تخت فولاد، کرامتی در تاریخ

بعد از قبرستان وادی السلام در نجف اشرف و سایر گورستان های اعتاب مقدسه و همچنین گورستان قدیمی قم و مقبره شیخان، باید قبرستان تخت فولاد را شریف ترین مقابر و گورستان های ایران بلکه عموم شهرهای شیعه نشین محسوب کرد.

به گزارش ایمنا، بر اساس روایت شاردن، حافظ ابونعيم اصفهاني در كتاب خود به نام «ذكر اخبار اصفهان» به قدمت بخشي از تخت فولاد به عنوان «لسان الارض» اشاره مي كند و معتقد است آن گاه كه خداوند خطاب به آسمانها و زمين فرمود «به ميل يا كراهت بياييد» زمين اصفهان به خداوند جواب گفت و از اين روي زبان زمين يا «لسان الارض» ناميده شد. بنابراين قدمت و اهميت لسان الارض در تخت فولاد با خلقت آسمان و زمين آغاز مي شود. اين مطلب نشانگر سابقه تاريخي اين زمين مقدس بوده و حكايت از آن دارد كه اين مكان قبل از اسلام نيز مورد توجه و عنايت مردم شهر اصفهان بوده است. در كتاب «نصف جهان في تعريف الاصفهان» آمده است كه در لسان الارض قبری موجود است كه به قبر «يوشع نبي» شهرت دارد. در واقع وجود اين قبر نيز در ناحيه لسان الارض قدمت اين منطقه را به پيش از اسلام باز مي‌گرداند. گفته مي‌شود دو تن از پيامبران و پيشوايان مذهبي قوم یهود به نامهاي «شعيا» و «يوشع» در اصفهان مرده و به خاك سپرده شدند. «شعيا» در امامزاده اسماعيل در محله گلبهار و «يوشع» در تخت فولاد در اراضي لسان الارض مدفون گرديد. مردم اصفهان «يوشع» مدفون در لسان الارض را «يوشع نبي» مي‌دانند و او را به عنوان يكي از پيامبران بني اسرائيل مي‌شناسند؛ اما در منابع يهودي اشاره‌اي نشده است كه «يوشع» از پيامبران يهود در اصفهان مدفون باشد. با توجه به تحقيقاتي كه اخيراً انجام شده مشخص گرديده كه «يوشع نبي» مدفون در تخت فولاد از بزرگان و روحانيون و فردي قديس در قوم یهود بوده و در طول تاريخ، چه قبل از اسلام و چه بعد از آن مورد توجه يهوديان و مسلمانان بوده است. به هرحال وجود مقبره «يوشع» مي‌تواند نشانگر سابقه طولاني سرزمين تخت فولاد باشد.
 
اصفهان تا اوايل سده چهارم هجري تخت سلطه خلفاي عباسي بوده تا آنكه «مرداويج زياري» از حكمرانان آل زيار در سال ۳۱۶ قمری آنرا فتح مي‌نمايد. وي در راستاي زنده كردن آيين‌هاي ايران باستان، در هنگام جشن سده(دهم بهمن ماه) آتش بازي و جشن بزرگي را در زمين هاي ميان زاينده رود و هزار دره كه اراضي تخت فولاد و لسان الارض را در ميان مي گيرد بر پا مي نمايد. بر طبق اين مطلب به گمان قوي تخت فولاد در آن زمان زمين لم بزرعي بيش نبوده است. در دوران آل بويه نيز «پولاد» از دلاوران و سرداران نامي ديالمه تختي سنگي در مكاني بين پل خواجو و دروازه تخت فولاد به نام خود ساخته و بر آن مي‌نشسته و كشتي‌گيران و پهلوانان در برابر او بر زمين مسطحي به كشتي مي‌پرداختند. از قرن اول تا سوم هجري آثاري در تخت فولاد به دست نيامده است، اما از قرن چهارم به بعد شواهدي بر تاريخ تخت فولاد موجود است. در جريان تعميراتي كه در تكيه باباركن الدين و برخي تكاياي تخت فولاد صورت گرفته تعدادي آجر نوشته منقوش به طرحهاي تزييني و خطوط به دست آمده كه نشانگر معماري و هنر عهد ديالمه و سلجوقيان مي‌باشد. اين آجرها به خطوط كوفي و گل و بوته‌هاي تزييني منقوش است و بررسي و مقايسه آنها با ساير نمونه‌هاي خط و طرح آجر نوشته‌هاي ابنيه تاريخي ايران نشان مي‌دهد كه اين آجرها متعلق به دوره‌هاي مختلف از قرن چهارم تا ششم هجري مي‌باشند. همچنين سنگ قبوري نيز متعلق به قرون چهارم و پنجم هجري در اين منطقه توسط سازمان ميراث فرهنگي يافت شده است. تا دو دهه پيش نیز در محل لسان الارض ساختماني بر قبر «يوشع» وجود داشت كه به گفته برخي باستان شناسان در بعضي از قسمتهاي آن آثار آجري سبك ديلمي به خوبي آشكار بود.

