای بر لب. صفرزاده ابتدا خاطره‌ای تلخ نقل می‌کند "سال ۹۶ و در مسابقات سوئیس اولین دونده دختر بودم که به مسابقات جهانی می‌رفت. در اولین مسابقه باید در ماده ۸۰۰ متر که تخصص من نبود مسابقه می‌دادم. پس از استارت با اختلاف نسبتا زیادی اول شدم، اما به دلیل خطایی که رخ داد و زودتر به ردیف اول آمدم، داوران مرا دیسکالیفه(اخراج به دلیل انجام خطا) کردند. پس از این اتفاق از نظر روحی بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم، ولی تلاش کردم و در مسابقه عصر آن روز طلا گرفتم."

شاید اولین چیزی که با شنیدن نام هاجر صفرزاده در ذهن نقش بندد، پرش او برای کسب مدال نقره در مسابقات پاراآسیایی جاکارتا باشد. جایی که هاجر درحالی که در ماده ۴۰۰ متر در جایگاه دوم می‌دوید و چند متر مانده به خط پایان رقیب با او شانه به شانه شد و در نهایت تصمیم گرفت با پرشی بلند خود را به خط برساند تا نقره از دست نرود.

این حرکت او بسیار تعجب برانگیز بود و آنگونه که خودش نقل می‌کند "تمام ورزشگاه از داوران، تماشاچی‌ها و ورزشکاران از این کار من تعجب کردند و برای چند دقیقه جو عجیبی در ورزشگاه حاکم بود، همه مات و مبهوت نگاه می‌کردند. البته این پرش باعث آسیب دیدگی من نیز شد و به کتف و شانه‌هایم فشار زیادی آمد.

دبی پر حادثه

شیرین ترین خاطره که در ذهن دوومیدانی‌کار جوان نقش بسته، بزرگترین افتخار اوست؛ بهترین ورزشکار جوان آسیا می گوید "در سال گذشته بهترین ورزشکار آسیا لقب گرفتم، یک روز از فدراسیون با من تماس گرفتند که از دوبی دعوتنامه آمده و به عنوان بهترین ورزشکار آسیا شناخته شده‌ام و باید در مراسمی در دوبی حاضر شوم، دلیل این جایزه نیز کسب مدال بازی‌های آسیایی در سن بسیار پایین عنوان شد."

اما این تمام ماجرا نبود، صفرزاده حتی برای حضور در جمع و مراسم بهترین‌ها در دبی نیز جدل‌های فراوان داشته است "در ابتدا فدراسیون گفت که هزینه‌ بلیط رفت و برگشت به دبی را خودت باید بپردازی، به آن‌ها گفتم شرایطش را ندارم و به مراسم نمی روم. پس از کش و قوس‌های فراوان فدراسیون قبول کرد که بلیط را تهیه کند، اما زمانی که به دبی رسیدم متوجه شدم که مسئولان برگزار کننده در کنار دعوتنامه بلیطی نیز تهیه و به فدراسیون فرستاده بودند!"

این دوومیدانی کار جوان به هیچ عنوان از رفتار و برخوردهای صورت گرفته در کشور خودش راضی نیست. حتی خاطره‌ای شیرین مانند انتخاب به عنوان ورزشکار آسیا نیز با تجربه‌ای تلخ در فدراسیون در ذهن صفرزاده شکل گرفته است و گویا مسئولان آسیایی و کشورهای رقیب ارزش بیشتری برای ورزشکاران ایرانی قائل هستندتا مسئولان ایران! "آن قدر که در آن چند روز در دبی هوای من را داشتند، در ایران نداشتند."

خودتان را باور کنید

چشم بخشی جادویی از بدن است که بینایی، مهم‌ترین حس را به انسان تقدیم می‌کند. بسیاری از انسان‌ها در دنیا هستند که به جای چشمی روشن، دلی روشن دارند. با تمام این محدودیت‌ها باید واژگانی چون تلاش و کوشش را از امثال هاجر صفرزاده‌ها آموخت که با دیدی محدود، دلی به وسعت دریا دارد و ناملایمات انگیزه آنها را بیشتر می کند.

صفرزاده از افرادی که مانند خود هستند تنها یک خواسته دارد "به بچه‌هایی مانند خودم می‌گویم که باید خودشان را باور کنند و اگر به خودباوری رسیدید به هرآنچه آرزو دارید خواهد رسید." خودباوری، اما نه تنها مشکل بچه‌های کم بینا و نابینا بلکه مشکل بسیاری از افراد جامعه است. خودباوری را باید در پاها و دستانی دید که در پاراالمپیک می‌دوند و برای موفقیت تلاش می‌کنند.

دوومیدانی کار جوان در پایان درد دلی نیز داشت "از ما انتظار مدال‌آوری دارند و من هم از مسئولان انتظار حمایت دارم، اگر تمام امکانات فراهم باشد قول موفقیت در پاراالمپیک را می‌دهم. ورزشکاران ملی برای موفقیت تنها به حمایت نیاز دارند." حمایت واژه گم شده‌ ورزش ما است که نمونه بارز آن را در تبدیل سکه‌های تمام بهار مدال آوران مسابقات آسیایی به کارت‌های هدیه یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومانی که امکان نقد کردن آن نیز وجود نداشت، می‌توان دید.

گفت و گو از یزدان روحانی - خبرنگار ایمنا

کد خبر 393027

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.