مستمندان مقصر فقر خود نیستند

یک فیلسوف و روشنفکر دینی گفت: انسان‌ها باید باور کنند که مستمندان مقصر فقر خود نیستند، بلکه اکثر این افراد به دلیل مناسبات ناسالم اجتماعی دچار این شرایط شده‌اند، هرچند ممکن است یک مستمند در فقر خود مقصر باشد اما احتیاط در مناسبات اجتماعی بر این است که مستمندان را با وجود چند مقصر، مقصر ندانست.

به گزارش خبرنگار ایمنا، مصطفی ملکیان شامگاه (یکشنبه) در همایش آینه‌داران قدر که به همت اعضای انجمن امداد دانشجویی - مردمی "ایما" در کتابخانه مرکزی اصفهان برگزار شد، اظهار کرد: فیلسوفان و روانشناسان اخلاق معتقدند که سه نوع دگر دوستی یا دگر خواهی شامل دگر خواهی از مقوله عدالت، شفقت و عشرت در وجود آدمی بروز می‌کند.

وی رعایت عدالت در ارتباط با دیگران را مصداق دگر خواهی دانست و افزود: اگر کسی عدالت را رعایت نکند، وارد منطقه دگر خواهی نشده است، به عقیده من عدالت این است که من ذره‌ای به حق تو تجاوز نکنم و اجازه‌ ندهم که تو ذره‌ای در حق من اجحاف کنی، بنابراین عدالت به معنای پاسداری از حق است و به نوعی عدالت آغازگر دوستی از راه تشخیص مفهوم صاحب حق بودن است و اگر ما این پاسداشت حقوق را نظراً و عملاً التزام بخشیم مناسبات ما با دیگران عادلانه خواهد بود که این موضوع حد نصاب دگردوستی است.

این فیلسوف و روشنفکر تصریح کرد: اگر مدتی عدالت ورزی درون انسان تقویت شود باعث ایجاد و رشد  نطفه‌ای از جنس اندیشه جدید درون انسان خواهد شد. در این اندیشه اعتقاد بر این است که حق و حقوقی که برای من اجرا می‌شود فقط براساس قراردادهای اجتماعی است در صورتی که بسیاری از مواردی که من حق خود می‌دانم حق غیر من است، ولی براساس قراردادهای اجتماعی اختصاص داده شده، یعنی من به دلیل اینکه فعالیت را انجام داده‌ام می‌بایست حقی را دریافت اما تمامی این حق به دلیل اینکه ابر و ماه و خورشید و فلک در کار بودند تا من توانسته‌ام در این مدت فعالیت حقی را دریافت کنم؛ بنابراین بخش عظیمی از فعالیتی که من در ازای آن حقوق دریافت کردم را من انجام نداده‌ام بلکه هستی وضعیت را مهیا کرده که من قادر به این فعالیت باشم در صورتی که اگر یکی از این عوامل هستی به این صورت نبود من هم قادر به انجام فعالیت نبودم، این اندیشه آرام آرام در انسان رشد می‌کند و می‌بیند که حقوقی را که به عنوان دستور برای فعالیتی دریافت کرده الزاما مختص به خود نیست و بسیاری از عوامل طبیعی و اجتماعی نیز در آن شریک هستند، بنابراین تولد عدالت درون انسان  آرام آرام به شفقت تبدیل می‌شود، به این معنا که در عدالت به همان مراتب که به حق تو تجاوز نکردم اجازه ضایع کردن حق خود را به کسی نمی‌دادم، اما آرام آرام انسانی می‌شوم که ذره‌ای حق تو را ضایع نمی‌کنم اما بخشی از حق خود را به تو می‌بخشم به دلیل اینکه تمامی این حقوق، حق من نیست و عوامل بسیار زیادی در این حق شریک هستند.