در قرنهاي پنجم تا نهم هجري مزار تخت فولاد يكي از جايگاه هاي عبادت و رياضت بوده و عرفا و صوفيان و عباد و زهاد در آنجا براي خود عبادت خانه ساخته بودند و در آنها شب و روز به عبادت و راز و نياز با خداوند متعال مشغول بودند، چنانچه «كمال الدين اسماعيل اصفهاني» شاعر معروف، در يكي از همين عبادت خانه‌هاي تخت فولاد به دست مغولان كشته شد.  در قرن هفتم و هشتم هجری عده‌اي از عرفاي بزرگ كه در آن عهد عموماً به «بابا» و «عمو» شهرت داشتند در اين مكان متبرك ساكن بوده‌اند كه مهمتر از همه آنها «بابا ركن الدين»، عارف و صوفي معروف مي‌باشد. پس از وفات باباركن الدين، وي را در تخت فولاد به خاك سپردند و از آن پس اين ناحيه به نام «مزار باباركن الدين» شهرت يافت و مزار وي جايگاه رياضت و عبادت عرفا و پارسايان شد. پس از دفن باباركن الدين تا عهد صفويه گاهي بزرگان ديگري در تخت فولاد دفن مي‌شدند، اما يقيناً تخت فولاد گورستان رسمي شهر اصفهان محسوب نمي شده است و هر يك از محلات شهر اصفهان براي خود گورستان محلي داشته‌اند. دوره صفويه را مي‌توان اوج شهرت و اعتبار تخت فولاد دانست.

احداث مصلاي بزرگ شهر و بناي عظيم و زيباي مقبره باباركن الدين، اين گورستان را در كانون توجه امرا و علما و مردم قرار دارد و روز به روز بر آباداني آن افزوده شد. هرچند اصفهان در دوره صفويه به استثناي امامزاده ها و مقابر خصوصي، داراي دوازده گورستان بزرگ بود ليكن گورستان باباركن الدين با دفن علماي بزرگي مانند ميرفندرسكي اهميت ويژه اي یافت. در اين دوران اين محدوده گسترش زيادي ‌يافته و چنانكه از نوشته هاي شاردن بر مي آيد در اين محدوده علاوه بر تكيه و خانقاه و بقعه، كاروانسرا، باغ، مهمانسرا، مسجد، مصلي، آب انبار و يخچال نيز وجود داشته است.
 
در سال ۹۵۹ هـجری قمری مقارن سلطنت شاه طهماسب صفوي، فولاد بن استاد شجاع حلوايي مشهور به «بابا فولاد» از عرفای مورد علاقه مردم اصفهان در گذشت و در اين سرزمين به خاك سپرده شد. از نيمه دوم قرن دهم هجري به تدريج تخت فولاد رونق يافت و عده‌اي از مردم اصفهان در جوار قبر باباركن الدين و يا در جوار مصلاي اصفهان به خاك سپرده شدند. در زمان شاه عباس اول كه اصفهان به پايتختي ايران برگزيده شد تخت فولاد به سبب وجود مزار باباركن الدين كه از عرفا و صوفيان بنام بود مورد توجه بيشتري قرار گرفت، چنانچه علماي بزرگي همچون «شيخ بهايي» به مزار باباركن الدين احترام زيادي مي‌گذاشتند و برخي از علما و عرفا همچون «ميرفندرسكي» آن سرزمين را براي عبادت و رياضت خود برگزيده بودند. «تكيه باباركن الدين» در این زمان به سبب ارادت خاص شاه عباس به وي، موقعيت ممتازي داشت. در اين دوره تكايايي چون «تكيه مير فندرسكي»، «تكيه درويش صادق»، «تكيه محمد علي بيك ناظر» و محور تاريخي تخت فولاد شامل بازار، كاروانسرا، مسجد، حمام تكيه و گورستان در جهت شرقي– غربي شكل گرفت كه اين محور تاريخي در كنار جاده اصفهان به شيراز واقع شده بود. ساختمان «مصلاي تخت فولاد» و «تكيه لسان الارض» نيز احتمالاً در همين سالها ساخته شده‌اند.  در نيمه دوم قرن يازدهم هجري تكاياي بسياري در تخت فولاد ساخته شد،كه از جمله اين تكايا « مقبره الله ورديخان»، «تكيه فاضل اردستاني» و «تكيه ملامحمد زكي»را مي‌توان نام برد.

