به گزارش گروه پایداری خبرگزاری ایمنا، شهید آزاده خلبان لشکری در خاطرات روزهای اسارت خود آورده است:
یک بار یکی از همبندهایمان در اسارتگاه «ابوغریب» دچار دندان درد شدید شد؛ بی چاره از درد به خودش میپیچید و محوطه اسارتگاه را گذاشته بود روی سرش؛ ما هم از آن جا که دنبال بهانه ای برای ضربه زدن به روان دشمن بودیم سر و صدا راه انداختیم؛ نگهبانها، اول توجهی نکردند؛ سرانجام کم آوردند و آن دوست من را به درمانگاه برده تا دندان دردش را آرام کنند، مدتی چشم به راهش ماندیم، نیامد؛ مدتی دیگر، باز هم نیامد و مدتی بیشتر؛ دل نگرانش شدیم و سرانجام از درمانگاه، تحت الحفظ آوردندش؛ خوشحال و خندان بود؛ دندانش را کشیده بودند و دردش ساکت شده بود.
شب، هنگامی که تعدادی از ما دور هم نشسته بودیم تا خوراک لوبیایی را که از جیره ظهرمان پس انداز کرده بودیم به عنوان شام بخوریم، دیدیم او هم به جمع ما پیوست و یک بطری شیری را که به جای شام به او داده بودند وسط سفره گذاشت و گفت: «بسم الله»
ما هم که مدتها بود رنگ لبنیات را در آن اسارتگاه به چشم ندیده بودیم، خوراک لوبیایی را که دوست داشتیم و خوش مزهترین غذایی بود که در آن دوران میخوردیم، فراموش کردیم و هر کدام، نیم جرعه ای از شیر سهمیه دوستمان را سر کشیدیم.
فردا و پس فردا هم به همین منوال گذشت و از آن روز بعد به او همان غذایی را دادند که به ما میدادند و دیگر از شیر خبری نشد.
مدتی بر همین منوال گذشت؛ دوباره همان غذاهای آبکی بیرمق؛ دوباره همان آشهایی که از توش کرم در میآوردیم یا شمع اتومبیل که ماجرای آن هم شنیدنی است.
یک روز یکی از اسرا، کار عجیبی کرد؛ او که یکی از دندانهایش پوسیدگی مختصری داشت، خودش را به دندان درد زد؛ آن قدر سر و صدا کرد که بردندش به درمانگاه؛ سر ضرب، دندانش را کشیده بودند؛ موقعی که برگشت، یک شیشه شیر دستش بود؛ به جمع که رسید، تعارف کرد؛ هر کدام نیم جرعه خوردیم؛ فردا و پس فردا هم به همین منوال گذشت و از روز بعدش، به او همان غذایی را دادند که به ما میدادند و دیگر از شیر خبری نشد؛ دیگر راهش را یاد گرفته بودیم؛ هر وقت هوس شیر میکردیم، یکی که دندان پوسیدهای داشت، خودش را به دندان درد میزد.
از این راه، من ۳ تا از دندانهایم را جمعاً برای ۹ شیشه شیر سرمایهگذاری کردم؛ سرمایه ای که سودش علاوه بر خودم، به ۶۰ – ۷۰ نفر دیگر هم در اسارتگاه «ابوغریب» رسید و از این راه دست کم بخشی از کلسیم بدن ما تأمین شد تا هوش و حواسمان از دست نرود.
نظر شما