به گزارش ایمنا، شادی امری است که حتی میتواند آموزش داده شود و به عواملی چون لذت بردن از سلامتی، روابط خوب، وضعیت اقتصادی و ... بستگی دارد که البته بعضی از آنها قابل فراگیری هستند؛ مثلا تقویت عادات مثبت روحی روانی، قدردانی از مسائل کوچک و اجتناب از قرارگیری در معرض ناکامیها از جمله عوامل تأثیرگذار بر شادی هستند.
در کنار این قبیل عواملِ شخصی در ایجاد شادی، دولتها و جوامع نیز میتوانند اوضاع شادی جامعه خود را بهبود بخشند. در واقع مردم و دولتها این قدرت را در اختیار دارند تا جهان را به مکان شادتری تبدیل نمایند؛ برای مثال در این راستا نخست وزیر بریتانیا، به بخش آمارهای ملی، قسمتی تحت عنوان اندازهگیری شادی اضافه کرده و صدراعظم آلمان برنامهای برای ترویج سلامت شهروندان به راه انداخته است.
با توجه به این که نحوه اداره کشورها تأثیر زیادی بر روی شادی دارد، میتوان گفت برنامهریزیهای شهری میتوانند نقش به سزایی در این زمینه ایفا نمایند. برای مثال تلاش در جهت حفظ صلح و برقراری دموکراسی که سبب احساس امنیت شده و تمام ساکنان یک جامعه را خوشحال میکند. در واقع افزایش امنیت که یکی از مهمترین فاکتورهای تاثیر گذار بر شادی است، ترس و نگرانی حاصل از وقوع جرم و جنایت را کاهش داده و در نتیجه شهروندان احساس آسودگی روانی و متعاقبا زندگی بهتری خواهند داشت.
اما کدام سیاستهای دولتی سبب میشوند که جهان به مکان شادتری تبدیل شود؟ در ادامه به سه مورد از پر اهمیت ترین این موضوعات اشاره خواهد شد.
کار
سیاستهایی که افزایش اشتغال و کمک به کارگران برای پیدا کردن شغل را افزایش میدهد، سلامت ملی را بهبود میبخشد، زیرا بیکاری طولانی مدت، ناخوشی حاصل از اخراج و احساس بی فایده بودن معمولا تأثیرات پایدار و طولانی مدت خود را حتی برای سالها حفظ میکنند. ساعات مطلوب کار و انعطاف پذیری شغلی و درآمد بالا میتوانند رضایت شغلی کارمندان و نهایتا سلامت روانی جامعه را در پی داشته باشند. همچنین سیاستهای دولتی که با ثبات بازار و جلوگیری از بالا و پایین رفتن تورم همراه است، سبب ترویج شادی در میان تمامی شهروندان یک شهر میشود.
تنگدستی و نابرابری
اگرچه سیاستهای افزایش درآمد برای افراد بی بضاعت بسیار مهم و مؤثر است ولی برای افرادی در سطوح نسبتاً مرفه، تاثیر چندانی در بهبودی اوضاع شادی آنها نخواهد داشت. در این بخش نیاز است که دولت بر روی سیاستهای اقتصادی ضعیف متمرکز شود زیرا رابطه میان ثروت و رفاه، رابطه پیچیدهای است، چرا که فقر سبب احساس بدبختی میشود ولی ثروت لزوما شادی آور نیست.
البته باید یادآور شد که نابرابری لزوما باعث کاهش شادی نمیشود. دلیل این مسأله این است که گاهی مردم از وجود این نابرابریها بی اطلاع هستند و یا ذاتاً نابرابری را مسأله ناعادلانه و بدی نمیدانند ولی سیاستهایی برای کاهش نابرابریهای طبقاتی و درآمدی میتواند در کنار دیگر تلاشها در جهت ایجاد رفاه و در نتیجه شادی، نقشی مؤثر داشته باشد و گام مهمی در جهت بهبود کلی سلامت ایفا نماید.
سلامتی
خدمات بهداشتی بهبود سلامت جسمی و روانی را به دنبال خواهد داشت چرا که شادی و سلامتی به شدت به یکدیگر وابسته هستند. افراد شاد زندگی طولانی تری دارند، کمتر به خودکشی دست میزنند، کمتر تمایل به سوء مصرف الکل یا مواد مخدر دارند و بهتر زندگی میکنند. در واقع سلامتی امری است که پیرو شادی تقویت میشود و میتواند تاثیرات مثبت چشمگیری را در سرزندگی جامعه بر جای بگذارد.
در کل میتوان گفت نقش موثر دولت در ایجاد رفاه اجتماعی در کنار مشارکتهای مردمی در برخورداری از روان سالم میتواند هر جامعهای را به سوی شادی سوق دهد و در نتیجه جهان را به جای زیباتری برای زندگی تبدیل نماید. امید است که دولتها با به کارگیری شاخصهای کلی شادی در راستای بهبود سلامت جامعه، ارمغان آور نشاط و خوشبختی در جوامع خود و درنتیجه سراسر جهان باشند.
نظر شما