در حدود سال ۱۰۶۸ قمری شاه عباس دوم پل تاريخي «حسن آباد» يا «حسن بيگ» را كه امروز به نام «پل خواجو» معروف است و در آن زمان سنگي و خيلی كوچكتر از پل فعلي بود، به صورت و عظمت كنوني تجديد نمود. وي به پيروي از انديشه‌هاي شاه عباس اول، به بخش جنوبي پل خواجو توجهي خاص مبذول نمود.  گروهي از زرتشتيان از قديم الايام در اصفهان مي‌زيسته‌اند كه در اوايل دوره صفويه در محلي زرتشتي نشين در غرب تخت فولاد موسوم به «گبرآباد» ساكن بوده‌اند و قبرستاني نيز در اين منطقه داشته‌اند. شاه عباس ابتدا دستور مي‌دهد تا در حدود جلفای اصفهان، زمين و مكاني براي سكونت به آنها داده شود و زرتشتيان به اين قسمت از جلفا نقل مكان نمايند، سپس دستور احداث كاخها و باغهاي متعددي مانند:«عمارت هفت دست»، «تالار آيينه خانه»،«قصر نمكدان»، «باغ گلستان» ،«عمارت درياچه» را مي‌دهد و خياباني نيز از جنوب پل خواجو به سمت راه شيراز احداث مي‌گردد كه در حال حاضر «خيابان فيض» نام دارد. وي همچنين دستور طرح اندازي چهار باغي بزرگ در جاده اصفهان به شيراز را مي‌دهد. اين چهار باغ كه از جنوب پل حسن آباد آغاز شده و به دروازه تخت فولاد ختم مي شده به «چهارباغ گبرآباد» معروف بوده و شامل «باغ كاج» بعدها در فتنه افغان به «باغ محمود» معروف شد، «باغ مستوفي» كه در كنار تالار آيينه خانه مشرف به زاينده رود بود، «باغ نگارستان»، «باغ انارستان» بوده است. در زمان شاه سليمان صفوي محدوده گورستان تخت فولاد به حداكثر وسعت خود رسيده،به طوري كه گفته مي شود در اين زمان ۴۰۰ تكيه و خانقاه وجود داشته است. آنچه مسلم است گسترش شهر صفوي تا دروازه آن زمان(دروازه صفوي) ادامه يافته و بنابراين تخت فولاد از محلات خارج شهر محسوب مي‌شده است. از تكايايي كه در زمان شاه سليمان صفوي ساخته شد،«تكيه ميرزا رفيعا» و «تكيه خوانساري» را مي‌توان نام برد.

از اواخر دوره صفوي به خصوص زمان شاه سلطان حسين تخريب تكاياي تخت فولاد آغاز مي‌شود. ملامحمد باقر مجلسي كه از علماي بزرگ اواخر عهد شاه سليمان و اوايل سلطنت شاه سلطان حسين بود،حكم نمود كه طايفه متصوفه را كه در آن وقت زياد شده بودند از شهر اخراج نموده و بسياري از تكايا و خانقاهها را خراب نمودند.  در اين زمان تكاياي «آقا سيد رضي شيرازي»،«مير سيد اسماعيل خاتون آبادي»، «ملا محمد فاضل سراب» و «سيد ابوالقاسم خواجويي» ساخته شدند. هنگامي كه اصفهان به محاصره افغانها در آمد تخت فولاد متحمل تخريب فراوان شد. در حمله افاغنه به اصفهان بناهاي بسياري ويران شد و سنگ قبرهاي فراواني معدوم گرديد. همچنين براي ساختن حصار شهر برخي از تكايا ويران شد و پس از آن به دنبال سقوط اصفهان و فاجعه كشتار مردم و شيوع بيماريها و كاسته شدن از جمعيت شهر، تخت فولاد مورد بي توجهي قرار گرفت و به سوي ويراني پيش رفت. در واقع سقوط دولت صفويه و بي توجهي‌هاي دولت‌هاي افشاريه وزنديه به اصفهان سبب شد ابنيه موجود در تخت فولاد در معرض انهدام قرار گيرد. در دوره افشاريه و زنديه بناي مهمي در تخت فولاد ايجاد نشد،باغهاي ديدني آن رو به نابودي گذاشت و بر سر مزار علماي بزرگي چون «بهاالدين محمد اصفهاني(فاضل هندي)» و «ملا محمد اسماعيل خواجويي» بنايي احداث نگرديد. تنها يادگار اين دوره چند بقعه و چهار طاقي كوچك بود كه از جمله به"بقعه فيض" مي‌توان اشاره كرد.
 
