شهید «علی قوچانی » یک تیرماه ۱۳۴۲ در اراک چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد و سرانجام ۲۴ ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ درجه رفیع شهادت نائل آمد.
متن وصیت‌نامه‌ای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه می‌خوانید:
«بسم الله الرحمن الرحیم
حضور پدر و مادر زحمت کش و مومنم سلام در لحظات آخر عمر می خواهم خداحافظی کنم و چند مطلبی به عنوان وصیت بنویسم در اول از شما تشکر می کنم با زبانی که قاصر از از قدردانی از شما پدر و مادر است ولی با این زبان بی زبانی میگویم که انشاالله خدا به شما اجر دهد و شما را جزء صالحان درگاه خود و جزء عاقبت به خیران قرار دهد.
مادرم و پدرم خدا این امانتی که به شما داده بود شما به صاحب اصلی آن بازگردانیدید و کسی که یک چیز را امانت میگیرد موقع پس دادن هیچ گاه ناراحت نمی شود و آفرین بر شما که این چنین تحویل دادید این امانتی خود را.
مادرم شما را خیلی دوست دارم همچنین پدرم و همسرم و برادرم و خواهرم شما تنها کسانی بودید که در این دنیا به آنها علاقه داشته ام ولی مادر جان من خدا را بیشتر از شما دوست دارم و برای همین است که قریب شش سال است از شما جدا شده ام امیدوارم که بیتابی در غیبت ظاهری من نکنید و هرموقع که دلتان گرفت برای سرو همه ما اباعبدالله حسین گریه کنید.
مطلب دیگر در مورد همسرم است او را در تصمیم گیری آزاد بگذارید و بگذارید راه جدید خود را انتخاب کند و مسئله دیگر اگر فرزندم به دنیا آمد و پسر بود کاری کنید که زمانی که بزرگ شد ادامه دهنده راهم باشد و اسمش را حسین بگذارید خب دیگر مطالب دارد به پایان می رسد در آخر از تمام آشنایان و دوستان حلالیت بطلبید و در آخر این این برگه چند وصیت دیگر دارم که می نویسم.
با سلام خدمت همسر خوبم همسرم تمام انسانها رفتنی هستند و تمام انسانها چه زود و چه دور چه خوب و چه بد چه فقیر و غنی تمام اقشار در هر وضعیتی که هستند می روند در این را یک سری با عزت و سر ننهادن به غیر خدا زندگی می کنند و بعضی برای زندگی خود بنده غیر خدا هم می شوند و بنده بنده خدا می شوند و از خود هیچ عزت و سرافرازی ندارند.
ولی دسته اول چون راه خدا را می روند همواره با مشکلاتی روبرو می شوند و در بعضی ازمواقع انسان خود را در دو راهی می بیند که یا باید کشته شدن در راه خدا را و در خون خود غوطه ور شدن را انتخاب کند یا سر تعظیم فرو بردن را که مردان خدا راه اول را انتخاب می کنند که تا حکومت حق جاری شود.
همسرم اگر دلت گرفت و خواستی گریه کنی بر رهبر ما حسین گریه کن که هم خدا را خوش آید و هم روح من آسوده باشد خب به امید اینکه در روزقیامت با هم باشیم و زندگی خود را با هم در آن دنیا شروع کنیم.
وصیتی چند:
۱- پنج ماه روزه که یا برایم بگیرید یا برایم بخرید.
۲- دو ماه نماز قضا.
۳- ۳۷ هزار تومان به لشگر بدهکارم که مقدار ۳۳۵۰۰ تومان آن را در قرض الحسنه ولایت فقیه که دفتر آن به نام مسئول تعاون لشگر می باشد واریز کرده ام.
۴- اگر مالی از اموالم مانده به دوستان و آشنایان خبر دهید که اگر کسی از من طلبی دارد بگیرد و اگر کسی نیامد در اختیار همسرم بماند.
۵- وسایلی که مربوط به سپاه و لشگر می باشد به لشگر تحویل دهید.
نظر شما