به گزارش خبرنگار ایمنا، این تعریفی است که هوشنگ ابتهاج از زندگی دارد او معتقد است که «یک بار این شانس زندگی را به آدم ها می دهند و ما این شانس را از آدم ها می گیریم. شما ببینید چقدر بچه در دنیا هر روز می میرد از سوء تغذیه، گرسنگی، بی سوادی، منحرف شدن و از معتاد شدن.
آن بچه می خواهد گل بفروشد، آن یکی می خواهد هروئین بفروشد، آن یکی اسکاچ و چسب و … بچههایی هستند که در آن سن اصلاً نباید در آن وقت شب در خیابان باشند. شما اسم این را زندگی می گذارید؟»
امیر هوشنگ ابتهاج متولد ۶ اسفند ۱۳۰۶ در رشت، شاعر و موسیقی پژوه ایرانی، متخلص به «ه.الف.سایه» ؛ هماکنون در شهر کلن کشور آلمان زندگی میکند.
این شاعر اولین دفتر شعر خود به نام نخستین نغمهها را در سال ۱۳۲۵ که شامل اشعاری به شیوهٔ کهن است، منتشر کرد.
سایه هم در آغاز همچون شهریار چندی کوشید تا به راه نیما برود؛ اما نگرش مدرن و اجتماعی شعر نیما، بهویژه پس از سرایش ققنوس، با طبع او که اساساً شاعری غزلسرا بود همخوانی نداشت. پس راه خود را که همان سرودن غزل بود دنبال کرد.
در این دوره هنوز با نیما یوشیج آشنا نشده بود. «سراب» نخستین مجموعهٔ او با اسلوب جدید است، اما قالب همان چهار پاره است با مضمونی از نوع تغزل و بیان احساسات و عواطف فردی؛ عواطفی واقعی و طبیعی. مجموعهٔ «سیاهمشق» با آنکه پس از «سراب» منتشر شد، شعرهای مهرومومهای سال های ۲۵ تا ۲۹ شاعر را در برمیگیرد.
در این مجموعه سایه تعدادی از غزلهای خود را چاپ کرد و توانایی خویش را در سرودن غزل نشان داد تا آنجا که میتوان گفت تعدادی از غزلهای او از بهترین غزلهای این دوران به شمار میرود.
سایه در مجموعههای بعدی اشعار عاشقانه را رها کرد و با کتاب "شبگیر" خود که حاصل مهرومومهای پر تبوتاب، پیش از سال ۱۳۳۲ است به شعر اجتماعی روی آورد. مجموعهٔ «چند برگ از یلدا» راه روشن و تازهای در شعر معاصر گشود.
در مهرماه سال ۹۵ بیست و سومین جایزه بنیاد موقوفات افشار ، که در این بنیاد برگزار شد، به هوشنگ ابتهاج اهداء شد.
در این جلسه علاوه بر سید مصطفی محقق داماد و غلامعلی حداد عادل، شخصیتهای برجسته فرهنگی چون محمدرضا شفیعی کدکنی، حسن انوری، فتحالله مجتبایی، علیاکبر صالحی، سید رضا صالحی امیری، احمد مسجد جامعی، عبدالحسین مختاباد، ژاله آموزگار و… حضور داشتند.
وی در مصاحبه ای درباره مهاجرت می گوید«البته من خودم مهاجرت نکردم ولی اگر چیزی زندگی شمارا تهدید میکند و خطر مرگ برای شما وجود دارد، شما حقدارید که هر نقطه خطرناکی را ترک کنید تا در امان باشید.
یا مثلاً میخواهید کاری کنید که اصل زندگیتان است درجایی میشود و در جای دیگری نمیشود؛ حتی اگر کار عبثی باشد، مثلاً میخواهید شیپور بزنید. البته منظورم از شیپور، آلت موسیقی نیست.
شما نمیتوانید در خانه خودتان شیپور بزنید چون همسایه داد میزند که آقا شلوغ نکن، میخواهیم بخوابیم. شما نهتنها حقدارید بلکه وظیفه شماست جایی بروی که این تنها غرض زندگیتان را انجام دهید؛ حالا چه به بیابان بروید، چه جایی بروید که کسی مانع کارتان نشود.»
ابتهاج پس از نخستین نغمه ها، سراب را در سال ۱۳۳۰ و پس از آن سیاه مشق و شب گیر را در سال ۱۳۳۲ و زمین را در سال ۱۳۳۴ منتشر کرد پس از آن چند برگ از یلدا و یادنامه را در دهه ۴۰ منتشر و در سال ۱۳۶۰ "تا صبح شب یلدا" را "سرود یادگار خون سرو" نیز در بهمن ۱۳۶۰ منتشر شد حافظ به سعی سایه دیوان حافظ با تصحیح ابتهاج است و تاسیان مهر اشعار ابتهاج در قالب نو در سال ۱۳۸۵ منتشر شد.
سایه در سالروز تولدش برای تمام مردم آرزو کرد «آرزو دارم تمام مردم دنیا از هر ملتی که هستند، در خوشحالی زندگی کنند. دنیا پر از نعمت است، آرزو دارم انسانها بتوانند از این نعمتها لذت ببرند.حتماً شما در آگهیهای تبلیغاتی دیدهاید کودکی را که تازه شروع به راه رفتن میکند. به نظرم هیچچیزی زیباتر از این در عالم وجود ندارد که کودکی اولین قدمهای خود را برمیدارد. من همآرزو میکنم بشریت آزاد شود و بتواند راه بیفتد.»
نظر شما