با به سلطنت رسيدن فتحعلي شاه قاجار و انتخاب «محمد حسين خان صدر اصفهاني» ابتدا به سمت حاكم اصفهان و سپس به سمت صدر اعظم فتحعلي شاه، تخت فولاد رونقي دوباره گرفت. محمد حسين خان صدر كه مردي ديندار و نيكوكار بود در آباداني شهر اصفهان بسيار كوشيد و مدارس و مساجدي را بنا نمود. وي و سپس فرزندش «عبدالله خان امين الدوله» در مقام احيا و تعمير آثار صفوي از جمله «چهار باغ گبر آباد» برآمدند و به تقليد از صفويه،چهارباغي را از دروازه حسن آباد تا پل خواجو و سپس از پل خواجو تا كاروانسراي تخت فولاد طرح ريزي كرده و آنرا «چهارباغ امين الدوله» يا «چهارباغ امين آباد» ناميدند. در اين زمان تكيه و باغي زيبا براي شاعر و عارف وارسته آن روزگار «آقا محمد كاظم و اله اصفهاني» از خوشنويسان مشهور خط شكسته و تعليق احداث شد، همچنين «تكيه مادر شاهزاده» بر سر مزار «مريم بيگم» دايه «سيف الدوله» حاكم وقت اصفهان و فرزند فتحعلي شاه قاجار بنا گرديد. در نقشه چريكف كه قديمي ترين نقشه موجود از اصفهان است و در سال ۱۸۵۱ ميلادي تهيه شده از باغهاي صفوي كنار محور خيابان فيض و كاخهاي موجود در آن و همچنين ابنيه و تكاياي تخت فولاد نيز ياد شده است. اين منطقه در اين زمان نيز جزو نواحي خارج از شهر محسوب مي شده است.

در زمان سلطنت محمد شاه و ناصر الدين شاه قاجار كه در اغلب آن «ظل السطان» فرزند ناصر الدين شاه حكمران اصفهان بود بسیاري از بناهاي صفوي تخت فولاد به عمد تخريب شده و از بين رفت. در اين زمان تكاياي بسياري نيز ساخته شد كه اغلب آنها به خاطر مقبره علماي معروف و مجتهدين بزرگ شهر اصفهان بود. از جمله تكاياي مهم و قابل ذكر «تكيه حاج محمد جعفر آباده‌اي»،«تكيه شهشهاني» و «تكيه آقا سيد محمد ترك(جهانگيرخان قشقايي)» هستند.

گورستان تخت فولاد در اين زمان بار ديگر به عنوان مهمترين گورستان شهر اصفهان مورد توجه مردم و بزرگان شهر اصفهان واقع شد. در اين زمان ثروتمندان نيكوكار همچون «ميرزا سليمان خان ركن الملك شيرازي»، «ميرزا ابراهيم ملك التجار»، «ميرزا محمد تقي تاجر نقشينه» و «محمد حسين تاجري کازروني» به ساختن و يا تعمير مساجد و تكايا در تخت فولاد اهتمام ورزيدند. «مسجد و آب انبار ركن الملك» به دستور ميرزا سليمان خان ركن الملك شيرازي نايب الحكومه ظل السلطان حاكم اصفهان در تخت فولاد بنا شد. وي همچنين دستور داد بقعه‌اي برمزار «آقا محمد بيد آبادي» بنا شود. ملك التجار «تكيه ملك» را براي «آخوند ملا محمد كاشاني» بنا كرد و «كاروانسراي تخت فولاد» را مرمت نمود.

محمد حسين كازروني نیز «تكيه كازروني» را براي «ملا عبدالكريم گزي» بنا نمود و آب انباري در مقابل آن ساخت و «ميرزا محمد تقي نقشينه» به تعمير «تكيه خوانساريها» و «مصلاي تخت فولاد» مبادرت نمود. در كنار اين فعاليت‌ها براي علما و عرفاي بزرگ آن زمان تكاياي «ميرزا ابوالمعالي كلباسي»، «صاحب روضات»، «تويسركاني»، «ريزي»، «آغاباشي» ، «حاج آقا مجلس» و«امين» ساخته شد. همچنين خوانين بختياري در جوار تكيه مير« تكيه بختیاریها»را براي خود بنياد نهادند. همزمان با اين تحولات به تدريج گورستان تخت فولاد رو به گسترش نهاد و تكايا و گورستانها از قبور آكنده گرديد.

در دوران پهلوي تكايايي در تخت فولادو به دست خیرین آن روزگار بناشد كه اغلب برسر مزار علما و بزرگان آن بقعه‌اي احداث شده بود. از جمله تكاياي مهم اين دوره مي توان به تكاياي «آقا سيد محمد لطيف خواجويي»، «زرگرها»، «سيدالعراقين»، «امام جمعه»، «آقا باقر قزويني»، «ايزدگشسب»، «بروجردي»، «حجت نجفي»، «گلزار» و «مقدس» اشاره كرد. در اواخر حكومت پهلوي ظرفيت گورستان تخت فولاد تكميل شده و جايي براي دفن اموات جديد و جوابگويي به نياز شهر پرجمعيت اصفهان وجود نداشت.

