به گزارش خبرنگار ایمنا، فرانتس کافکا، رمان و داستان کوتاه نویسِ آلمانی زبان است که نه تنها از مهمترین نویسندگان این زبان شمرده میشود بلکه امروزه او را در زمره بزرگترین شخصیتهای ادبی قرن بیستم قرار میدهند.
او در سال ۱۸۸۳، در خانوادهای آلمانی زبان در پراگ اتریش- مجارستان متولد شد. خانواده او یهودی مذهب و البته متعصب بودند. نمیتوان او را یهودی نامید؛ اگر چه تاثیرات یهودیت در زندگی کافکا و نوشتههایش غیرقابل کتمان است و خود او نیز هیچگاه سعی در پنهان کردن ریشههای یهودیاش نداشت.
کافکا در دانشگاه پراگ به تحصیل در رشته حقوق پرداخت و سپس از سال ۱۹۰۸، کارمند دفتری یک شرکت بیمه شد. بهترین رمان کوتاه او "مسخ" در پاییز ۱۹۱۲ نوشته شد و سه سال بعد به چاپ رسید. دیگر آثارش، همچون رمانهای مشهور "محکمه" و "قصر"، هیچیک در زمان حیاتش منتشر نشدند.
از ۱۹۱۷ تا هفت سال بعد از آن، با بیماری سل حنجره مبارزه کرد و زمانی که در ۴۱ سالگی به دلیل گرسنگی (کافکا به سبب وخامت اوضاع گلوی خود، قادر به تغذیه نبود) درگذشت، او را در گورستان یهودیان پراگ دفن کردند.
امروز بخشی از ادبیات غرب، مرهون عمل نشدن به وصیتنامه کافکا است. او از دوست خود "ماکس برود" خواسته بود که تمام نوشتههایش حتی آثار منتشر شدهاش را بسوزاند. خوشبختانه برود به خواسته دوستش عمل نکرد و کافکا به شهرت جهانی رسید. چیزی که برای خود اهمیت آنچنانی نداشت، اما برای ادبیات جهان، خصوصا پس از سالهای جنگ جهانی دوم اهمیت بسیاری پیدا کرد. ولادیمیر نابوکف در توصیف کافکا میگوید: "شاعرانی چون راینر ماریا ریلکه یا رماننویسانی چون توماس مان در مقایسه با او کوتوله یا مجسمه گچی قدیساناند."
مسخ کافکا وهمناک و شگفت انگیز
"مسخ" کتابی خواندنی و درست مانند اکثر آثار کافکا ترسناک و سنگین است؛ آنچنان که شاید بتوان آن را در زمره ترسناکترین و تلخترین آثار ادبی معاصر برشمرد. اگرچه هراسانگیزی آن، متفاوت و فراتر از ژانرهای ترسناکی است که امروزه میشناسیم.
داستان از آنجایی آغاز میشود که "یک روز صبح، وقتی گرگور زامزا از خوابهای آشفته بیدار شد، دید در تختخوابش به حشرهای غول پیکر تبدیل شده است." همه شگفتی که قرار است در فضای این شاهکار قرن بیستمی تجربه کنیم، با جمله اول نمایان میشود.
رخدادی که برای گرگور زمزا در "مسخ" رخ میدهد، عمیقا کابوسوار و نامعقول است اما توسط کافکا با لحنی رسمی و عادی روایت میشود؛ به گونهای که تصور میشود یک اتفاق روتین و معمول است. همواره این تضاد حیرت انگیز میان رخدادی که روایت میشود با شیوهای که کافکا آن را روایت میکند، مورد توجه قرار گرفته است؛ شیوهای که خواننده را میخکوب میکند و در عین حال عطش او را برای خواندن ادامه این داستان وهمناک و شگفتانگیز تا حد جنون بالا میبرد.
همه داستانهای کافکا چنین وضعی دارند. شخصیتهای داستانهای او در فضایی واقعی و روزمره گرفتار اتفاقاتی نامعقول و فراواقعگرایانه (سورئال) میشوند. این همان فضایی است که امروز به کاربرد آن در ادبیات "کافکایی" (Kafkaesque) میگویند. نابوکف، نویسنده روس درباره خوانندگان مسخ میگوید: "اگر کسی مسخ کافکا را چیزی بیش از یک فانتزی حشرهای بداند، به او تبریک میگویم، چون به صف خوانندگان خوب و بزرگ پیوسته است."
کافکا، در فضایی ابزورد و خالی از خواستهای انسانی به دقت هویت شخصیت اصلی داستان و چگونگی تحول آن را شرح میدهد. گرگور شخصیتی پیچیده دارد و تمام تلاش خود را میکند که در قالب یک سوسک، همچنان عواطف و احساسات خود را حفظ کند. کافکا اما به خوبی نشان میدهد که چگونه انسانها، دیگر حتی در قالب انسان هم تلاشی برای "انسانیت" و حفظ آن نمیکنند، آنچنان که گویی این خانواده گرگور هستند که مسخ شدهاند.
به گزارش ایمنا، "مسخ" اثر فرانتس کافکا، با ترجمه خوب فرزانه طاهری توسط نشر نیلوفر به چاپ یازدهم رسیده و با قیمت ۱۱ هزار تومان قابل تهیه است. از دیگر ترجمههای موجود برای این کتاب، میتوان به ترجمه صادق هدایت (نشر جامه دران) و علی اصغر حداد (نشر ماهی) اشاره کرد.
نظر شما