با کیفر و پاداش نمی‌توان انسان را اخلاقی‌تر کرد

وی خاطرنشان کرد: در این حالی است که انسان را اهل شفقت می‌نامند که شفقت در تعبیر امروز نیکخواه تلقی می‌شود و در جایگاهی والاتر از عادل قرار دارد؛ شفقت یا کمک کردن به دیگری در دو مرحله انجام می‌شود، گاهی باید به گونه‌ای به افراد کمک کرد که خوبی زندگی آن‌ها بیشتر شود و گاهی باید به نوعی کمک کرد که خوشی زندگی آن‌ها بیشتر شود، این عوامل هر دو باعث ایجاد شفقت هستند، این خوبی و خوشی دو نوع کمکی است که انسان در حق هم نوع خود انجام می‌دهد به گونه ای که انسان سعی می‌کند به خوبی زندگی کسی بیافزاید به این معنا که کاری انجام می‌دهم که تو روز به روز اخلاقی‌تر شوی که این ناشی از اندیشه‌ای است که در فلسفه سقراط و بودا تثبیت شد که بزرگ ترین کمکی که می‌توان برای کسی انجام داد این است که او را اخلاقی‌تر کرد، زیرا اخلاقی‌تر شدن او بزرگ‌ترین سود برای اوست.

ملکیان یادآور شد: اخلاقی‌تر کردن فقط از طریق تعلیم و تربیت و نیروهای باوراننده می‌تواند انجام گیرد، یعنی میبایست با استفاده از نیروی استدالال و اقتناع انسان را به این باور برسانیم که اگر اخلاقی‌تر شود برای او بهتر است در صورتی که نیروهای وادارنده و انگیزه دهنده نتوانسته کسی را اخلاقی تر کند، بنابراین نمی‌توان با کیفر و پاداش کسی را اخلاقی کرد بلکه برای اخلاقی تر کردن افراد می‌بایست از نیروی استدلال استفاده کرد.

این فیلسوف و روشنفکر دینی ادامه داد: در مرحله دیگر از شفقت علاوه بر اینکه به خوب‌تر شدن زندگی هم نوعان کمک می‌کنیم به خوشی زندگی او نیز کمک میکنیم اما اگر کسی بتواند این مرحله را خوب رعایت کند، آرام آرام به لحاظ روانی برای محبت یا به تعبیری انسان دوستی یا عشق آماده می‌شود.

وی در خصوص چگونگی تبدیل شدن مس وجود انسان به طلا اظهار کرد: اولین نکته این است که وقتی انسان به کسی شفقت می ورزد و کمک می‌کند نسبت به آن فرد محبت پیدا می‌کند، در صورتی که تاکنون می‌پنداشتیم دست گیرنده است که عاشق دست دهنده می‌شود اما دریافتم دست دهنده هم عاشق دست گیرنده می‌شود، نکته دوم استفاده از نیروی تخیل است اگر انسان بتواند با استفاده از این نیرو خود را به جای دریافت کننده کمک بگذارد، آرام آرام عاشق او می‌شود، همچنین این نیروی تخیل باعث می شود در عین اینکه جزو اکثریت جامعه هستیم در پوست اقلیت جامعه رخنه کرده و مشکلات آن‌ها را تجربه کنیم، بنابراین تخیل باعث می‌شود انسان بتواند ویژگی‌های خود را رها کرده و به سراغ ویژگی‌هایی که ندارد، برود، به این دلیل برخی مواقع شفقت انسان‌ها تبدیل به عشق نمی‌شود چون نمی‌تواند بفهمد و درک کند.

رژیم‌های سیاسی جبار جلوی تخیل‌ انسان‌ها را می‌گیرند

ملیکیان با بیان اینکه چنانچه شرایط مستمندان را درک کنیم، آرام آرام عاشق آن‌ها میشویم، افزود: ما باید سعی کنیم انسان‌هایی باشیم که نه فقط شفقت بورزیم بلکه نسبت به دیگران هیجان داشته باشیم که این هیجان فقط از راه تخیل مهیا می‌شود.

این فیلسوف و روشنفکر دینی با تاکید بر اینکه متاسفانه تمام رژیم‌های سیاسی جبار جلوی تخیل‌سازی انسان‌ها را می‌گیرند که نفهمند دیگران چه مشکلاتی دارند، ادامه داد: انسان‌ها باید باور کنند که مستمندان مقصر فقر خود نیستند، بلکه اکثر این افراد به دلیل مناسبات ناسالم اجتماعی دچار این شرایط شده‌اند هرچند ممکن است یک مستمند در فقر خود مقصر باشد اما احتیاط در مناسبات اجتماعی بر این است که مستمندان را با وجود چند مقصر، مقصر ندانست.

وی خاطرنشان کرد: همه کارشناسان براین نظر هستند که بهترین شادی در زندگی با حرکت عدالت به سمت شفقت و عشق ورزیدن به دست می‌آید و این شادی با هیچ شادی در دنیا قابل مقایسه نیست.

کد خبر 377342

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.