در اين زمان احداث فرودگاه اصفهان در اراضي جنوب تخت فولاد و احداث خيابانهاي سعادت آباد و فيض موجب گسيختگي بافت تاريخي تخت فولاد شد.  از ديگر آسیبهای تخت فولاد در عهد پهلوي ساخت و ساز در محدوده تخت فولاد و نواحي پيرامون آن بود. در اين دوران با گسترش شهر به ويژه به سمت جنوب، قسمتهايي از اراضي تخت فولاد به كاربري هاي ديگري همچون محله هاي مسكوني و مراكز دولتي مانند مدارس، مراكز درماني و بهزيستي، بانك ها و … تبديل شد كه بر روي زمينهاي كشاورزي و بقاياي باغها و عمارات عصر صفوي احداث شدند.

در جريان توسعه مناطق مسكوني در درون بافت تاريخي تخت فولاد، تخريب و تصرف قبرستانها و تكاياي تخت فولاد نيز سرعت بيشتري گرفت كه عمدتاً با بي تفاوتي مقامات دولتي بويژه شهرداري وقت همراه بود. در دوره سلطنت رضاشاه دفن اموات در قبرستانهاي شهر ممنوع گرديد و كليه قبرستانهاي داخل شهر تسطيح و تخريب شده و تخت فولاد به عنوان تنها گورستان شهر مورد استفاده قرار گرفت. بسياري از تکايا مملو از قبور شد و زمينهاي كشاورزي و باير نيز به گورستان و تكيه تبديل شد. از آخرين وقايع مهم تخت فولاد در اين دوران دفن شهداي انقلاب در تخت فولاد به ويژه در نزديكي لسان الارض بود.

همزمان با انقلاب اسلامي و مدتي پس از آن جنوب تكيه لسان الارض به نام «تكيه شهدا» ناميده شد. با شروع جنگ ايران و عراق در سال ۱۳۵۹ هجری شمسی و افزايش تعداد شهداء،تكاياي مجاور همچون «لسان الارض»، «كوهي» «بروجني‌ها» و «ملك» تجمیع شده و توسعه یافت و به تكيه شهدا ملحق گرديد.

از طرف ديگر پس از احداث گورستان جديد باغ رضوان در شرق شهر اصفهان و در نزديكي روستاي «گورت» در مسير جاده اصفهان – يزد، دفن اموات در تخت فولاد به طور كلي ممنوع شد و فقط شهدا در تكيه شهداي تخت فولاد به خاك سپرده شدند. با ممنوعيت دفن اموات در سال ۱۳۶۳ هجری شمسی تخت فولاد به تدريج متروكه شد و آهسته آهسته رونق خود را از دست داد. بدون سرپرست ماندن تخت فولاد سبب حضور عناصر خلافكار در محيط هاي بسته اين محدوده گرديد. از طرف ديگر با متروكه شدن تخت فولاد، به تدريج تكايا و بقاع و آثار موجود در تخت فولاد در معرض تخريب قرار گرفتند. اين مسأله سبب شد نگراني هاي وسيعي در بين مردم علاقمند به تخت فولاد به ويژه علما و چهره هاي علمي و ادبي اصفهان ايجاد شود. شهرداري اصفهان در پاسخ به خواست مردم و علما در سال ۱۳۶۹ با تشكيل هيات امنا متشكل از علما و نويسندگان و علاقمندان تخت فولاد به برنامه ريزي و تصميم گيري براي تخت فولاد پرداخت. اين اقدامات منجر به تاسيس مركز ساماندهي تخت فولاد در سال ۱۳۷۲ گرديد كه پس از مدتي نام آن به «مجموعه فرهنگي مذهبي تخت فولاد» تغيير يافت. «مجموعه فرهنگي مذهبي تخت فولاد كه تابع شهرداري اصفهان بود با اقدامات همزمان فرهنگي و عمراني به ساماندهي و معرفي تخت فولاد پرداخت.سازمان میراث فرهنگی با ثبت محدوده تخت فولاد در سال ۱۳۷۵ به عنوان آثار ملي ايران توجه خاصي را به اين محدوده مبذول داشت.

از عناصر معماری وابسته به تخت فولاد مانند مسجدها، کاروانسراها، آب‌ انبارها جز تعداد اندکی، چیزی باقی نمانده است. دو مصلی در بخش جنوب‌غربی تخت فولاد وجود داشته است که از آثار دوره صفوی بودند که یکی از آنها در سال ۱۳۰۰ قمری به دستور حاج محمد تقی نقشینه مرمت شده بود؛ اما هر دو مصلی در سال‌های اخیر تخریب و به جای آنها مصلی بزرگ جدید شهر اصفهان احداث شده است. جز مسجد رکن‌الملک مساجد دیگری هم در این قبرستان وجود داشته‌اند که در سی سال اخیر همگی تخریب شده‌اند از جمله مسجد تکیه خوانساری از دوره صفوی و مسجد تکیه آقا مجلس از آثار دوره قاجار. همچنین آب‌انبارهای تکیه کازرونی، آقا مجلس، بابا رکن‌الدین، چهارسوقی، و شهشهانی از جمله آب‌ انبارهای ویران شده این مجموعه به حساب می‌آیند.
 
تخت فولاد گنجینه‌ای است از آثار مختلف هنری، از جمله معماری، گچ‌بری، کاشی‌کاری، خوش‌نویسی، حجاری، شعر، نگارگری، طراحی و نقاشی از دوره‌های مختلف در اصفهان، از جمله آثار هنری در رشته معماری و کاشی کاری بقعه آقا حسین خوانساری، آرامگاه محمد کاظم واله، مدرسه رکن‌الدین و تکایای بابا رکن‌الدین و میرفندرسکی در خور ذکر است.

در خوشنویسی سنگ مزار واله، شاعر و  خطاط به خط تعلیق خودش، سنگ‌نوشته قبر مادر شاهزاده به خط محمد باقر اصفهانی، کتیبه خط میرعماد حسنی در تکیه میرفندرسکی را می‌توان نام برد. اشعار شعرایی نظیر واله، محمدظلعا اصفهانی، ملا محمدحسین ضیاء اصفهانی از جمله آثار هنری موجود در تخت فولاد است. از جمله آثار نقاشی قدیمی در این قبرستان تصویری از شیخ بهایی و میرفندرسکی اثر سیدحسین، در حجره آرامگاه سران بختیاری و دو تصویر از رکن‌الملک بر کاشی مجاور آرامگاه وی در مسجد رکن الملک است.

از نمونه‌های کم‌نظیر هنر سنگ‌تراشی در تخت فولاد سنگ قبر آقامحمد بیدآبادی از استاد محمدعلی و سنگ قبر شیخ محمدتقی نجفی اصفهانی، از استاد محمدرضا، پسر استاد محمد علی و سنگ قبر حسینقلی‌ خان ایلخان بختیاری در تکیه میر و کتیبه حجاری شده سردرِ مسجد مصلی تخت فولاد است. نگارگری، طراحی و نقش‌اندازی قبور بزرگان و دیگر قبور قبرستان که برخی نشان‌دهنده شغل متوفی است، و نیز خطوط نوشته شده بر صدها سنگ قبر، از آثار ارزشمند این قبرستان در دوره‌های مختلف است.
 
 
بواسطة محدودیت های دینی و عدم تصویرگری در اماکن مذهبی نه تنها در قبور تخت فولاد که بر هیچکدام از قبور دورة صفوی نمی توان شمایل نگاری و تصاویر انسانی را مشاهده نمود اما با شروع حکومت فتحعلیشاه قاجار به مانند دیگر حوزه های هنری مثل فرشبافی و نقاشی و متأثر از قبور تصویری شاهان و شاهزادگان قاجاری، سنگ مزارات ایران از جمله قبور تخت فولاد نیز(مثل سنگ مزار سرداران بختیاری و دیگر رجل سیاسی و فرهنگی) با تصاویر انسانی، تزئینات ظریف، خطوط نفیس و حجاری های استادانه ساخته می شوند.  بدعت گذار سنگ قبرهای تصویری، فتحعلیشاه قاجار بود که از هنرهای نقاشی و مجسمه سازی حمایت می کرد و به چهره پردازی بویژه چهرة خود بسیار اهمیت می داد.

همچنین از حضور ارامنه و تاثیرات فرهنگی آنها از دوره صفوی و دیگر اقوام ایرانی مثل بختیاریها در اصفهان بویژه از دوره قاجار و بواسطة تحولات سیاسی مانند جنبش مشروطه نباید به راحتی گذشت، چراکه این اقوام از ایام کهن باورها و آئین های قومی خود را بصورت مستقیم بر قبور حجاری می کردند که از آن جمله می توان به نقوش انسانی در حال کار، شکار، رزم و پایکوبی اشاره کرد.

آرامگاه ارامنة اصفهان نیز خود به تنهایی گنجینه ای از نقوش و شمایل نگاری های بی نظیر است که نشان از سنت تصویرگری ایشان از دورة صفویه به این سو دارد و بخش مهمی از تاریخ حجاری ایران به حساب می آیند. بختیاریها نیز حداقل از دورة قاجار و همزمان با نهضت مشروطه در تخت فولاد صاحب تکیة اختصاصی، تکیة بختیاری ها، شدند؛ گرچه ردپای حجاری قبور آنها در تکایای دیگر از جمله تکیة فیض نیز به خوبی مشهود است.

نقوش با تصاویر انسانی در قبور تخت فولاد هم به درباریان، نظامیان و رجل سیاسی و اجتماعی تعلق دارد، هم عامة جامعه را در می گیرد، با این تفاوت که در مورد عوام دقت و ظرافت کمتری در حجاری لحاظ شده اما در مورد اشخاص پر اهمیت تر نوع لباس، تجهیزات و جایگاه سیاسی و اجتماعی ایشان با دقت و طرافت فراوان بازنمایی شده است.

از دیگر مشخصة نقوش انسانی در تخت فولاد آن است که فقط به تصویر مردان پرداخته شده و بازنمایی شمایل زنانه محلی از اعراب ندارد. در این قبور، مردان یا در لباس رزم و لباس رسمی با وقار و متانت تمام دیده می شوند یا سوار بر اسب در حال شکار و حرکتند و مواقعی در حال انجام شغل و پیشه به تصویر کشیده شده اند.
 
نقوش جانوری در مزارات تخت فولاد شامل بلبل، گنجشک، قرقاول، کبوتر، هدهد، طاووس، پروانه، سیمرغ، ماهی، آهو، شیر و اسب می شوند که از سویی با اساطیر کهن ایرانی و ادبیات داستانی ارتباط دارند و از طرفی با فرهنگ و تمدن اسلامی و باورهای عامیانه گره خورده اند. نقوش حیوانی گاه بصورت منفرد و گاه بصورت جمعی بکار گرفته شده اند.
 
سنگ مزارات تخت فولاد آکنده از انواع نقوش گیاهی از جمله درختان سرو، انواع گلها و بته ها همچون گل نیلوفر، گل سرخ، گل زنبق، گل صدبرگ، گل داوودی و آفتابگردان می باشند که گرچه هریک دارای معانی و مفاهیم خاص خود هستند اما در کل به یک معنای والاتر اشاره دارند و بازگو کنندة جایگاه ابدی و بهشت خداوندی برای انسانهای مؤمن و پاک سرشت هستند .
 
قبور تخت فولاد در دوره قاجار و پهلوی با انواع و اقسام نقش گل و مرغ تزئین می شوند. این پرندگان شامل قرقاول، بلبل، گنجشک و هدهد هستند که در کنار گلهای زنبق، گل سرخ، داوودی و گل صد برگ به زیبایی تصویر سازی و حجاری شده اند .در تخت فولاد، نقوش گلدانی و گل و مرغ است که در سده های متمادی به وفور و تنوع فراوان بر سنگ مزارات این آرامگاه اجرا شده اند.

بر مزارات تخت فولاد نیز انواع درخت سرو با قامتهای کشیده و تزئینات مختلف از دوره صفوی تا معاصر بر قبور حجاری شده اند. سروهای دورة صفوی بسیار انتزاعی و گاه خود یک واحد اسلیمی هستند و در برخی موارد درون سرو با انواع نقوش اسلیمی و ختائی تزئین شده است.

نقوش گلدانی تخت فولاد در دورة صفوی اکثرا بصورت انتزاعی و همراه با نقوش اسلیمی بود، به طوری که که گاه یک تزئین اسلیمی فرم گلدانی را شکل می داد. درون گلدانهای این دوره با تزئینات اسلیمی، ختائی و درختان سرو، به فرم انتزاعی نه واقعگرا، تکمیل می شد. 

با گذر از این دوره و شروع دورة قاجار و تحت تأثیرات هنر غرب و تحولات شکل گرفته در فرهنگ، هنر و ساختار اجتماعی ایران، نقوش گلدانی نیز دچار تحول و دگرگونی شدند و علاوه بر این که فرم گلدانها حالت واقعگرایانه بخود گرفتند انواع گلها و گیاهان مثل گل سرخ، زنبق، داوودی، صد برگ و پرندگان از جمله بلبل، هدهد، قرقاول در کنار آنها پدیدار و معانی جدیدتری را شکل دادند.

تنوع نقوش گلدانی در تخت فولاد دورة قاجار آنچنان زیاد است که حقیقتا نمی توان دو نمونة یکسان در همة آنها، که بی اغراق تا مرز هزاران گلدانی نیز می رسند، مشاهده نمود و این حکایت از هنرمندی و تفکر بالای طراحان و حجاران زبردست آن دوره دارد.
 
قبور تخت فولاد در دوره قاجار و پهلوی با انواع و اقسام نقش گل و مرغ تزئین می شوند. این پرندگان شامل قرقاول، بلبل، گنجشک و هدهد هستند که در کنار گلهای زنبق، گل سرخ، داوودی و گل صد برگ به زیبایی تصویر سازی و حجاری شده اند. 

حرفه، مشاغل و هنرهای دوره قاجار و پهلوی به خوبی بر سنگ مزارت تخت فولاد منعکس شده اند بطوریکه گاه هنرمندان و پیشه وران همراه با ابزارشان و گاه تنها وسایل آنها بر روی قبور حک و در برخی مواقع فقط به معرّفی حرفه اکتفا شده است. حجّاری، نجاری، بنایی، آهنگری، زرگری، نانوایی، کفاشی، طباخی، بافندگی، حمامی، سلمانی، پهلوانی، نعل بندی، مسگری و سفیدگری، خیاطی، قصابی، نقاشی و شکار از جمله مشاغلی هستند که به تناوب و تکثر در مزارات تخت فولاد دیده می شوند.

ابزار در بعضی قبور به حدّی با دقت حجاری شده که بخوبی تمامی وسایل یک حرفه قابل توجه و بررسی است. گرچه در برخی از نقوش مشاغل مردان، تصویر صنعتکار هم حجّاری شده؛ اما در مورد مشاغلِ بانوان بواسطة محدودیت های دینی و عرف جامعه، هنرمند حجّار از تصویرسازی زنان حذر کرده و به نقش اندازی  وسایلی چون قیچی، نخ و سوزن، چرخ، دار قالی و امثال آن بسنده نموده است .
 
شانه، مهر و تسبیح، انگشتر، آئینه، قلم و مرکب، قیچی و ساعت از جمله وسایل شخصی هستند که روی برخی از مزارات تخت فولاد نقش بسته اند و نشان از دلبستگی ها و باورهای متوفی دارند. مهر و تسبیح نشانة ایمان مذهبی صاحب قبر است .
 
انواع فرشتگان منقوش بر قبور تخت فولاد که گاه تاج پادشاهی و تاج گل حمل می کنند، در برخی موارد آئینه، جام و قرآن را به همراه دارند و در نمونه هایی در حال رقص و پایکوبی دیده می شوند. چهره پردازی، لباس و موی سر فرشتگان همسان با طراحی و نقاشی در عهد قاجار است و به تاج که اشاره به تاج پادشاهان قاجاری است و بالها که نمادی از پرواز و حرکت سیال است، به خوبی توجه شده و با ظرافت تمام حجاری شده اند. موقعیت قرارگیری فرشتگان روی قبور هم بصورت زوجی در سرلوحه و هم به صورت یک فرشتة واحد در پائین سنگ مزار قابل بررسی است.
 
تزئینات اسلیمی و هندسی با پیچش های متنوع خود دست آویز مناسبی برای طرّاحان و حجّاران قبور بوده اند تا با خلاقیت خود جلوه ای زیبا به سنگ مزارات اسلامی ببخشند. این نقوش انتزاعی از دورة سلجوقی در سنگ مزارات پدیدار می شوند و در دورة تیموری و صفوی به اوج زیبایی و ظرافت خود در قبور می رسند. سرلوحه، حواشی و قاب بندی خطوط و دیواره های جانبی سنگ قبور از فضاهایی هستند که با انواع اسلیمی های زیبا به شیوه های گود و برجسته حجّاری و تزئین شده اند .
 
محراب از عناصر اصلی مسجد محسوب می‌شود و در فرهنگ اسلامی گاه به مثابة دروازه بهشت نیز آمده است. حضور فرشتگان، آیات و احادیث در اطراف این درگاه های محرابی، معنای پربارتری به این دروازه ها که محل گذر انسان از دنیای فانی به جهان باقی است، می بخشد. نشانه ای از درب بهشت که متوفّی با شفاعت قرآن و امامان به سلامت از عالم برزخ عبور می کند. لذا قبور اسلامی و از جمله مزارات تخت فولاد نیز با فرمهای محرابی خود در راستای عینیت بخشیدن به این مفاهیم با قوسهای پره وار، رومی، جناغی، و انواع درگاهها تزئین شده اند .

سرزمين مقدسي كه در قرون و اعصار متمادي آرامگاه تعداد بيشماري از عالمان و صالحان، حكيمان و عارفان، هنرمندان و شاعران، مومنين و متقين بوده و آرميدگان در آن، آفرينندگان بس ارجمندند كه بلندي مرتبت اصفهان آفريده منزلت ايشان است. تخت فولاد گنجينه اي كهن از سبك هاي گوناگون هنر است كه ضرورت پاسداري و معرفي آن بر كسي پوشيده نيست.
12168/135/15
کانال اطلاع رسانی: https://telegram.me/imnanew
کد خبر 274614

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.